جوان آنلاین: سه نامزد از جمع شش نامزد که در نظرسنجیها وضع بهتری دارند، چالشهایی را در عرضه برنامهها و ایدههای خود ایجاد کردهاند که میتوان خیرخواهانه به آنان در اینباره هشدار داد. پیش از آن باید گفت که هر کدام از این سه که بتوانند نظر مردم را به سوی خود جلب کنند، برای کسانی همچون نگارنده تفاوت محسوسی ندارد زیرا این سخن را پیشرو داریم که «خدای متعال دلهای مردم را انشاءالله هدایت خواهد کرد به بهترین گزینه» و بنابراین منتخب مردم را هر کس که باشد، بهترین گزینه میدانیم و البته این بهترین گزینه را از نقد سختگیرانه معاف نخواهیم کرد و مانند کسانی نیستیم که منتخب نهایی را محصول درایت و نقشهها یا برنامههای خودشان میدانند و چشم بر تمامی خطاهای او میبندند و آن را فرصتی برای پیشبرد مطامع جریانی خود میبینند. این سه نامزد به ترتیب الفبا آقایان مسعود پزشکیان، سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف هستند.
سخنی با آقای پزشکیان
آقای پزشکیان تا اینجای کار، خود را از دو تخصص یا امکان بیبهره و خالی دانسته است. اولی را چندینبار گفته که «اگر من را مسئول اقتصاد بگذارید، قطعاً خراب میکنم» و دومی را در یک جمع دانشجویی گفت که «در رابطه با بحثهای کارشناسی [سیاست]خارجی، خداوکیلی کار من نیست؛ برجام یکی از این بحثهاست». مشخص نیست که ایشان درباره تخصصها یا امکانهای دیگر نیز چیزی افزوده باشد یا نه یا در ادامه مسیر از آن یاد کند، اما با همین دو نمونه میتوان گفت «مگر تخصص دیگری هم باقی میماند؟!» اقتصاد و سیاست خارجی در کنار فرهنگ سه اصل مهماند؛ و البته آقای پزشکیان در حوزه فرهنگ جز برخی سخنان پوپولیستی، برنامهای عرضه نکرده است. این رویه که یک رئیسجمهور احتمالی بگوید من تخصص ندارم و از متخصصان استفاده میکنم، با روش و منش محمود احمدینژاد که خود را ژنرال میدانست و میپنداشت نیازی به وزیر ژنرال ندارد و وزیران باید سربازان او باشند، در «نتیجه» و «عمل» تفاوتی ندارد! توجه کنید که در نتیجه و عمل، این نوع راهبرد یعنی ابراز و اذعان شدید به نداشتن تخصص با ذکر قسم «خداوکیلی»، یک سر تفریطی است که احمدینژاد درست در سر افراطی آن قرار داشت. من خود در یک گفتوگوی تفصیلی با رئیسجمهور نهم که ضبط شد، اما یک بخش آن ثبت نشد، از او درباره مداخلاتش در عزل و نصب حتی مدیران کل وزارتخانهها پرسیدم، اما از ایشان شنیدم که «مگر من هرکس را که خواستم توانستم وزیر کنم که اجازه دهم وزیران هرکسی را خواستند، مدیر کنند؟!» در آن زمان میپنداشتم که این یک افراط است و چراغ در دست به دنبال یک رئیسجمهور با منش میانهروی در این گونه امتیازگیریها و بحثها میگشتم، اما حالا متأسفانه نقطه مقابل آن افراط را به اسم تخصصگرایی و مشورتپذیری در آقای پزشکیان تبلیغ میکنند این اگر درست بیندیشیم، در عمل به همان نتیجه ختم میشود، زیرا منش رئیس دولت نهم که جنگیدن با همه بود، به این بهانه که من خودم همهکارهام، او را حتی در میان وزیران کابینهاش منزوی کرد و حالا منش کسی که میخواهد نهمین رئیسجمهور باشد نیز وقتی با صراحت اعتراف کند که نه اقتصاد میداند و نه سیاست خارجی، دقیقاً به همان انزوا میانجامد و در صورت نشستن بر کرسی ریاستجمهوری، دیگر کسی به ایشان «گوش» نمیکند و ما بهجای یک رئیسجمهور دهها رئیسجمهور در کابینه و در اطراف او داریم که هر یک میخواهند اقتصاد خودشان و سیاست خودشان را حاکم کنند و این یک آشوب مدیریتی ایجاد میکند.
