اشاره: امروزه وقتي نامي از نظم، اجتماع و زندگي برده ميشود ناخواسته در ذهن، مفهوم دولت متصور ميشود. علت اين تصور آن است كه دولت در همه شئونات زندگي انسان ديده ميشود؛ از بدو تولد كه انسان بايد نام خود را در دفتر ثبت احوال در هر كشوري ثبت كند و شناسنامهاي بهعنوان برگ شهروندي در اختيار خود بگيرد تا زماني كه در بستر خاك آرام ميگيرد، ناگزير از ارتباط با دستگاههاي دولتي و غيردولتي است و انسانها، دولتها را در همه امور خود مسؤول می دانند.
از جمله مباحثی که طی سال گذشته تاکنون به مسألهای مناقشهبرانگیز در میان پارهای از نخبگان و اندیشمندان تبدیل شده و حجم درخور توجهی از گفت وگوها و تأملات عرصه عمومی را به خود اختصاص داده است، نسبت میان دولت اسلامی و فرهنگ اسلامی یا به صورت دقیقتر، «تکالیف دولت اسلامی نسبت به فرهنگ اسلامی» است.
به عبارت دیگر، مسأله آن است که آیا دولت اسلامی مسئولیت و رسالتی در مورد فرهنگ اسلامی بر عهده دارد یا پرداختن به آن از قلمرو وظایف دولت اسلامی خارج است و تنها نهادهای مردمی یا حوزههای علمیه در این باره مسئولند؟
برخی بر این باورند که دولت اسلامی نباید در فرهنگ و نیز در فرهنگ دینی مداخله کند، بلکه باید پهنه و عرصه را برای فعالیتهای «مردمی» و «غیر دولتی» فراهم کند و حداکثر، برقراری «آزادی» و «امنیت» را جزء وظایف خود در این زمینه بشمارد؛ اما آنچه در این میان مسلّم است، تاثیر دولت ها بر فرهنگ های مردم جامعه اعم از تاثیر مخرّب یا تقویت کننده است که نباید از نقش آن غفلت شود.
در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، گفتوگویی حجتالاسلام و المسلمین سعید بهمنی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی داشته است که در ادامه خواهد آمد:
رسا ـ نگاه به حوزه فرهنگ و هنر در دولتها چگونه باید باشد؟
ما وقتی از واژه فرهنگ استفاده می کنیم در فرهنگ اسلامی، مراد تام و کامل ما، خودِ اسلام است. این اسلام است که فرهنگ ما را مشخص می کند؛ البته اسلام محدود به فرهنگی که خود آورده است، مراد ما نیست؛ بلکه هر آنچه را که اسلام آن را تایید می کند، می تواند در درون فرهنگ و الگوواره اسلام گنجانیده شود.
معیار و محور اصلی در جامعه اسلامی، دین اسلام است و مراد ما از فرهنگ، روش زندگی کردن است و ما یک روش برتر برای زندگی کردن نداریم و آن، همان اسلام و فرهنگ اسلامی است.
به نظر من در دولت های ما اعم از دولت رئیس جمهور شهید و پیش از دولت ایشان، در همین گفت وگوهایی که نامزدهای چهاردهمین دوره ریاست جمهوری مطرح می کنند، بحث اساسی که به سایر مسائل، هیمنه دارد، بحث فرهنگی است.
متاسفانه این گفتمان در همه دولت ها ضعیف بود و مراد من از ضعیف بودن؛ یعنی درحد انتظار نبود و آنچه بیشتر در دولت ها به آن اهتمام می شد، تاکید بر اقتصاد و مسائل اقتصادی بود که البته در همین روزها نیز محور گفت وگوها حول محور مسائل اقتصادی و پیشرفت اقتصادی است.
رسا- یعنی از نظر اسلامی نباید به اقتصاد پرداخته شود؟
نه. منظور من این است که پیشرفت اقتصادی، امری راهبردی و مهم است که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ اما باید به این مسئله توجه داشته باشیم که همه چیز ما باید برای اسلام باشد و همه خواسته های ما در این راستا قرار گیرد. حتی وقتی انقلاب اسلامی شکل گرفت، من به یاد ندارم که ما نگران اقتصاد بوده باشیم؛ یعنی این گونه نبود که انقلاب کردیم تا فلان کارخانه آباد شود یا فلان تکنولوژی را داشته و در این عرصه به چنین و چنان جایگاهی دست پیدا کنیم؛ بلکه ما بر تعالیم نورانی اسلام تکیه داشتیم و اتکا می کردیم. ما اجرای دین اسلام را می خواستیم؛ البته پیش فرض ما این بود که اگر ما در پرتوی اسلام حرکت کنیم، در همه ابعاد زندگی نیز پیشرفت می کنیم که از جمله این ابعاد، پیشرفت در اقتصاد و تکنولوژی است که البته تا حدودی زیادی نیز شاهد پیشرفت در این عرصه بودیم.
در گفت وگوهای ما، دین اسلام، آن اولویتی را که باید داشته باشد، ندارد
به اعتقاد من در گفت وگوهای ما، اسلام، آن اولویتی که باید داشته باشد را ندارد و در درجه یک محسوب نمی شود. البته یک سری مشهورات و باورها نیز به این مسئله دامن زده است که یکی از آن مشهورات که مراد از آن در افکار عمومی و تفاسیر و معنا کردن ها، به اشتباه معنا می شود، معنای روایت «كَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً» است؛ یعنی فقر نزديك بكفر است.
