محاسبات پیچیده با پیامدهای ناشناخته
اگر اسرائیل با حزب الله بجنگد!
شکی نیست که چالشها و موانع قدرتمندی پیش روی جنگ گسترده علیه حزب الله وجود دارد ولی نباید از یاد برد که حاکمان فعلی اسرائیل جمعی سیاستمدار افراطی با تأثیر فراوان از ایدئولوژی هستند.
صاحبخبر - دیپلماسی ایرانی: «اگر اسرائیل بخواهد وارد جنگ فراگیر شود، ما برای آن آمادهایم، هر گونه جنگ گسترده اسرائیل علیه لبنان با ویرانی و خرابی و کوچ و آوارگی در اسرائیل روبرو خواهد شد، مقاومت برای نبرد آماده است و هرگز اجازه تحقق هیچ پیروزی را به اسرائیل نخواهد داد، تصمیم ما این است که جنگ گسترش نیابد، ولی اگر بر ما تحمیل شود، وارد آن خواهیم شد» با این سخنان، نعیم قاسم معاون دبیرکل حزب الله از طریق شبکه الجزیره در روز چهارم ژوئن به تهدیدهای اسرائیل برای انجام عملیات گسترده در لبنان پاسخ داد. در طول هشت ماه گذشته، اسرائیل چندین مانور نظامی در شمال فلسطین برگزار کرد و دهها بار از زبان نتانیاهو نخست وزیر، گالانت وزیر دفاع، هالوی رئیس ستاد مشترک ارتش و وزیران دیگر همچون بن غفیر وزیر امنیت داخلی، اسموتریچ وزیر دارایی و یسرائیل کاتس وزیر خارجه به اظهارات تهدیدآمیز پرداختند. در این زمینه کاتس روز اول مه گذشته به همتای فرانسوی خود گفته بود که اگر حزب الله از شمال رود لیطانی عقبنشینی نکند، اسرائیل به جنگ فراگیر با آن نزدیک خواهد شد. در مقابل اما، حزب الله عملیات خود را تقویت کرده و آن را گسترش داده است و امکان اینکه حزب الله عملیات خود و همبستگی با غزه را پایان دهد، اگر نگوییم غیرممکن، بعید است، چرا که عملا صداقت و درستی آنچه حسن نصرالله دبیرکل حزب الله و نعیم قاسم معاون درباره به هم پیوستگی مسیرها میان بیروت و غزه گفتهاند، اثبات شده است. این پیامی است که آموس هوکشتاین فرستاده امریکا بارها در جریان سفرهای خود به بیروت و تل آویو برای میانجیگری و توقف درگیری شنیده بود. بنیامین نتانیاهو با وجودی که در رسیدن به اهداف خود شکست خورده، همچنان بر مخالفت با آتش بس دائمی در نوار غزه اصرار میورزد و بارها از طریق رفتار سیاسی خود در برابر تلاشهای میانجیگرانه مصر و قطر، آتش بس را رد کرده است. حتی وی و وزیرانش به تردیدافکنی در خصوص آنچه بایدن رئیس جمهور امریکا در روز سی و یکم مه گذشته مطرح کرد و آن را طرح اسرائیلی خواند، پرداختند و او را متهم کردند که دیدگاه اسرائیل را به دقت منتقل نکرده و آن را اشتباه برداشت کرده است. در ادامه تل آویو از موافقت با قطعنامه شورای امنیت که خواهان آتش بس در غزه شده، صرف نظر از جزئیات و سازوکارهایی که فرصت شانه خالی کردن از توقف تجاوزات دائمی به غزه را برای اشغالگران فراهم میکند، خودداری کرد. ادامه مخالفت اسرائیل با آتش بس دائمی و عقب نشینی فراگیر از نوار غزه به این معناست که جنگ و تجاوز به نوار غزه در جنوب و درگیری با حزب الله در شمال هرگز متوقف نخواهد شد و البته این امر پیامدهای بزرگ و هزینههای سنگین و گزافی برای تمام طرفها از جمله تلآویو خواهد داشت. در سطح اجتماعی آمار آوارگان اسرائیلی افزایش یافته و به حدود دویست و پنج هزار اسرائیلی یعنی میانگین چهار درصد ساکنان اسرائیل رسیده و هزینههای اقتصادی مستقیم تجاوز به غزه طی 6 ماه اول جنگ به حدود 60 میلیارد دلار و منجر به کاهش 22 درصد تولید ناخالص داخلی شده است. رنج و مشکلات افسران و سربازان ارتش خسته از هشت ماه پیش افزایش یافته است به طوری که حدود 45 درصد ادوات سنگین ارتش در خلال نبردها در غزه منهدم شده و یا از کار افتاده است، این در حالی است که دهها هزار کشته و مجروح و بیمار روانی هم روی دست اسرائیل مانده و حدود 300 هزار نیروی ذخیره هم بر اساس چشم انداز زمانی فراخوانده شده اند، این در حالی است که ارتش به فراخواندن حدود 50 هزار نیروی دیگر نیاز دارد که این وضع منجر به تشدید