تعجب از اصلاحطلبان است که به رئیس دولت نهم چنان نفرتی داشتند که عکس او را با تغییرات فتوشاپی با آن شمایل معروف چاپ میکردند یا در جمع خود مطالب غیراخلاقی وحشتناکی به او نسبت میدادند، به این دلیل که مشورتپذیر و نقدپذیر نیست یا یک ایده غلط را میخواهد تا پایان ببرد و سرنوشت مملکت و مردم را با ایدههایش به چالش کشیده است، اما اکنون پشت کسی جمع شدهاند که یک سر دیگر آن چوب دوسرطلای افراط و تفریط است و به اسم «صداقت»، آن «صلابت» و محکمی را که باید در یک رئیس دولت دید، نشان نمیدهد. آنهم اصلاحطلبانی که عمری دم از برنامهداشتن و ساختارمندبودن و حرفهای قشنگ آکادمیک میزدند، اما حالا در چشم مردم زل میزنند و میگویند «چه کسی گفته رئیسجمهور باید برنامه داشته باشد یا خودش اقتصاددان باشد یا فلان» و این رفتار صادقانه آقای پزشکیان را که به ناتوانی خودش در درک مسائل سیاست خارجی یا اقتصاد اعتراف میکند، به منش اسلامی مشورتپذیری او ربط میدهند!
این اعترافهای صادقانه به نداشتن تخصص در امورات اصلی کشورداری نشانه نیکویی یک نامزد نیست و البته ایشان اگر به ریاستجمهوری رسیدند باید درباره همراهی جماعتی که دهان طمع به روی این ضعفهای اصولی ایشان باز کردهاند، فکری عاجل کنند؛ جماعتی که قادر به تبیین درستی از دلایل همراهی با آقای پزشکیان نیستند.
دلسوزانه به آقای پزشکیان میگوییم که در اطرافیان خود تجدیدنظر کند. همین آقای دکتر محمد فاضلی با آن افتضاحی که مقابل چشم میلیونها بیننده ایرانی نشان داد و تحمل نقد خود را نداشت، چگونه میتواند همراه خوبی برای ایشان باشد و دولتی نقدپذیر را ترسیم کند؟! به فرض که حرف منتقد ایشان خلاف باشد، از جا برخاستن و پرت کردن میکروفن به سمت نامزدی که او را همراهی میکرد (شانس آورد در چشم آقای پزشکیان نخورد!) یعنی پرت کردن در چشم مردم! این دوستان عمری است به مردم درس اخلاق و شرف و انسانیت میدهند. پرستیژ روشنفکری و مدارا با مردم میگیرند، اما در میزگردی که آقای پزشکیان یکسره از مدارا با مردم و پرهیز از رفتار سخت و خشن، سخن میگوید، هیچ اثری از مدارا با دیگران نشان نمیدهند و به جای پاسخ گفتن به اتهامی که به ایشان زده میشود، برخورد خشن و سخت و نامهربانانه بروز میدهند! شاید اثر همراهی با کسانی مانند دکتر فاضلی عصبانی و نامهربان باشد که دیروز آقای پزشکیان وقتی در جمع کشاورزان اصفهانی که قرار بود ایشان و دکتر ظریف را ناجی زایندهرود بدانند، با تذکر یک کشاورز دیگر روبهرو شد، از کوره در رفت. آن کشاورز زبانبسته حرفش این بود که آب اصفهان را در دولت خاتمی و بعد روحانی به این حال و روز انداختند، اما آقای پزشکیان با حالتی طلبکارانه و نارضایتی محض به سوی او رفت که «برو به همین دولت رأی بده تا زاینده رود را برات نجات دهند»!
آقای پزشکیان شما قرار است رئیسجمهور همه مردم باشید حتی همین کشاورز منتقد شما. از آدمهای عصبانی و ناراست اطراف خود که تا دیروز انتخابات را تحریم میکردند و حالا در عطش انتخابات آتش گرفتهاند، فاصله بگیرید تا خلقو خوی آنان در شما اثر نکند.