رسا- چگونه این روایت، معنا می شود که از نگاه شما، معنای نادرستی است؟
بسیاری از افراد این روایت را این گونه معنا می کنند که فقیر بودن انسان ها سبب فقر آنان می شود؛ درحالی که معنای واقعی آن، این نیست و متاسفانه به صورت مکرر از سوی مومنان و بسیاری از بزرگان این گونه معنا می شود؛ درحالی که فراوان، آیه و روایت داریم که این معنا درست نیست و من در شگفتم که بزرگانی بر این نوع معنا از این حدیث جمع می شوند و به اولویت های اقتصادی می رسند. مشکلات اقتصادی، زمانی مشکل پیدا می کند که با اولویت های اسلامی و ارزش های اسلامی تزاحم پیدا کند؛ درحالی که معنای حدیث، این معنا نیست که بسیاری برآن هستند.
در این روایت، کلمه الفقر، دارای الف ولام است و به معنای جنسی که بسیاری از افراد - حتی برخی از بزرگان برداشت کرده و از زمینه آن غفلت کردند - نیست؛ بلکه در این روایتی که بیان می کنم، معنای فقر بیان شده است که چیست.
این روایت در کتاب روضة المتقین در شرح من لایحضر الفقیه جلد 12 و صفحه 16 آمده است. در این کتاب به نقل از پیامبر اکرم(ص) آمده که «الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فِي الدّارَينِ» یعنی فقر، در هر دو جهان، مايه سيه رويى است.
در این روایت، الف ولام در الفقر، الف ولام عهد ذکری است؛ یعنی این فقر خاص(روسیاهی)، نزدیک به کفر است و روسیاهی در درون مکتب اسلام آن چیزی است که انسان از خداوند فاصله گرفته و به شیطان نزدیک شود.
بنابراین معنا کردن فقر در روایت «كَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً» به معنای مادی و اقتصادی، معنایی ندارد. متاسفانه این مسئله سرچشمه بدفهمی های بسیاری شده و بسیاری از مومنان نیز برای اولویت حل اقتصادی به این روایت استناد می کنند.
مطلقا می توان گفت که هیچ امری، اولویت بر امور اسلامی و دینی ندارد و انبیاء و اولیای الهی نیز دیگر امورات اسلامی را بر دین مقدم نکردند؛ و الا فلسفه رسالت انبیاء از بین می رفت.
رسا- راهکار و نظر شما در این وضعیت چیست؟
این، دین اسلام است که برای ما مهم می باشد؛ یعنی اصل اولویت دار برای ما، اسلام است. آیا برای ما قابل تصور است که اسلام را از ما بگیرند اما در مقابل، همه چیز مادی و دنیایی را به ما بدهند؟
این مسئله بسیار روشن است که اسلام بر همه چیز مقدم بوده و عامل برتری، ایمان انسان ها است؛ نه چیز دیگری. البته ما در طول 40 سال از انقلاب اسلامی دچار برخی مشکلات شناختی و راهبردی در این زمینه هستیم که الحمدلله روزبه روز مشکلات در این زمینه مرتفع می شود.
باید به این ممسئله توجه کرد که اگر اولویت خود را به امور اقتصادی قرار داده و از دین اسلام غفلت کنیم، فرق نظام اسلامی با ماتریالیسم، کمونیسم و لیبرالیسم چه خواهد بود.
دین مبین اسلام، نه تنها با مادیات و پیشرفت ها مخالف نیست؛ بلکه مادیات را جزئی از ملزومات ضروری زندگی دنیایی انسان و آماده شدن بشر برای زندگی اخروی و جایگاه ابدی او می داند. از نظر ما، مسلمان آن کسی نیست که فقیر و همیشه نیازمند به این وآن باشد؛ بلکه ما هر دو را در کنار هم دیگر و مکمل هم می بینیم؛ ولی بحث من این است که هیچ چیز بر اسلام اولویت ندارد و باید این مسئله را به صورت هنرمندانه در جوامع اسلامی جا انداخت و تبیین کرد.
رسا- فعالیت های هنرمندان کشور در این زمینه را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من هنوز هنرمندان ما نتوانستند، پیشرفت و غنی بودن در فرهنگ اسلامی و نگاه اسلام به پیشرفت و دارایی را به خوبی به تصویر کشند، که البته این مشکل به خاطر نگاه غلطی است که برخی از افراد به دیدگاه و مبانی اسلامی دارند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید «وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَی» یعنی کار خلق عالم به سوی خدا منتهی میشود. آیا تنها می توان با داشتن کارخانه و ثروت به سمت خدا حرکت کرد؟ بلکه مادیات و مسائل اسلامی باید در کنار همدیگر سنجیده شده و اولویت امور نسبت به امور دیگر از همدیگر تمییز داده شده و دانسته شود.
رسا- با این بیان از معنای روایت مذکور، به نظر شما نقش دولت ها در این زمینه و نوع کار آنان در این راستا چگونه باید باشد؟
در دولت های گذشته برخی از آنان به گفتمان قرآن و اسلام نزدیکتر و برخی نیزدور بودند و به نظر من آن دولتی که به گفتمان قرآن و اسلام نزدیکتر است، نقد و نقدپذیر است.
باید توجه داشته باشیم که ما برای اسلام و دین الهی قیام کردیم و برای اسلام ادامه می دهیم. همه چیز ما برای اسلام است و اگر اسلام خواهی نبود این حجم از متدینان در انقلاب اسلامی به قیام امام راحل کمک نمی کردند.
این اسلام است که کشور ما را در جهان برتر می کند و باید حفظ آن در اولویت باشد، منتهی نباید مسائل اقتصادی کنار گذاشته شود و جامعه اسلامی به فقر و نداری دچار شود.
نظر شما