ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور میکنیم.
محمدرضا و زنها (5)
ثریا فوقالعاده زیبا بود ولی در کارهای اجتماعی خجالتی بود، ازدواج آنها مدتها طول کشید ولی مسلم شد که ثریا بچهدار نمیشود. البته محمدرضا هم در آن سالها علاقهای به داشتن پسر نداشت، زیرا میترسید با داشتن جانشین او را ترور کنند. او یک جانشین بالغ را خطر بالقوه برای خود میدانست. بعدها نیز از وجود رضا (پسرش) که نزدیک بلوغ بود رضایت نداشت. از این مطلب مطمئن هستم و احتمالاً خود محمدرضا نیز یک بار ضمن صحبت با من نگرانی خود را بیان داشت. به هر حال، محمدرضا از ثریا جدا شد. ثریا ثروتمند از کاخ رفت و ماهیانه 30 هزار تومان دریافت میکرد و در آلمان زندگی مرفهی داشت.
پس از جدایی از ثریا، محمدرضا با زنی به نام گیتی خطیر رابطه پیدا کرد. او احتیاج به معرفی نداشت زیرا از فامیل خودش بود و در میهمانیهای دربار حضور داشت. او شوهر کرده و طلاق گرفته بود. رابطه با گیتی تا ازدواج با فرح ادامه داشت. گیتی زن کم توقعی بود، ولی شاید حدود یک میلیون تومان پول نقد و همین حدود جواهر به او داد و او نیز راهی رم شد. محمدرضا قبل و بعد از ازدواج با فرح، که زن رسمیاش بود، با زنهای زیادی رابطه داشت. رفیقههای یک شبه و چند شبه فراوانی داشت که معرف آنها اشرف (خواهرش) و عبدالرضا (برادرش) بودند و اینها بیشتر از رده میهمانداران خارجی هواپیماییها بودند. در مسافرتهایش به آمریکا هم زنهای متعددی را میدید که دولو به او معرفی میکرد و من در جریان نبودم ولی مطلع میشدم و به طور کلی پولهای کلانی به اینها میداد.
در مسافرتها به آمریکا در نیویورک من 2 نفر را به محمدرضا معرفی کردم. یکی گریس کلی بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات کرد و محمدرضا به او یک سری جواهر به ارزش حدود یک میلیون دلار داد. این زن بعداً همسر پرنس موناکو شد و اخیراً در یک تصادف اتومبیل درگذشت. نفر دوم یک دختر آمریکایی 19 ساله بود که ملکه زیبایی جهان بود. محمدرضا من را فرستاد و او را آوردم و چند بار با محمدرضا ملاقات کرد و به او نیز یک سری جواهر داد که حدود یک میلیون دلار ارزش داشت. پس از ازدواج با فرح نیز مستنداً میدانم با یک دختر رشتی موبور و زیبا به نام طلا آشنا شد و معرف او دولو (سلطان خاویار) بود. فرح مسئله را فهمیده بود و گاه مزاحمتهایی برای دختر فراهم میآورد.
خاطرات الرجال
صاحبخبر -
نظر شما