اختلافات داخلی میان اپوزیسیون و دولت خواهد شد به ویژه پس از آنکه نتانیاهو و همپیمانان افراطی وی مانند اسموتریچ و بن غفیر موفق به تصویب قانون خدمت اجباری در قرائت اول در کنست شدند که حریدیمهای مذهبی (13 درصد جمعیت) را از خدمت اجباری معاف میکند. حزب الله بارها اعلام کرده که تمایلی به جنگ گسترده یا منطقهای ندارد و در این چارچوب، رفتار نظامیاش با وجود افزایش سطح تنش بر اساس معادلات و قواعد درگیری با ارتش اشغالگر قرار دارد و واقعیتهای میدانی توسعه و تغییر آن را تحمیل میکند، بدون اینکه به سمت جنگ فراگیر کشانده شود. در مقابل، تهدیدها و مانورها و عملیات لجستیکی اسرائیل در مرزهای لبنان ادامه دارد ولی هنوز به سطح اعلان جنگ یا حمله گسترده به حزب الله نرسیده است، اما سؤالی که مطرح است، این است که: آیا احتمال اینکه اسرائیل به سمت جنگ فراگیر علیه حزب الله برود، وجود دارد؟ برای پاسخ به این سؤال باید بر برخی عوامل بازدارنده و دفع کننده چنین خطر حساسی متمرکز شویم که به عنوان مثال میتوان به عوامل زیر اشاره کرد: ۱- اسرائیل در باتلاق غزه غرق است اسرائیل در رسیدن به اهداف خود در غزه شکست خورده و از جنگ فرسایشی رنج میبرد که ممکن است بر اساس ارزیابیهای دستگاههای اطلاعاتی امریکا و نهادهای اسرائیلی مانند ارتش و دستگاههای امنیتی طولانی شود، وقتی اسرائیل در کسب پیروزی و یکسره کردن جنگ در غزه به نفع خود ناتوان است، چطور میتواند بر حزب اللهی پیروز شود که در زمینه تسلیحاتی از نظر کمی و کیفی قویتر است. ۲- امریکا خواهان جنگ گسترده علیه حزب الله نیست واشنگتن از پیامدهای جنگ میترسد، زیرا در چنین جنگی، اسرائیل باید در زمینه نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی پیروز شود که این امر چالشی در برابر دولت امریکا خواهد بود که وارد انتخابات ریاست جمهوری شده است و جو بایدن هم از کاهش محبوبیت خود در سایه انتقادهای شدید بخشهای گستردهای از جوانان امریکایی و اقلیتهای مسلمان و عرب و رنگین پوستان و آزادیطلبان از وی به سبب حمایت از اسرائیل در جنگ جنونآمیز آن علیه مردم نوار غزه رنج میبرد، جنگی که به سطح کشتار دسته جمعی و پاکسازی نژادی رسیده است. ۳- امریکا خواهان تبدیل جنگ گسترده علیه حزب الله به یک جنگ منطقهای نیست واشنگتن از تبدیل شدن جنگ به جنگ منطقهای با ورود کشورها و ساختارهای سیاسی دیگر در سوریه، عراق و شرق مدیترانه و ورود ایران به خط حمایت مستقیم از همپیمانانش در این نبرد وحشت دارد که در این صورت ثبات تمام منطقه تهدید شده و منافع بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده امریکا به خطر میافتد که آن را طرف مستقیم در این نبرد قرار خواهد داد و این امر با اولویتهای امریکا تعارض دارد، چرا که اولویتهایش مقابله با رشد و پیشرفت چین و توسعهطلبی روسیه در اوکراین و شرق اروپا است. ۴-نابسامانی و آشفتگی اجتماعی و سیاسی جبهه داخلی اسرائیل از سوی دیگر، میبینیم که میان طیفهای لائیک و مذهبی در اسرائیل بر سر معاف شدن حریدیها از خدمت اجباری سربازی اختلاف درگرفته و نیز درخواست خانوادههای سربازان از آنها برای ترک ارتش و تمرد افزایش یافته و بخش وسیعی از اپوزیسیون به بنیامین نتانیاهو انتقاد میکنند که به خاطر محاسبات و منافع شخصی و سیاسی خود و همپیمانانش در جریان افراط گرایی دینی مانند اسموتریچ و بن غفیر، جنگی را به نام اسرائیل به راه انداخته است. از سوی دیگر برخی دادهها وجود دارد که ممکن است بنیامین نتانیاهو و راستگرایان افراطی همراه وی را به جنگ علیه حزب الله تحریک کند که شامل: - تلاش برای بازیابی بازدارندگی نظامی و امنیتی فروپاشیده پس از ناکامی ارتش اشغالگر در جنگ علیه نوار غزه که از هفتم اکتبر ادامه دارد که این وضعیت با مرور زمان تشدید میشود. نتانیاهو و همپیمانان افراطی اطراف وی گمان میکنند که از طریق