به یاد دارم سالها پیش در یک جمع محدود از استادان دانشگاه و فعالان سیاسی اصلاحطلب تحلیلی عجیب شنیدم؛ ایشان تحلیل میکردند که رهبری نظام نوعی مهندسی در انتخاباتها دارد و براساس آن، وقتی پیشبینی ایشان آن است که در امریکا یک رئیسجمهور جمهوریخواه بر سر کار میآید، با مهندسی در انتخابات ایران، زمینه بهقدرترسیدن یک نامزد اصلاحطلب یا میانهرو را که خارج از گفتمان انقلاب تبلیغ میکند، فراهم میکند تا از آنجایی که جمهوریخواهان همیشه بر ایران سخت میگیرند و شرایط داخلی سخت میشود، این وضعیت به تضعیف گفتمان غیرانقلابی یا اصلاحطلبی منجر شود. در مقابل، هنگامی که پیشبینی ایشان آن است که یک رئیسجمهور دموکرات بر سر کار میآید، از آنجا که دموکراتها بر ایران آسانتر میگیرند، ایشان با مهندسی، زمینه بهقدرت رسیدن یک رئیسجمهور اصولگرا یا انقلابی را فراهم میکنند تا با وضعیت اقتصادی بهتری که در ایران به دلیل مدارای امریکا پیش آمده است، گفتمان انقلاب تقویت شود! این حجم از تخیلات مریخی متأسفانه حتی در دانشگاه و بیرون از دانشگاه هست و حتی کسانی هستند که همهچیز را به مسائل فوقمحرمانه پشتصحنه و نفوذ سازمانهای جاسوسی بزرگ در انتخابات ایران ربط میدهند با این ادعا که «ما از آن بیخبریم»! این سخنان که در تاریخ اندیشه سابقه داشته و «ارجاع به جهل» طرفدارانی داشته است، در تمامی انتخاباتها به کار متخصصان پوپولیسم میآید زیرا سخن هرچه عجیبتر و غریبتر باشد، با حیرانی و سردرگمی که در میان عوام ایجاد میکند، کارآمدی پوپولیسم را بیشتر میکند؛ و حالا این نگرانی وجود دارد که دوباره همان تحلیلگران خیالات مریخی جدیدی کرده باشند!
توصیهای به آقای جلیلی
آقای جلیلی ظاهراً برنامهمحورترین نامزدهاست، اما همانگونه که این موضوع دستمایه برخی نقدها شده است، باید بدانند که مخاطب ایشان مردم هستند که چندان با این عبارات و توصیفات همدلی برقرار نمیکنند. باید توجه شود که تکیه فراوان روی برنامههایی که ضمانت اجرای آن برای مردم و حتی کارشناسان روشن نیست، نمیتواند امری مثبت باشد. بعضی از این برنامهها ظاهراً در دولت سایهای که ایشان از آن خبر میدهند، محک اجرایی خورده است، اما بعضی دیگر لازم است به شکل پایلوت (آزمایش در مقیاس کوچکتر) در یک استان یا وزارتخانه اجرا تا میزان اجراییبودن آن مشخص شود. خود ایشان حتماً متوجه شدهاند که در مواقعی کارشناسان از ایشان پاسخ صریح و روشن میخواهند، نه تبیینهای راهبردی. مردم نیز ادامه همین کارشناسان هستند و معمولاً چنین حسی به یک نامزد و سخنانش دارند. اگر قصد ما یک انتخابات پرشور و با مشارکت بالا باشد، باید این حس ارتباط با مردم در سخنان ما شعلهور شود. ممکن است ایشان یا مشاورانشان بگویند ما نیامدهایم که با وعده و قولوقرار و با حرفهای دلخوشکنک زودگذر مردم را فریب بدهیم بلکه ما میخواهیم برنامهریزی کنیم. اما این توجیه خوبی نیست. لازم نیست برای خوشکردن دل مردم و امیدوارکردن آنان به روزنههای گشایش در امور، وعده نشدنی داد. عرصه تبلیغ انتخابات با عرصه دانشگاه و سازمان برنامه متفاوت است. تکیه بیشازحد بر «راهبردها» خودش یک خطای راهبردی است.
