شناسهٔ خبر: 67259544 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنو | لینک خبر

ارزیابی محمدجواد روح از مواضع ۵ نامزد اصول‌گرا و سرنوشت آنان

زاکانی می‌رود؛ شاید جلیلی هم برود

در میان ۵ کاندیدای اصولگرای مورد تائید شورای نگهبان که در رقابت نهایی حضور دارند، سابقه حضور آقای پورمحمدی در ساختار سیاسی و امنیتی کشور از دیگران بیشتر است، اما چسبندگی‌اش به جریان سیاسی حاکم، کمتر است. تقریباً در هر دوره انتخابات جریان راست سنتی یک سهمیه در میان تائیدصلاحیت‌شدگان داشته است.

صاحب‌خبر -
روزنو :

زاکانی می‌رود؛ شاید جلیلی هم برود

تفاوت‌ها و اختلافات میان پنج نامزد انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری، باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. چراکه آن‌ها اگرچه به‌طور کلی اصولگرا خوانده می‌شوند، اما تا همین چند هفته پیش به شدت بر سر انتخابات مجلس و سپس هیئت‌رئیسه آن با یکدیگر درگیر بودند.

جناح اصولگرا با ۵ نامزد در انتخابات پیش رو حضور دارد. از میان آن‌ها، یک نفر در تحلیل‌ها جای خاصی ندارد، دیگری پیش از این به نامزد پوششی انتخابات ۱۴۰۰ معروف بود، دو نفر از بقیه جدی‌تر هستند و در انتخابات‌های متعددی شرکت کردند، یک نفر نیز هرچند اصولگراست، اما معمولاً به‌عنوان چهره‌ای فراجناحی شناخته می‌شود. فقط یک نامزد اصلاح‌طلب در برابر این ۵ نفر قرار دارد و افتراق میان آنان و حضور حداقل دو نامزد اصلی در این رقابت، نگرانی‌هایی را برای جریان اصولگرا به‌وجود آورده است. این نگرانی‌ها درباره باقی ماندن چهره‌های اصلی در انتخابات و شکستن رای اصولگرایان است.

اما تفاوت‌ها و اختلافات میان این پنج نامزد، باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. چراکه آن‌ها اگرچه به‌طور کلی اصولگرا خوانده می‌شوند، اما تا همین چند هفته پیش به شدت بر سر انتخابات مجلس و سپس هیئت‌رئیسه آن با یکدیگر درگیر بودند. برای کالبدشکافی این اختلافات، سایت فرارو با محمدجواد روح، تحلیلگر سیاسی و سردبیر روزنامه هم‌میهن گفت‌وگو کرده است.

*در بعضی تحلیل‌ها، مصطفی پورمحمدی را به‌عنوان یک چهره اصولگرای متفاوت از چهار نامزد دیگر معرفی می‌کنند. پورمحمدی متفاوت است؟

در میان ۵ کاندیدای اصولگرای مورد تائید شورای نگهبان که در رقابت نهایی حضور دارند، سابقه حضور آقای پورمحمدی در ساختار سیاسی و امنیتی کشور از دیگران بیشتر است، اما چسبندگی‌اش به جریان سیاسی حاکم، کمتر است. تقریباً در هر دوره انتخابات جریان راست سنتی یک سهمیه در میان تائیدصلاحیت‌شدگان داشته است.

این سهمیه معمولاً در دست حزب مؤتلفه بود؛ مثل آقای میرسلیم یا مرحوم سیدرضا زواره‌ای و عسگراولادی و غفوری‌فرد. به نظر می‌رسد که در این دوره سهمیه راست سنتی به جامعه روحانیت مبارز داده شد که البته چسبندگی زیادی با مؤتلفه دارد. کما اینکه در انتخابات گذشته، ائتلاف راست سنتی تحت عنوان لیست «شورای وحدت» با سرلیستی منوچهر متکی و حضور پورمحمدی به‌عنوان دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، تحت حمایت مؤتلفه نیز قرار گرفت. با توجه به ردصلاحیت آقای لاریجانی، احتمالاً ملاحظاتی نیز در قبال نهاد روحانیت و قم داشتند که در نهایت آقای پورمحمدی انتخاب شد. اما فاصله کنونی مواضع پورمحمدی از لحاظ رویکرد و گفتمان با جریان حاکم آنقدر زیاد است که نمی‌شود الزاماً او را کنار چهار نامزد دیگر دسته‌بندی کرد.

