شناسهٔ خبر: 67555454 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

به مناسبت آغاز ماه محرم؛

اقامه عزای امام حسین (ع) در شرایط جنگی

اولین محرمی که شهر در حالت جنگی به سر می‌برد، طور دیگری بود. خیلی از مردم شهر رفته بودند و دیگر آن شور دیده نمی‌شد. بچه‌ها که غم ماتم امام حسین (ع) بر دلشان سنگینی می‌کرد و عذاب وجدان داشتند که در شهر خبری نیست، حس می‌کردند در و دیوار مسجد هم آن‌ها را به عزاداری دعوت می‌کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا علیرضا فخارزاده از رزمندگان دفاع مقدس در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «بچه‌های مسجد طالقانی» به بیان حال و هوای شهر جنگ‌زده آبادان در ماه محرم و تلاش رزمندگان برای بزرگداشت آن پرداخته که به مناسبت شروع ماه محرم و ایام عزاداری امام حسین (ع) و یاران وفادارش منتشر می‌شود:

در دو ماه محرم و صفر، مساجد، حسینیه‌ها، تکیه‌ها، مجالس عزاداری و دعاخوانی و هیئت‌های خانگی در آبادان همیشه فعالیت پرشور داشتند و کیفیت و کمیت عزاداری محرم و صفر در آبادان و شهرهای جنوبی زبانزد بود.

مردم از هر قومیتی برای خود مسجد یا حسینیه‌ای داشتند و به سبک خودشان نوحه می‌خواندند و عزاداری می‌کردند و دسته بیرون می‌آوردند.

تقابل این دسته‌ها در عاشورای حسینی در خیابان‌ها خیلی دیدنی بود. در کنار این هیئت‌ها، حسینیه‌هایی هم بودند که از بومی‌های خود آبادان تشکیل‌شده بودند و به سبک سنتی بوشهری عزاداری می‌کردند.

در تاسوعا و عاشورا چهره شهر عوض می‌شد. همه سیاه می‌پوشیدند و تمام شهر عزادار می‌شد. بر سر در بعضی خانه‌ها پرچم‌های سیاه و سبز نصب می‌کردند و به این معنا بود که در آن منزل روضه‌خوانی زنانه برگزار می‌شود.

اما اولین محرمی که شهر در حالت جنگی به سر می‌برد، طور دیگری بود. خیلی از مردم شهر رفته بودند و دیگر آن شور دیده نمی‌شد.

هیچ کوچه‌ای پرچم سیاه نداشت. برق نبود تا صدای عزاداری از بلندگویی شنیده شود و صدای دمام و نوای بوق و سنجی در کار نبود. هرکسی داغ عزیزی بر دل داشت و همه هرلحظه ناخودآگاه منتظر خبر بد یا انفجار و گلوله‌ای بودند.

مسجد علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) یا همان کپری، با وجود کوچکی و حصیری بودنش، سابقه‌ای طولانی و افتخارآفرین در عزاداری محرم داشت. همیشه در این ایام، بانیان مسجد، شخصیت‌های مطرحی مثل آیت‌الله سبحانی را برای سخنرانی دعوت می‌کردند و مراسم عزاداری سنتی بوشهری‌شان در شهر معروف بود. اما این محرم با همه محرم‌های شهر متفاوت بود.

بچه‌ها که غم ماتم امام حسین (ع) بر دلشان سنگینی می‌کرد و عذاب وجدان داشتند که در شهر خبری نیست، حس می‌کردند در و دیوار مسجد هم آن‌ها را به عزاداری دعوت می‌کند. این حس در بچه‌های قدیمی مسجد مثل جواد بشیر روحله که پدرش از بانیان مسجد محسوب می‌شد بیشتر بود. برای همین آن‌ها گشتند و پارچه‌های عزاداری را پیدا کردند و حتی از مسجد طالقانی هم پارچه آوردند و گوشه‌هایی از شبستان مسجد علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) را سیاه‌پوش کردند.

اسماعیل هم دفترچه نوحه پدرش را درآورد و بدین شکل آن‌ها هر شب مجلسی کوچک و بی‌ریا در مسجد تشکیل دادند.

بهرام هم بعضی مواقع به او کمک می‌کرد، اما از نوحه‌خوانی سنتی و سبک بوشهری اثری نبود. هم‌چنین نوحه‌خوانی وجود نداشت و هم بیشتر بچه‌ها این نوع سینه‌زنی مخصوص را بلد نبودند.

خبر پیروزی‌های نیروهای ایرانی در سوسنگرد و عقب‌نشینی عراق، که بعد از پیروزی در جنگ کوی ذوالفقاری دومین خبر خوش بود، در ایام عزاداری، حال همه را دگرگون می‌کرد.

حس می‌کردند قرابت خیلی بیشتری با واقعه کربلا دارند و در وجودشان در برابر امام حسین‌ (ع) احساس مسئولیت بیشتر و حس خون‌خواهی عمیق‌تری می‌کردند.

همین شور باعث شد عنایت، نوحه‌های سنتی را دم بگیرد و بچه‌ها برببندند. (سینه‌زنی‌های دایره‌ای شکل) عنایت در دایره ناقص بر سینه، سینه می‌زد و نوحه می‌خواند و بقیه هم جواب می‌دادند و سینه می‌زدند.

صبح عاشورا قرار شد بچه‌ها دسته‌ای درست کنند و برای عزاداری به مسجد امیرالمؤمنین (ع) بروند که در خیابان یک احمدآباد واقع بود. اما آتش عراق روی شهر زیاد شد و آن‌ها موفق به انجام این کار نشدند. فقط علی‌رضا و مسعود برای عکس گرفتن از عزاداری‌های کوچک و مخفیانه مردم به سطح شهر رفتند.

نظر شما