نبرد تهاجمی علیه حزب الله برای دور کردن نیروهای ویژه رضوان حزب الله از مرزهای فلسطین شمالی تا رود لیطانی به موجب قطعنامه ۱۷۰۱ قادر به کسب دستاورد خواهند بود، آنها گمان میکنند که تحقق این هدف از طریق فشار نظامی پس از شکست مسیر سیاسی و قطع مسیر بیروت و غزه ممکن است. – بازگشت امن آوارگان اسرائیلی به شهرکهایشان در شمال، به دغدغه رهبران سیاسی تبدیل شده که در معرض فشار خانوادههای آواره و افزایش نارضایتی جبهه داخلی قرار دارند که رهبران سیاسی را به شکست متهم میکنند، به همین سبب رهبران سیاسی باید بازگشت امن آوارگان را از طریق نیروی زور تضمین کنند به خصوص که حدود ۵۵ درصد اسرائیلیها در نظرسنجیهای انجام شده، از عملیات نظامی گسترده علیه حزب الله حمایت کردهاند. - این درست است که دولت امریکا با جنگ وسیع و فراگیر علیه حزب الله از ترس پیامدهایش برای انتخابات و منافع منطقهای و بینالمللی امریکا مخالف است، ولی نتانیاهو و راستگرایان افراطی ممکن است ضف دولت امریکا در دوران انتخابات و نیاز آن به حمایت لابیهای صهیونیستی در واشنگتن را فرصتی برای باج خواهی و ادامه حمایت این کشور از اسرائیل در صورت ورود به جنگ گسترده با حزب الله قلمداد کنند، حمله به حزب الله ممکن است زمان نبرد را طولانی کند و این به نفع شخص نتانیاهو است تا همچنان به حضور خود در قدرت ادامه دهد و ممکن است فرصتی را برای جستجوی پیروزی متوهمانه و تخیل آمیز به او بدهد. شکی نیست که چالشها و عوامل مهار جنگ گسترده علیه حزب الله، قویتر است، ولی باید به این نگاه کنیم که حاکمان فعلی اسرائیل، جمعی سیاستمدار افراطی هستند که باورها و اهداف سیاسی ایدئولوژیکی شبیه افسانهها دارند و گمان میکنند که قادر هستند با کشتار بیشترین تعداد از فلسطینیان و عربها اراده پروردگار را برای تحقق سیطره مطلق خود بر سرزمین فلسطین محقق کنند و نیز معتقدند که نبرد جاری ممکن است فرصتی برای تکمیل رویای آنها برای نسل کشی یا کوچاندن فلسطینیان باقی مانده از سرزمین فلسطین فراهم کند و تصور میکنند که این امر مستلزم جدا کردن مسیر حزب الله و حماس و یا بیروت و غزه از یکدیگر است. اگر با توجه به عوامل پیشگفته، جنگ علیه حزب الله تصمیم سیاسی اشغالگران نباشد، خطر کشیده شدن به نبردی بدون برنامهریزی قبلی با طولانی شدن دوران جنگ، همچنان وجود دارد. اقدام اشغالگران به ترور طالب سامی عبدالله مسئول بخش شرقی حزب الله و سه نفر دیگر از اعضای این حزب در دوازدهم ژوئن جاری، نمونهای است که ممکن است اوضاع را به سمت تشدید تنش سوق دهد، چرا که حزب الله مجبور شد مستقیماً با عملیات اولیه قدرتمندی به این ترور پاسخ دهد و با حدود ۱۷۰ موشک، ۸۰ سایت نظامی اسرائیل را تا طبریا و صفد هدف قرار دهد که بزرگترین عملیات از زمان نبرد طوفان الاقصی در هفتم اکتبر به شمار میرود. نمونه این عملیات متقابل در شرایطی که رخدادها در حلقهای از آتش و جنگ سخت قرار دارد بدون اینکه فلسطینیان از گزینه سیاسی به حداقل مطالبات و خواستههای خود یعنی توقف تجاوزات به نوار غزه و عقب نشینی کامل ارتش اشغالگران از نوار غزه برسند، منطقه را در لبه پرتگاه جنگ و نزاع طولانی قرار میدهد که پیشبینی پیامدهای آن با طولانی شدن زمان و شتاب رخدادها و کثرت بازیگران سیاسی از کشورها و ساختارهای سیاسی غیر دولتی همچون حزب الله و حماس دشوار است، گروههایی که منطق انقلاب و تمرد بر قواعد بازی سیاسی و نظامی بر آنها حاکم است و به قواعدی که دولتها با شاخصها و معیارهای کلاسیک خود از آن تبعیت میکنند اعتنایی ندارند. این همان چیزی است که تل آویو را در برابر گزینههای پیچیده و دشواری قرار میدهد، چرا که در برابر شیوههای مختلفی از عملیات رزمی قرار دارد که در تاریخ نزاع عربی اسرائیلی به آن عادت نکرده بود. منبع: الجزیره / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱∎
نظر شما