شناسهٔ خبر: 67370895 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

اهمیت تربیت کودک و نقش آن در بزرگسالی در گفت‌وگوی «جوان» با حمیدرضا کاظمی، مدیر اجرایی کلینیک روانشناسی

آینده کودک در گروی ۱۲ سال طلایی زندگی

روزنامه جوان

عمده همکاران من در سراسر دنیا به این شاخص اتکا دارند که باید پیش از ۱۲ سالگی، کار‌های تربیتی به درستی به سرانجام برسد. در این دوران خشت اول کاشته شده و پس از آن، کار چندانی از عهده خانواده و جامعه برنمی‌آید.

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: رفتار‌هایی که امروز از خودمان بروز می‌دهیم، ریشه در کودکی‌مان دارد. عمده روانشناسان بر این باورند که در دوران کودکی، شخصیت اصلی انسان‌ها شکل می‌گیرد و اگر کسی در دوران بزرگسالی دچار مشکل شود، باید ریشه آن را در کودکی‌اش جست‌وجو کرد. اخیراً سریال افعی تهران به نمایش گذاشته‌شد که مسئله درمان روحی را نشان داد و مدام به گذشته رجوع کرد که چطور می‌تواند در زندگی امروز یک فرد، تأثیر جدی داشته باشد. این یک تلنگر جدی است، تلنگر برای تمام کسانی که صاحب فرزند می‌شوند، اما نحوه برخورد با کودکشان و تأثیر آن در بزرگسالی‌اش را نمی‌دانند یا می‌دانند و آن را نادیده می‌گیرند. به منظور تحلیل و بررسی این موضوع، «جوان» با آقای حمیدرضا کاظمی گفتگو کرده‌است؛ او از ابتدای دهه ۹۰ فعالیتش را در این حوزه شروع کرده و در هشت کلینیکی که زیرنظر پدرش راه‌اندازی شده مدیریت اجرایی این شغل خانوادگی را برعهده گرفته‌است، حالا حدود ۲۴ هزار نفر مراجعه‌کننده را دیده و حرف‌های زیادی در این زمینه برای گفتن دارد. 

بررسی پرونده بسیاری از مجرمان و تبهکاران نشان داده که آنها، دوران کودکی بدی را سپری کرده‌اند، به همین دلیل راهشان را خطا رفته‌اند. از نظر روانشناسی توجه به امور تربیتی تا چه سنی مهم است؟ چرا این کار به درستی انجام نمی‌شود؟
عمده همکاران من در سراسر دنیا به این شاخص اتکا دارند که باید پیش از ۱۲ سالگی، کار‌های تربیتی به درستی به سرانجام برسد. در این دوران خشت اول کاشته شده و پس از آن، کار چندانی از عهده خانواده و جامعه برنمی‌آید. خوشبختانه خانواده فهیم ایرانی بسیار روی این مطلب حساس است و با مطالعه کتاب یا کمک گرفتن از مشاوره و روانشناس تلاش می‌کند بهترین رفتار را با کودک و نوجوان خود داشته باشد، اما گاهی به دلیل مسائل اقتصادی و هزینه بالای روانشناسی، برخی اقدامات همکارانم در این حوزه ابتر می‌ماند. 

این نشان از بی‌توجهی به نقش مشاوره و روانشناس در تربیت کودک دارد، درست است؟
بله. وقتی هزینه مشاوره و روانشناسی گران باشد و بیمه هم آن را پوشش ندهد، معنی‌اش بی‌توجهی به آن است. در صورتی که در اروپا و جوامع غرب می‌بینیم در کنار پزشک خانواده یک مشاور خانواده هم حضور دارد و از دوران بارداری همراه مادر است، یعنی همه تلاششان را انجام می‌دهند تا با همکاری یکدیگر، فرد سالمی را به جامعه برسانند. در مقابل در کشور ما، که نقش مادر را چه در فرهنگ و چه در دین شریفمان مهم می‌دانیم، اما برای همراهی و آگاهی مادران، کار چندانی انجام نمی‌دهیم. ما به خوبی می‌دانیم که توجه و آگاهی‌بخشی به مادران به شدت در تربیت فرزندان و پویایی نسل آینده مؤثر است، بنابراین باید برنامه جامعی برای آن داشته‌باشیم، برنامه‌ای که از کانون خانواده آغاز شود. 