*تحلیل‌تان از وضعیت امیرحسین قاضی‌زاده‌هاشمی چیست؟

به نظر می‌رسد او غیرتشکیلاتی‌ترین و بدون پایگاه‌ترین گزینه از میان نامزد‌های دولت سیزدهم باشد. ایشان دور قبل هم تائید شده بود که رای پایینی داشت و به‌طور طبیعی روز‌های آخر به نفع جلیلی یا قالیباف کنار می‌رود که البته این کناره‌گیری هم اهمیت خاصی ندارد؛ چون آرای خاصی ندارد. به نظر می‌رسد که شاید می‌خواستند یک نفر از دولت هم در این انتخابات باشد و کم‌خطرترین گزینه را تایید کردند. در واقع، آقای قاضی‌زاده‌هاشمی یا نمایشی هستند یا پوششی. چراکه در دولت چهره‌های جدی‌تر و دارای تشکیلات و سازمان حضور داشتند که وزن سیاسی‌شان فارغ از مسیری که به آن جایگاه رسیدند، بیشتر بود؛ مثل مهرداد بذرپاش که نامزد گروه «شریان» بود. اگر هم قرار بود یکی از نزدیکان مرحوم رئیسی تائیدصلاحیت شود، محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد چهره دیگری بود که از همه به رئیس دولت سیزدهم نزدیک‌تر و احتمالاً مورد تائید نزدیکان و خانواده ایشان هم بود. شاید بی‌ربط‌ترین نامزد موجود از میان دولتی‌ها را انتخاب کردند که از یک سو احترامی به دولت گذاشته باشند و در عمل مسیر حذفی که نسبت به جریان دولت و حلقه اصلی رئیسی شکل گرفته، گام‌های آخرش برداشته شود. اگر قرار بود از دولت کاندیدای جدی حضور داشته باشد، باید آقای مخبر ثبت‌نام می‌کرد و یا دست‌کم، بذرپاش تائید می‌شد.

*به نظر شما علیرضا زاکانی در انتخابات پیش رو چطور ظاهر می‌شود؟ با توجه به اینکه برخی نقش‌آفرینی او در انتخابات ۱۴۰۰ را تحت عنوان نامزد پوششی آقای رئیسی تعریف می‌کنند.

آقای زاکانی همیشه خود را اینطور نشان می‌دهد که یک چهره تندرو و صریح در مناظرات، در برابر نیرو‌های اصلاح‌طلب و اعتدالگراست. مثلاً چند سال پیش با مصطفی تاج‌زاده مناظره داشت؛ درحالی‌که کمتر کسی از چهره‌های شاخص اصولگرا که خود را در حد جایگاه ریاست‌جمهوری و شهرداری و مانند آن می‌دید، حاضر بود با تاج‌زاده مناظره کند. شاخص‌ترین حضور زاکانی نیز، انتخابات ۱۴۰۰ بود که تندترین حملات نسبت به اصلاح‌طلبان و دولت روحانی از طرف او انجام می‌شد. لقب «تانک انقلاب» هم از همان‌جا به وجود آمد. اما رویکرد تهاجمی زاکانی در صورتی کارکرد زیادی داشت که طرف مقابلی برای حمله در برابر او می‌نشست.

به نظر نمی‌رسد که آقای پزشکیان سوژه مناسبی برای حملات زاکانی باشد؛ چون نقطه ضعف خاصی ندارد. احتمالاً پیش‌بینی این بود که زاکانی با جهانگیری و لاریجانی مقابله کند که آن‌ها تائیدصلاحیت نشدند. بنابراین، نقشی که زاکانی می‌توانست در انتخابات ایفا کند، کمرنگ شد. البته، زاکانی با قالیباف هم اختلافات جدی دارد؛ اما به نظر نمی‌رسد که با توجه به یک مقدار احساس خطری که از جانب پزشکیان و اصلاحات کرده‌اند، حمله جدی به قالیباف کند.