و یادآوری به آقای قالیباف
نامزد سوم آقای قالیباف است که خطای راهبردی ایشان استفاده بیشازحد از انتساب «بیعرضگی» به دلایل حلنشدن مسائل کشور است. بیعرضگی واژهای پرکاربرد در ادبیات ایشان است. اما باید دانست که بسیاری از مسائل کشور با یک دلیل یا عامل ساده بهوجود نیامدهاند که با یک راهحل ساده نیز حل شوند. اینجا با «چندعاملی» بودن مسائل و بالطبع چندعاملیشدن راهحلها مواجهیم که کار را دشوارتر از پیشبینیهای ما میکند. صحنه حکمرانی، با صحنه انتخابات، بههمپیوسته است. اگر ایشان رئیسجمهور شود و در ادامه برخی مشکلات باقی بماند یا عوامل اضافهتری مشکلات را حفظ کند یا تغییرات غیرقابلپیشبینی مانع از حل مشکلات شود، آن وقت آن واژه پرکاربرد به سراغ ایشان میآید و باید برای حلنشدن مشکلات به مردم توضیح دیگری بدهند. از اینرو بهترین رویکرد در تبیین دلایل باقیماندن مزمن مشکلات، یکسره بیعرضهدانستن مدیران قبلی نیست، بلکه رویکردی واقعبینانهتر میطلبد. باید حتی اگر حل برخی مشکلات، به راهحلهای میانمدت یا بلندمدت نیاز دارد، برای مردم روشن شود و نباید باکی داشت که این حقیقت را اکنون و در تبلیغات انتخاباتی با مردم در میان گذاشت. مردم از صراحت و حقگویی بیشتر خرسند میشوند تا از وعده حل تمامی مشکلات با قول صددرصد. قدرت پذیرش مردم درباره برخی مشکلات که بینظمیهای جهانی بر ما تحمیل میکند، بسیار زیاد و قابلتحسین است. اگر به مردم بگوییم که ساختارهای قدیمی را نمیتوان یکشبه زیرورو کرد، این حقیقت به دل مردم مینشیند ولی متأسفانه مشاوران نامزدها اغلب به آنان توصیه میکنند که «ضعف نشان نده!»، چون مردم زود باور میکنند و وعدهها را نیز زود فراموش میکنند!
فیالجمله باید در تعمیق سخنی که با مردم میگوییم، بکوشیم. مردم ایران بسیار هوشیار و هوشمندانهتر از دهههای گذشته عمل میکنند.
در پایان سخنی با هر سه
سخنی زودهنگام با رئیسجمهور آینده میتوان داشت که پیشنیازی در همین زمان و در تبلیغات این یک هفته دارد؛ مرحوم رئیسی هم تجربه شکست در انتخابات را داشت و هم تجربه پیروزی را. در زمان شکست، الگویی جدید خلق کرد. ملت ایران تجربه تلخی از رفتارهای نامزد شکستخورده ۸۴ و بدتر از آن نامزد شکستخورده ۸۸ داشتند. اما این ملت که یک سابقه ذهنی از نپذیرفتن شکستها داشت، در ۹۶ وقتی واکنش مرحوم رئیسی را دید، یک الگوی جدید را مشاهده کرد. کشور آرامشی داشت که مثالزدنی بود و این باید الگوی شما باشد.
همچنان که در عرفان ما منشأ انحرافات آدمی را درونی و بیارتباط با فراوانی لذتهای بیپایان دنیوی میدانند، منشأ مشکلات مملکت را هم در داخل کشور و در داخل دولت خودتان و در داخل نفس خودتان بجویید. از گذشته فاصله بگیرید. این توصیهای بود که در آغاز تشکیل دولت سیزدهم نیز چنین کردیم. نمیتوانید وقتی بر صندلی قدرت نشستید، یکییکی مشکلات به یادتان بیاید و دلایل رکودها را مشکلات فراوان گذشته بدانید. شما آمدهاید که مشکلات را حل کنید، نه اینکه برای مردم روضه گذشته را بخوانید.
نظر شما