شناسهٔ خبر: 67301409 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

دامغان، دجله، الرمادی

روزنامه جوان

روایت یکدست است؛ قلم روان پیش می‌رود، تاریخ منظم و بی‌تشویش در قالب روایت درمی‌آید، اما با تمام این‌ها روند پیش‌روی خاطرات به خللی مبتلاست که گهگاه باعث می‌شود که کتاب از چارچوب حوصله مخاطب بیرون بزند و خواننده به ورطه رج‌زنی بیفتد. یکی از این خلل تکرار و یکنواختی خاطرات است

صاحب‌خبر -

کم پیش می‌آید که آدم‌هایی آنقدر روزگار را دقیق دیده باشند که خود به ورقی از تاریخ بدل شوند. حسین سهمی، یکی از همان‌هایی است که از دل دوران راهنمایی و دبیرستان در شهر و محله‌اش سر چرخانده و تا آنجا که راه داشته به ضبط وقایع پرداخته. آزاده‌ای که بعد از ادراکی مختصر از مبارزات پیش از انقلاب، جوانی‌اش با دوران انقلاب و جنگ گره‌خورده. جناب سهمی دوران جنگ را با اعزام به خدمت سربازی شروع کرد و البته که بعد از دو سال و با گرفتن کارت پایان خدمت به پرونده جنگ را نبست و حتی با جراحات سنگین ناشی از خمپاره و آتش هم باز حاضر به ترک جبهه نشد. ترک نکردنی که در آخر به زندان‌های الرمادی و تکریت ختم گشت و نام حسین سهمی را در میان آزادگان انقلاب اسلامی به ثبت رساند. 
«ساعت ۵ بود» روایت روزگاری است که همین جناب‌حسین سهمی از سر گذرانده. زحمت گردآوری و مکتوب‌سازی خاطرات را حسینعلی احسانی کشیده و فرآیند چاپ و نشر را هم سوره مهر برعهده گرفته. قلم نویسنده با کم‌ترین دخالت ممکن وقف پیاده‌سازی خاطرات شده است. مبدأ روایت در دوران کودکی خاطرات سوژه قرار دارد و در این بخش مخاطب علاوه بر زندگی شخصی راوی با ساختار و پیچ‌وخم‌های زندگی روستایی شهر دامغان در آن مقطع نیز آشنا می‌شود. 
سیر روایت مقید به ترتیب تقویم است و همین حفظ ترتیب و توالی بر میزان یک‌دستی اثر افزوده. در مرحله بعدی وارد بخش‌های نوجوانی زندگی راوی می‌شویم و کم‌کم در این مقطع از روایت است که پای ابعاد سیاسی تاریخ به خاطرات باز می‌شود و بحبوحه انقلاب در متن کتاب نبض می‌گیرد. بعد از پرداختی اجمالی به حال و هوای مبارزات انقلابی آن دوران دامغان، فصل انقلاب و هشت سال جنگ شروع می‌گردد و با شرح و بسطی مفصل از دوران پس از انقلاب و عملیات‌های دوران جنگ این دوره هم به پایان می‌رسد. در آخر نیز با خاطرات دوران اسارت در زندان‌های عراق و آزادی مسیر روایت ختم به خیر می‌شود. 
روایت یکدست است؛ قلم روان پیش می‌رود، تاریخ منظم و بی‌تشویش در قالب روایت درمی‌آید، اما با تمام این‌ها روند پیش‌روی خاطرات به خللی مبتلاست که گهگاه باعث می‌شود که کتاب از چارچوب حوصله مخاطب بیرون بزند و خواننده به ورطه رج‌زنی بیفتد. یکی از این خلل تکرار و یکنواختی خاطرات است. 
کتاب ارزش تاریخی قابل‌توجهی دارد، اما در بخش‌هایی خاطرات از منظر لحن، زبان، ساختار و موضوع یکرنگ می‌شوند و همین مقداری زمینه خسته شدن مخاطب را فراهم می‌کند. برای مثال در فصل‌های جنگ به‌وضوح این موضوع روند روایت را کند می‌کند. خاطرات در این بخش خواننده را از یک عملیات به یک عملیات دیگر می‌برد و با انبوهی از جزئیات مرتبط با عملیات ورق‌های کتاب را انباشته می‌کند و طبعاً این خصیصه برای مخاطب نکته جذابی نیست و متأسفانه در این بخش‌ها نقطه عطف‌های خاطرات هم خوب به عمل نمی‌آیند و آنطور که باید و شاید برای مخاطب فراز و فرود ایجاد نمی‌کنند. 
اما با تمام این ایرادات فنی، خاطرات آزاده حسین‌سهمی و افرادی بسان ایشان قطعات مهمی از تاریخ ایران‌اند که حتماً می‌تواند پروژه مطالعاتی جذابی برای علاقه‌مندان به ادبیات دفاع‌مقدس باشد.

نظر شما