جنابان بیرو، ترابی و اسماعیلیفر پس از گرد و خاک در ویترینها و عصیان در مجازستان به آرام جایِ خانه رضایت داده و بی اعتنا به جفا در خفا نیت کردهاند به لطف یزدان و بچهها خلعت سرخ را از تن درنیاورده و به حرف و حدیثها پایان دهند.
مبهوت ماندهایم. سرگشته و متحیر در وانفسای این فوتبال عاری از شفقت و شفافیت. انگار تمام آن رجزخوانیها، جنجالها و شایعهها چیزی در حد کشک بوده و خلقالله چند هفتهای سرِ کار بودهاند. اصلاً نه خانی رفته و نه خانی آمده. اوضاع گل وبلبل است و همه چیز مرتب. پس فردا هم که آب از آسیاب افتاد، مصاحبه کرده و عمیقاً معترف میشوند که باید قدر پیراهن را دانست و برای چای لب سوز باشگاه مُرد و دم نزد!
به اینکه چه اتفاقی افتاد حضرات ساز جدایی نواختند و چکامههای خونبارِ وداع را زمزمه کردند کاری نداریم. حتی به این هم کاری نداریم چگونه اینفالوئسترهایِ همنوا وعدههای رنگارنگ و پشت چشم نازک کردن فلان تیم عربی و بهمان تیم داخلی را بُلد کرده و بر سرمان کوبیدند و مسبب ضجه و مویه جماعتی بی شکیب شدند.در راستای تنویر افکار عمومی فقط یک سؤال میپرسیم و تمام؛ آیا همه آن اطوارها، کریها، درودها و بدرودها برای بالا بردن رقم قراردادتان در پرسپولیس و دمی نقاره زدن روی سبیل برخی حضرات بود؟
آخر چگونه هضم کنیم آن همه خط و نشان را و چگونه گدازههای سرد آتشفشانِ تناقض را در روز روشن رؤیت کنیم و خود را به ندیدن و نشنیدن بزنیم؟
نکنید این کارها را. طفلک ملت وسط گرانی، خشکسالی، بیکاری و هزار گرفتاری دیگر یک روز باید به خبر جداییتان گوش بسپارند و روز دیگر به خبر ادامه دادن و جنگیدنتان به ضرب قراردادهای دبش و آپشنهای اغواگر!
راستی راستی اگر قرار بود پس از کلی بازارگرمی به همان خانه اول برگردید و در قامت تفنگداری کیّس اظهار ندم کنید، چرا بی رحمانه بر طبل رفتن و روفتن کوبیدید و لختههای درد و مرارت را در رگهای قلب سکونشینانِ ساده دل به یادگار گذاشتید، چرا؟
نظر شما