شناسهٔ خبر: 67306936 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

امام علی (ع) در آیینه ادبیات کودک و نوجوان - ۱۶

کتاب مذهبی برای کودکان باید با بیشترین سلیقه تولید شود

نویسنده کتاب «ابر سفید دوست‌داشتنی» که مرتبط با موضوع غدیر است، گفت: وقتی ما می‌خواهیم در مورد مباحث مذهبی بنویسیم باید بیشترین سلیقه را در تهیه کتاب به خرج دهیم تا کودکان بیشتر با این کتاب‌ها انس بگیرند.

صاحب‌خبر -

ناهید حسن‌پور در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا درباره کتاب جدید خود «ابر سفید دوست‌داشتنی» گفت: کتاب «ابر سفید دوست‌داشتنی» یک داستان سورئال با موضوع غدیر است؛ داستانی کودکانه که برای گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده و به قسمت مغفول‌مانده از غدیر اشاره می‌کند. این کتاب با همکاری نشر جمال به دو زبان فارسی و عربی در ۲۴ صفحه با تصویرگری بهاره خوش‌نیت به چاپ رسیده است.

او درباره دغدغه تألیف چنین اثری بیان کرد: الحمدلله در این چند سال اخیر، شاهد تبلیغ و ترویج چشمگیری در مورد عید غدیر هستیم. دو سال پیش ویدیویی از یک کارشناس مذهبی در مورد غدیر دیدم. موضوعی که مطرح کرد اشاره به عمامه حضرت علی (ع) در روز غدیر و ارتباطش با سیاه‌بودن عمامه سادات داشت. کمی پرس‌وجو کردم و با مراجعه به منابع تاریخی و روایی متوجه شدم این موضوع یک روایت دیگری داشته است که به نحو متفاوتی بیان شده و حقیقت دیگری دارد. اینکه چرا این موضوع به این صورت مطرح شده و شاید برخی از مردم پذیرفتند که ریشه این تفکر در غدیر است، ذهن من را به این موضوع کنجکاو کرد. مطالعات بیشتری انجام دادم که درنهایت متوجه موضوعات جالب‌تری در این رابطه شدم. سحاب، نام عمامه حضرت محمد (ص) و حتی رنگ عمامه حضرت و..‌. نشان از این بود که می‌شود داستان جدید و متفاوتی از غدیر ارائه کرد.

حسن‌پور در مورد مراحل تحقیق و پژوهش پیرامون این اثر تألیفی، توضیح داد: مشورت با کارشناسان دینی و مطالعه، مهم‌ترین رکن برای بررسی و ارزیابی تاریخی این موضوع بود. در ادامه نیز از مشورت با استادان و دوستان نویسنده، راهنمایی و مشورت با کارشناسان و روان‌شناسان تربیتی و دینی و همچنین بازخورد گروهی از مخاطبان این گروه سنی، غافل نبودم.

این نویسنده کودک و نوجوان در شرح فعالیت‌های خود در زمینه کتاب کودک گفت: آخرین کتابم که در حوزه کودک به چاپ رسیده، کتاب «ابر سفید دوست‌داشتنی» است. کتاب‌های «جشن ستاره‌ها»، «ستاره بارون»، «سربازهای کله‌پوک» و «من پرواز را دوست دارم» از دیگر آثار من هستند که قبل از این، به چاپ رسیده‌اند. این کتاب‌ها به موضوعاتی مانند دفاع مقدس و پایداری و معرفی قهرمانانی همچون شهید حاج‌قاسم سلیمانی، شهید حاج‌احمد کاظمی، بانو مجیده نگراوی، شهید محسن حججی و شهید امید اکبری پرداخته است. من این روزها به نوشتن در این حوزه، بیشتر از قبل علاقه‌مند هستم و سعی دارم فعالیت‌هایم را در این عرصه ادامه دهم.

ناهید حسن‌پور درباره رویکرد خود به عنوان یک نویسنده در مورد نحوه بیان مستقیم و غیرمستقیم مفاهیم و مسائل دینی در داستان‌های دینی کودک و نوجوان، بیان کرد: فکر می‌کنم به یک مقدمه و بررسی ابتدایی در توضیح این مسئله احتیاج داریم. در ابتدا باید ببینیم که ما از نوشتن داستان چه هدفی داریم؟ می‌خواهیم صرفاً تیتروار و خطی یا گزارشی، یک تعریف را در ذهن بچه‌ها تثبیت کنیم؟ طبق تجربه شخصی‌ام از ارتباط و تعاملی که با بچه‌ها دارم این رویه برای آن‌ها خیلی مطلوب نیست. وقتی ما به مستقیم‌گویی اکتفا و در این مسیر حرکت کنیم با ریزش مخاطب مواجه می‌شویم. در صورتی که ما باید این نگرانی را همیشه داشته باشیم که اگر امروز فکر می‌کنیم صد نفر مخاطب موضوع انتخابی و قلم من هستند، در سوژه بعدی طوری آن را انتخاب کنم که مخاطب پلکانی رو به صعود برود که البته منظور ارتقای کیفیت است.