احتمالاً روز‌های آخر کنار می‌رود، اما اینکه به نفع چه کنار می‌رود، به تصمیم‌گیری‌های درون جریان مقابل برمی‌گردد. از نظر جریان‌شناسی درون اردوگاه جناح راست، طبیعی این است که زاکانی به نفع جلیلی کنار برود؛ اما مشخص نیست و شاید خود جلیلی هم مجبور به کناره‌گیری شود. بنابراین، اینکه زاکانی کنار برود یا به نفع چه کسی کنار برود، بستگی به میزان دوقطبی شدن انتخابات دارد. هرچه این دوقطبی شدت بیشتری پیدا کند، چسبندگی این جریان به قالیباف بیشتر می‌شود. اگرچه شخصاً چندان تمایلی به این مسئله ندارد. کمااینکه در انتخابات مجلس که اصولگرایان احساس بی‌رقیبی می‌کردند به‌خصوص در تهران، شاهد بودیم که تیپ‌هایی مثل جلیلی و زاکانی و طیف دولت نه‌تنها همراهی با قالیباف و جریان اصولگرایی نداشتند، بلکه نیرو‌های بدنه آن‌ها در تعارض کامل با یکدیگر قرار گرفتند و دست به اتهام‌زنی، حملات و افشاگری علیه یکدیگر زدند.

*شخصیت و بروز سیاسی جلیلی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ جلیلی هم مثل قالیباف در انتخابات یازدهم تا پایان رقابت در میدان بود و ۴ میلیون از آرای اصولگرایی را به خود اختصاص داد.

جلیلی شخصاً به‌زعم حامیان و برخی مخالفان، چهره‌ای مبتنی بر یک باور گفتمانی است که در رفتار و برخورد به نسبت اغلب چهره‌های جریان حاکم رعایت دوری از فساد، پاکدستی و اخلاق را انجام می‌دهد. اما آقای جلیلی زمانی در شورایعالی امنیت ملی مسئولیت داشت و مذاکرات نافرجام را رقم زد که دولت اوباما بر سر کار بود و امکان توافق وجود داشت. اما چون ایشان در این سطح و جایگاه نبودند که بتوانند مذاکرات را پیش ببرند، چند سال فرصت کشور را سوزاندند. این عملکرد جلیلی همزمان بود با شعار‌هایی که احمدی‌نژاد راجع به نظم بین‌الملل و مسائلی مانند آن می‌داد که اگر تیم روحانی و ظریف روی کار نیامده بودند و تصمیم کلان نظام برای برجام و توافق صورت نگرفته بود، در همان اوایل دهه ۹۰ با وضعیت بدتری مواجه می‌شدیم.

خروجی عملکرد آقای جلیلی قطعنامه‌های شورای امنیت بود. وقتی برجام محقق شد، مسئله ترامپ پیش آمد و دولت روحانی به پایان رسید، در دولت رئیسی که متحد ایشان بود و خودشان این روز‌ها مرتب کد می‌آورند که این ایده و آن ایده را من به رئیسی دادم، نمی‌گوید که در تابستان ۱۴۰۱ که یار قدیمی ایشان آقای علی باقری کار را به آستانه احیای برجام رساند، جلیلی و نبویان و امثال آن‌ها با فضاسازی و مکاتباتی که کردند، دلخوشی زمستان سخت و سرد اروپا را مطرح کردند و این تجدید توافق را برگرداندند. خروجی این بود که هم دولت رئیسی با کمبود منابع مواجه شد و هم روند تورمی که می‌توانست با احیای برجام کمی کاهش پیدا کند، به وضعیت فجیع ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ رسید و الان نیز پیامدهایش ادامه دارد.

در حال حاضر نیز خطر بازگشت ترامپ وجود دارد و اگر یک دولت اصلاح‌طلب یا میانه‌رو نیز سر کار بیاید، ممکن است دوباره با این مسئله درگیر شود. بنابراین، جلیلی و همفکرانش با مشاوره‌های غلط یک فرصت طلایی را سوزاندند و ضرر آن را هم دولت رئیسی دید و هم کشور. اگر ترامپ هم دوباره بیاید، ممکن است این وضعیت تداوم پیدا کند. مگر اینکه نظام یک تصمیم استراتژیک گرفته باشد که هر رئیس‌جمهوری در آمریکا بر سر کار بیاید، تصمیم به مذاکره داشته باشد. آقای جلیلی در میان این نامزد‌های اصولگرا شاید از همه بااخلاق‌تر باشد، اما در خوشبینانه‌ترین حالت، با ناتوانی و ناآگاهی از مناسبات بین‌الملل، صدمات زیادی به کشور زده است و امروز در صحنه انتخابات باید پاسخگوی آن باشد.

