صاحب‌خبر - تقریباً روزی نیست که تلفن تحریریه زنگ نخورد و شهروندی نگوید فلان کالا گران شده چرا پیگیری نمی کنید، دقیقاً این حس به انسان القا می شود که گویی وکیل هستید و باید مطالبه موکل را پیگیری کنید که البته این کار را به افتخار انجام می دهیم، هرچند به مذاق برخی مسئولان خوش نمی آید. یادم هست سال 96 که به صورت جدی پیگیر پرونده پردیسبان بودم از اقصی نقاط کشور از خوزستان و کرمانشاه تماس می گرفتند که نتیجه پرونده چه شد و ما هم مطالبه را به قاضی پرونده منتقل می کردیم و فردا صبح تماس مجدد و خواهان نتیجه پیگیری بودند. در پرونده مؤسسات زیرمجموعه کاسپین موهایمان سفید شد تلفن ها که زنگ می خورد، پشت تلفن ها صدای گریه ها و ناله ها بود و حتی برخی به امید این که روزنامه خراسان کاری برای آن ها بکند و اموالشان و پولشان بازگردد چه دعاها که نکردند؛ چه کتک ها که از سهامداران پدیده شاندیز نخوردیم و چه بازاری هایی که بدوبیراه به ما نگفتند وقتی از صف مرغ و برنج و روغن و نان نوشتیم و چه مسئولانی که تهدیدمان نکردند و کاسبانی که کالای تقلبی و قاچاق به بازار آورده بودند یا با ارز دولتی موبایل وارد کرده بودند. اما شاید جدیدترین آن مطالبه موضوع آب بود که چاه های روستاییان توسط آبفا گرفته شده بود و تعدادی از روستاییان به امید روزنامه خراسان صبح زود درِ نگهبانی روزنامه نشستند تا نامه ها و شکایات خود را به ما بدهند. یکی از شهروندان مشهدی هم مانند بازرس روزنامه عمل می کند و هرروز که در یکی از اداره ها و نهادها با مشکل مواجه می شود جلوی متصدی موبایل خود را برمی دارد و به تحریریه زنگ می زند و می گوید فلان اداره درباره فلان موضوع در حال تخلف است و مستندات آن را دارد تا درباره آن گزارش بنویسیم. از درددل سرپرستان خانوارها هنگام تهیه گزارش های میدانی از بازار روز کالاها و اقلام سبد خانواده ها اگر بخواهیم بنویسیم باید شبنامه تهیه کنیم. خلاصه این که بعضی وقت ها دل ما خبرنگاران از حجم بالای درددل مردم از سختی ها و دشواری ها به درد می آید و ما را به شدت غم زده می کند و یا موهایمان را سفید؛ اما وقتی یک گزارش و پیگیری ما به سرانجام می رسد و یا قیمت کالایی ارزان تر می شود و یا خلافی رفع و مطالبه ای محقق می شود و مردم تماس می گیرند تا تشکر کنند، آن روز ما ساخته شده است و توان قلمفرسایی ما چند برابر می شود.∎​