او افزود: در مقابل مستقیم‌گویی، اگر بخواهیم برای کودکان جاذبه و گرایشی به متن داستان ایجاد کنیم تا در کنار علاقه‌مندشدن به کتاب و موضوع آن، به سمت‌وسوی نتیجه موردنظر ما هم بروند، به نظر می‌رسد غیرمستقیم‌گفتن، گزینه‌ای بسیار خوب برای انتخاب لحن داستان است. ما در مباحث دینی و در روایت‌هایمان داریم که حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام حسین (ع) وقتی می‌خواستند به پیرمردی در مورد نحوه وضوگرفتن او تذکر دهند و یادآور شوند که وضوگرفتنش اشتباه است، به روش غیرمستقیمی این کار را انجام دادند و به نظر من، این خود یک رمز برای ما محسوب می‌شود که ما می‌توانیم در ارائه مباحث دینی، از این نکته استفاده کنیم.

کتاب مذهبی برای کودکان باید با بیشترین سلیقه تولید شود

این نویسنده در ادامه عنوان کرد: ممکن است برخی به این موضوع فکر کنند که منظور من از تعریف شیوه غیرمستقیم این است که می‌خواهم اصل آموزش آن مفاهیم را تغییر دهم؛ اما این‌گونه نیست؛ ما باید موضوعی انتخاب کنیم که از حاشیه‌های آن موضوع بتوانیم به صورت غیرمستقیم به آن نقطه اصلی برسیم. برای مثال من در کتاب «ابر سفید دوست‌داشتنی» که به موضوع غدیر اشاره دارد، هدف اصلی‌ام انتخاب موضوعی از غدیر بود که تا به حال بیان نشده باشد و من نیز بتوانم به شیوه‌ای متفاوت به آن بپردازم. دوست داشتم در این کتاب، مخاطب اصلاً فکر نکند که من در مورد پیامبر صحبت می‌کنم که بعد بتوانم غافلگیرش کنم. در کنار مدنظرداشتن این موضوع، سعی کردم در لایه دوم داستان، اصل واقعه غدیر را نیز در این داستان بیان کنم. گاهی اوقات کتاب‌هایی را می‌بینیم که مبحث غدیر را بیان می‌کنند ولی مستقیم‌گویی آن باعث می‌شود، جدای از آن ارزشی که قطعاً اصل موضوع و ماجرا به لحاظ معنوی دارد، بعدها داده جدیدی از آن داستان در ذهن بچه‌ها تثبیت نشود. طبق بررسی‌ها و مشورت‌هایی که داشته‌ام به این باور رسیدم که بیان غیرمستقیم به‌خصوص در مواجهه با داستان‌های مذهبی و ملی برای بچه‌ها بیشتر اثرگذار است و سعی کرده‌ام این شیوه را در اولویت قرار دهم. مثالم را از کتاب «ابر سفید دوست‌داشتنی» که داشتم تکمیل‌تر می‌کنم؛ ما در این کتاب یک اتفاق و موضوع و ماجرایی از غدیر را به نحوی بیان می‌کنیم که بچه‌ها را کنجکاو می‌کند به دنبال این باشند که خب، این ابر سفید چیست؟ اینجا چه کار می‌کند؟ چرا سفید است؟ و بعد با خواندن تمام این موارد به آن ماجرای متفاوت از غدیر می‌رسند؛ در صورتی که در لایه اول داستان اصلاً انتظار این بحث را ندارد.