*پایگاه رای جلیلی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

جلیلی به‌خاطر ویژگی‌های شخصی خود، در میان بدنه اصولگرایان پایگاه محکمی دارد. آن‌هایی که مسائل را ظاهربینانه نگاه می‌کنند، به آن ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی جلیلی که برشمردم و بحث‌هایی مثل دولت سایه و کار تشکیلاتی نیز نگاه می‌کنند و همین باعث شده که ایشان نماینده جریانی شود که در بدنه راست ظهور و بروز دارد و در مجلس اخیر نیز قدرت‌نمایی کردند. هرچه مشارکت در انتخابات کمتر باشد، تاثیرگذاری این بدنه در فضای مجازی، تشکل‌ها، مساجد و بسیج و جهادی و مانند آن‌ها بیشتر می‌شود. جوانان بدنه اصولگرا که دنبال نمادی از ساده‌زیستی، پاکی و «انقلابی‌گری بدون انعطاف» می‌گردند، همان ویژگی‌هایی که در سال ۱۳۸۴ در احمدی‌نژاد می‌دیدند، در حال حاضر به صورت اخلاقی‌تر این خصایص را در جلیلی می‌بینند. جلیلی نماینده این قشر است؛ قشری که می‌خواهد تا ته خط انقلابی‌گری و خالص‌سازی برود.

*به دوگانه جلیلی – قالیباف معتقد هستید؟

بله. نقطه مقابل جلیلی، قالیباف است. البته، پرونده‌ها و مسائلی درباره دوران مدیریت او وجود دارد؛ اما نفع کار‌هایی که برای کشور در دوره مدیریت شهرداری و پلیس انجام داده، قابل توجه است. مدل مدیریتی‌اش تبادل امتیاز با نهادهاست و این مدل نیز برخی بریزوبپاش‌ها و مسائل را رقم زده است. همین مسائل به علاوه فعالیت ظاهربینان راست به‌خصوص در فضای مجازی و عملکرد پرفرازونشیب و گاهی منفی قالیباف علیه منتقدانش، باعث شد که به‌تدریج محبوبیتش در پایگاه رای ثابت اصولگرایان کم شود. اما پایگاه رای قالیباف فقط جریان اصولگرا نیست. بخشی از بدنه خاکستری جامعه که دنبال یک مدیر کارآمد فارغ از جناح‌بندی‌ها هستند، احتمالاً به قالیباف رای خواهند داد. بنابراین، همانطور که کاهش میزان مشارکت به اصلاح‌طلبان ضربه می‌زند، به قالیباف نیز ضربه می‌زند.

این مسئله یک استثناء در قبال شخص قالیباف است. اینطور نیست که اگر برای مجلس لیست بدهد، مردم استقبال کنند. در همین مجلس اخیر چهره‌های نزدیک به او رای نیاوردند. اما شخصیت خودش برای بخشی از جامعه که دنبال توسعه و ساختن هستند، جذابیت دارد. شاید می‌گویند بالاخره قالیباف با این کاراکتر، سقف آن چیزی است که در برابر ما قرار دارد. بخشی هم ممکن است از ترس جلیلی به قالیباف رای بدهند. ممکن است تحلیل‌شان این باشد که اصلاح‌طلبان نمی‌توانند جلوی بعضی امور را بگیرند، حداقل به قالیباف رای بدهیم که قدرت و پایگاهی در حاکمیت دارد و بقایای تندرو‌ها را تضعیف کند. بنابراین، قالیباف در بدنه اصولگرایی کاهش رای داشته؛ اما بخشی از رای خاکستری را دارد.

به همین خاطر، اگر نرخ مشارکت از ۴۰درصد مجلس دوازدهم تا حدی بالاتر برود - نه اینکه مشارکت عجیبی در حد ۷۰ تا ۸۰درصد رقم بخورد - مثلاً به ۵۵درصد برسد، بعید می‌دانم که در این بخش رای برای جلیلی وجود داشته باشد. ولی رای برای قالیباف در آن وجود دارد. همانطور که رای برای اصلاح‌طلبان وجود دارد. برخلاف دیگر کاندیدا‌های اصولگرا، قالیباف تا حدی از افزایش مشارکت سود می‌برد. البته بحث پورمحمدی را جدا کردم. هرچه مشارکت کم‌تر باشد، هواداران جلیلی به خاطر بدنه منسجمی که دارند، نفع بیشتری می‌برند. اما قالیباف رای بخشی از پایگاه اصولگرایی، خاکستری و بخش خاموش جامعه به‌خصوص در تهران و شهر‌های بزرگ را دارد.

نظر شما