متأسفانه فضای مجازی آسیب‌های زیادی را متوجه کودکان و نوجوانان کرده‌است، در این رابطه چه کاری از دستمان برمی‌آید؟
خدا را شکر، روز به روز که جلوتر می‌رویم، خانواده‌ها نسبت به تربیت فرزندانشان، دغدغه‌مندتر می‌شوند، اما مواردی، چون فضای مجازی، مانع از آن می‌شود. در این هجمه اطلاعات در فضای مجازی که خود گوگل، به عنوان بزرگ‌ترین کمپانی اطلاعات اعلام کرده دو سوم اطلاعات دروغ است (!) بچه‌ها تحت‌تأثیر قرار می‌‎گیرند. در این میان، خانواده ایرانی درک کرده که باید مدیریت فضای مجازی را انجام دهد، اما معلوم نیست که دوست و همسال فرزندشان تحت‌تأثیر این فضا قرار گرفته‌باشد یا نه. در واقع ممکن است اشتباهات یک خانواده و تربیت ناصحیح او بر فرزندش، در زندگی فرزند ما نیز تأثیر بگذارد. بنابراین اگر ما فرزندمان را کنترل و در فضای مجازی از او مراقبت کنیم، همه چیز هنگام قرار گرفتن او در محیط همسالانش تغییر می‌کند، بنابراین رشد جمعی اتفاق بیفتد، اما متولیان امر خیلی در این زمینه همت ندارند. 
گاهی می‌بینیم مرجعیت خانواده با ظهور فضای مجازی تحت خطر قرار گرفته، یعنی پدری که قهرمان فرزند بود و مادری که اسوه اخلاق قرار داشت، به مرور زمان کنار رفته و کودک یا نوجوان سؤالاتش را به جای پدر یا مادرش، از فضای مجازی می‌پرسد! 
شاید جوامع غربی نیاز به فضای مجازی داشته‌باشد، چراکه محتوای اصیلی ندارد و جامعه بشری باید برایش تولید محتوا کند، اما ما محتوای غنی در کتب دینی و اخلاق داریم، سعدی و حافظ داریم، نهج‌البلاغه داریم. برای مثال حضرت امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید بچه‌ها را به خاک بازی مشغول کنید، حال به تازگی در یک مقاله در شهر دوسلدورف آلمان همین کار را به مهد‌های کودک توصیه کرده‌اند تا انجام شود. بنابراین باید با توجه به محتوای غنی و اصیلی که داریم برنامه‌ریزی‌های مدون و منظمی داشته باشیم، نه اینکه اجازه بدهیم فضای مجازی برای ما برنامه‌ریزی کند. 
دغدغه بسیاری از خانواده‌ها این است که بر فرض همه تلاششان را برای تربیت فرزندشان به کار بگیرند، اما همانطور که شما هم اشاره کردید، بعد از قرار گرفتن کودک یا نوجوان در جامعه ممکن است همه چیز تغییر کند. پاسخ شما به آن‌ها چیست؟
بله، اما این نافی آن نیست که خانواده خودش باید وظایفش را در قبال فرزندش کنار بگذارد. خانواده باید برای استعدادیابی و بررسی نظام سلامت کودک خود به خصوص زیر هفت سال وقت بگذارد. جامعه یعنی تک‌تک ما که باید به تنهایی مسیر درست را پیدا کنیم. چه بسا که شاید یک دوست یا همکار، رفتار ما را ببیند و او هم دغدغه‌مند شود تا برای ایجاد امنیت و آرامش فرزندش در دوران کودکی اقداماتی را انجام دهد. 

بسیاری از خانواده‌ها توان پرداخت هزینه‌های مشاوره و روانشناسی را ندارند، چطور بهره‌مندی از این خدمات برای همه خانواده‌ها تسهیل می‌شود؟ 
طبق تعرفه دولت، هزینه مشاوره در ۴۵ دقیقه حدود ۴۰۰ هزار تومان است، اما این نرخ کف بازار است و گاهی به حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ تومان در مناطق مختلف نیز می‌رسد. برای گران بودن خدمات من از جانب همکارانم صحبت می‌کنم، آن‌ها اوج شکوفایی‌شان در حوزه روانکاوی و روان‌درمانی نهایتاً حدود پنج سال است، چراکه روزی ۱۰ نفر با ۱۰ اختلال مختلف سراغ آن‌ها می‌آیند و آن‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. از طرفی، این پنج سال اوج شکوفایی آنها، نتیجه حدود ۲۵ سال زحمت و تحصیل‌شان است، به علاوه اینکه آن‌ها بعد از مقطع دکترا حدود سه تا چهار سال باید خاک مطب بخورند تا یک روانگر حرفه‌ای شوند. علاوه بر این، همکاران من تحت‌تأثیر حدود ۱۰ درصد از اختلال مراجعه‌کنندگانشان قرار می‌گیرند و خودشان نیز باید پیش روانکاو دیگری بروند. بنابراین نمی‌توان از آن‌ها انتظار داشت که هزینه‌ها را ارزان کنند. باید دولت به این مسئله ورود کند، اینکه سازمان‌های مختلف بیمه‌ای پای کار بیایند، اما متأسفانه از آن غفلت شده‌است. شاید در برخی ادارات خاص برخی هزینه‌های مشاوره و روانکاوی تحت پوشش قرار گرفته‌باشد، اما متأسفانه این امر جامعیت ندارد. 