نویسنده کتاب «ابر سفید دوست‌داشتنی» در توضیح بیشتر نکات ذکرشده درباره نحوه نگارش مناسب داستان دینی برای کودکان و نوجوانان، بیان کرد: مهم‌ترین ارکان داستان‌نویسی توجه به موضوع، لحن و کلام است که اهمیت بالایی در داستان‌های کودک و نوجوان دارد. غافلگیری و تعلیق است که جذابیت روایت را دو چندان می‌کند. نسل نو از هیجان و هر چیزی که نقطه بعدی در پی داشته باشد استقبال می‌کند؛ مخصوصاً که در انتظار موضوعی است ولی با موضوع دیگری مواجه شود. من فکر می‌کنم هنگامی که می‌خواهیم برای کودک در حوزه دین و موضوعات مذهبی بنویسیم باید این را در نظر بگیریم که مخاطب را به جذابیت و هیجانی برسانیم که این کشش برای او ایجاد شود تا خودش بخواهد ادامه داستان را بداند. از طرفی وقتی خودش می‌خواهد داستان را بخواند و کتاب را تورق کند و به تصاویر و متن آن نیز نگاه کند، داستان برایش جذابیت داشته باشد؛ نباید کودک و نوجوان بعد از خواندن یا شنیدن داستان، دچار سردرگمی شود.

او افزود: درواقع ما نباید از اعمال این نکات در داستان‌های دینی غافل شویم؛ هر چند کار سختی است؛ چون باید اصول و پایه موضوع مطرح‌شده را از ابعاد روایتی، تاریخی و تربیتی در نظر بگیریم که برای گروه سنی‌ای داریم داستان می‌نویسیم یا در موردش صحبت می‌کنیم و آن را ارزیابی می‌کنیم که خواه‌ناخواه یک گوشه از ذهنش این داده‌ها را ذخیره می‌کند. تصور غلط این است که برخی فکر می‌کنند در گروه سنی «ب» و «ج» با ذهن فَراری مواجه هستیم؛ در صورتی که نسل نو، باهوش‌ترین و بادقت‌ترین کودکان حتی نسبت به چند سال گذشته باشند. غفلت از این موارد و اتکا به این تفکر که موضوعات مذهبی را دم‌دستی و با هر بیان و شیوه‌ای ارائه دهیم، ممکن است پیامدهای جبران‌ناپذیری داشته باشد. رسالتی که در این حوزه به عهده نویسنده است حساسیتی دوچندان نسبت به موضوعات غیردینی ایجاد می‌کند. اینکه ما داریم تأثیر ماندگار یا بهتر بگویم سرمایه‌گذاری روی ذهن و شخصیت کودک و نوجوان‌مان می‌کنیم کلیدی‌ترین نکته درخور توجه در این حوزه است.

ناهید حسن‌پور در تکمیل صحبت‌های خود گفت: نویسنده کتاب‌های کودک و نوجوان که قطعاً یک فرد بزرگسال است، در دنیای متفاوتی قلم می‌زند و به این منزله است که ما نویسندگان باید خودمان را هم‌سطح آن گروه سنی و هم‌سطح مخاطب‌مان کنیم. درست است که باید برای کودکان و نوجوانان ساده، روان و کوتاه بنویسیم؛ اما اینکه با ادبیات کودک آشنا باشیم و کودکانه بنویسیم و در کنار آن، طوری هم بنویسیم که مخاطب‌مان را با موضوعات مذهبی و دینی آشنا کنیم و آن‌ها را از دست ندهیم، مهم‌ترین دغدغه نویسنده است. از دست‌دادن به این معناست که مخاطب در دل داستان رها شود و فقط داستان را بخواند و برود یا داده‌ای به اطلاعاتش اضافه نشود یا لذتی از موضوع مطرح‌شده نبرد. رضایت مخاطب از موضوع انتخاب‌شده، لذتی که از خواندن و شنیدن کتاب‌های دینی و ملی می‌برد، به همان میزان اهمیت دارد که اصول داستان‌نویسی اهمیت دارد. این خیلی مهم است که ما تفاوت تفکر و سلیقه را در نظر بگیریم و به همین میزان در ابعاد دیگری از ارائه داستان نیز تعمیمش دهیم. کتابی که به دست مخاطب می‌رسد علاوه بر متن، از عنوان، طرح جلد، صفحه‌آرایی و دیگر موارد تشکیل شده است و باید ذیل این هدف فعالیت کند. ما برای شکل‌دادن همه این موارد باید به دنیای کودکانه بچه‌ها برویم، آن‌ها را بشناسیم و آفت‌های گفتن و نگفتن موضوعات دینی را در نظر بگیریم. نگرش من این است که وقتی ما می‌خواهیم در مورد مباحث مذهبی بنویسیم باید بیشترین سلیقه را در تهیه کتاب به خرج دهیم تا کودکان بیشتر با این کتاب‌ها انس بگیرند؛ اما همیشه در این نگاه‌ها اختلاف هست و زاویه‌ای وجود دارد؛ اینکه فکر می‌کنیم چون موضوع مذهبی است باید با استفاده از حداقل ظرفیت‌های موجود، کار را نهایی کنیم که البته این نکته، یک امتیاز منفی است.

نظر شما