نگاه افراد برای حضور در مرکز مشاوره چگونه است؟ گاهی برای برخی سخت است که به اطرافیانشان بگویند نیاز به روانکاوی پیدا کرده‌اند. 
اوایل مراجعین به مراکز ما برایشان سخت بود که کدملی بدهند، اما چندین سال است که شرایط تلطیف شده و آن‌ها به راحتی در مراکز مشاوره حاضر می‌شوند و برای گفتن اسم و کدملی‌شان ترسی ندارند. 

چند درصد از افراد جامعه نیاز به روانشناس دارند؟
آمار در این حوزه رسمی نیست، اما گفته می‌شود دو سوم ایرانی‌ها نیاز به مداخله روانشناسی دارند. در این میان شاید نیمی از آن‌ها این نیاز را احساس کنند، اما مشکلات مالی و اقتصادی به آن‌ها اجازه ورود به مراکز را نمی‌دهد. 

متأسفانه همیشه عادت به درمان کردیم و به پیشگیری توجهی نداریم. همانند پرونده‌هایی که در دادگاه‌های مختلف به دلیل ارتکاب به جرم افراد تشکیل می‌شود و مجرمان را از جنبه‌های روانی مورد بررسی قرار می‌دهند. خب چرا این بودجه‌ها در دوران کودکی افراد هزینه نمی‌شود تا آسیب‌ها را به حداقل‌ترین حالت ممکن برساند؟
بدون شک اختلالات دوران کودکی، هزینه‌زا برای حکومت در آینده است. فرد بزرگسالی که جرمی مرتکب شده، می‌پرسد چرا وقتی من در دوران کودکی آسیب دیدم و با بزه مواجه شدم هیچ‌کس سراغم نیامد و حالا من را محاکمه و مؤاخذه می‌کنند؟ بنابراین این روز‌ها نه‌تن‌ها به سراغ برنامه‌های نحوه رفتار با کودکان بلکه باید به سراغ برنامه‌های مورد نیاز برای پیش از بارداری هم برویم تا از هزینه‌های چند ده برابری در آینده جلوگیری کنیم. نسخه‌های این کار هم موجود است و تنها باید آن‌ها را اجرا کنیم، اما متأسفانه گاهی صبر می‌کنیم جوامع غربی به سراغ نسخه‌های ما بروند، آن‌ها را اجرا کنند و بعد ما از کانال آن‌ها یاد بگیریم و همان نسخه‌ها را اجرا کنیم! 

آیا برخی از اختلال‌ها ممکن است از دوران بارداری به جنین و پس از آن کودک منتقل شود؟
بله ممکن است. در برنامه‌های پیش از بارداری، ابتدایی‌ترین کار، تست سلامت و بهداشت روان است که از مادر گرفته شود، اینکه آیا مادر آمادگی دارد یا نه. مادر باید از عشق همسر غنی باشد تا بتواند فرزندی سالم به دنیا بیاورد. آن وقت است که با بحران‌های پیش از زایمان مواجه نخواهد شد. اگر مادر سرشار از محبت شده‌باشد، خودش با عشق و محبت به سراغ تربیت فرزند می‌رود و بهترین عملکرد را دارد. برنامه‌های زیادی در این زمینه موجود است و نسخ آکادمیک و سنتی خیلی خوبی برایش داریم، تنها کافی به آن‌ها توجه و اجرایش کنیم. 

ممنون از توضیحات شما. در پایان اگر نکته‌ای وجود دارد که در رابطه با آن سؤال پرسیده نشده‌است بگویید. 
خواهش می‌کنم. پیشنهاد بنده این است که اگر افراد بنا به دلایل مختلف به مراکز مشاوره مراجعه نمی‌کنند، حداقل هر شش ماه یکبار تست سلامت یا مشورت و مشاوره داشته‌باشند تا اگر اختلالی کشف شد، تحت‌نظر روانشناس مطمئن و خبره قرار بگیرند. این مسئله برای کودکان زیر ۱۲ سال به شدت مهم‌تر است، چراکه به طور مداوم تغییرات خلق و خو دارند و باید به بهترین شکل با آن‌ها رفتار شود، در غیر این صورت ممکن است در آینده توانایی پیدا کردن مسیر درست را نداشته باشند و نه‌تن‌ها خود او، بلکه جامعه با مشکل مواجه شود.

نظر شما