شناسهٔ خبر: 67257780 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

یادداشت؛

دوگانگی یا چندگانگی؛ تعارض نقشی مردان و زنان در جامعه

خوزستان - نویسنده در کتاب «آیا زن بودن گناه است» با اشاره به اجتماعی شدن سنتی دختران و مردان از یک طرف و نیاز رفتار جامعه مدرن به حضور فعال زنان و دختران از سوی دیگر، راهکاری مناسب برای حل پدیده‌های چندگانگی شخصیتی در جامعه ارائه می‌دهد.

صاحب‌خبر -

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مهدی مرادی: در دی ماه ۱۴۰۲ بود که کتابِ «آیا زن بودن گناه است» نوشتۀ محمداسلام مجدی‌نسب نویسنده‌خوزستانی توسط انتشارات روش شناسان و جامعه شناسان، بر پیشخان کتاب‌فروشی‌ها نشست. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است عواملی را که باعث شکل‌گیری نگرش منفی به زنان، دختران و پیامدهای حاصل از این نوع نگرش در طول تاریخ بوده است را، شناسایی و واکاوی کند.

مجدی‌نسب کوشیده است پس از طرح مسئله‌ها و آسیب‌های حاصل از این پدیده، با بررسی و پژوهش در اعصار مختلف و بازخوانی وضعیت زنان و دختران از دورۀ هخامنشی تا ساسانی، سامانی و زرتشت و… تا دورۀ پیش از مشروطه، مشروطه، نیز پهلوی اول و دوم و نظام جمهوری اسلامی، به دنبال توصیف جایگاه زنان و دختران در طول تاریخ را توصیف کند. وی پس از طرح جایگاه و وضعیت تاریخی زنان و دختران در عرصه‌های مختلف، واردِ فصل سوم و توصیف اوضاع زنان و دختران در کشورهای دیگر به‌خصوص کشورهای پیشرفتۀ اروپایی مانند فرانسه، آمریکا، آلمان و… می‌شود.

این نویسنده خوزستانی هم‌چنین در دیگر فصل‌ها نیز ضمن طرح نگرش راستین اسلام به زنان و دختران، موضع اسلام ناب در رابطه با موضوع مورد بحث را توصیف و تشریح می‌کند و در پایان و برآیند آن نیز، با بر شمردن مسئله‌ها و برخی از آسیب‌های فردی و اجتماعی حاصل از این نوع نگرش منفی در خصوص زنان و دختران، راهکارهای احتمالی مناسب، جهت حل و یا حد امکان تعدیل این مسئله‌ها و آسیب‌ها به مخاطبان ارائه می‌کند.

در وهلۀ اول عنوان کتاب (آیا زن بودن گناه است) جذاب است و مخاطب خود را می‌تواند به خوبی جذب کند و در اولین نگاه خواننده کنجکاو می‌شود که آیا زن بودن گناه است و یا زن نبودن برخی زنان گناه است؟! بررسی عنوان‎‌ها و عمیق‌تر شدن در مسئله‌های طرح شده، در فصل نخست این کتاب، به نظر می‌رسد که نویسنده به‌دنبال آن بوده که علل انکار هویت برخی زنان و دختران و نیز چگونگی شکل‌گیری نگرش منفی به آنان را مورد بحث و بررسی قرار دهد. به عبارتی؛ به نظر می‌رسد؛ غایت نویسنده از تقریر و کتابت آن بوده که؛ چگونگی نضج و شکل‌گیری جنس دوم دیدن زنان و یا همان نگرش منفی جوامع به زنان و دختران را بالاخص در کشور ایران مورد واکاوی و کنکاش قرار دهد.

برای رسیدن به این مهم، با طرح برخی مسئله‌ها و آسیب‌ها در فصل نخست البته (بصورت میکرو و خرد) و نیز با مطرح کردن نگاه تاریخی به این پدیده، تلاش می‌کند به خواننده آگاهی دهد که این نوع نگرش به‌صورت دفعی و به‌یک‌باره به‌وجود نیامده است. بلکه زمینۀ جدی تاریخی در دوره‌های مختلف، باعث شکل‌گیری این پدیده بوده است. هرچند به‌درستی نویسنده به این موضوع توجه داشته، اما در بررسی اجمالی دوره‌های مختلف نتوانسته حق مطلب را به‌طور جامع ادا کند. چرا که همان‌گونه که اشاره شد، به صورت خرد به مسئله مورد اشاره می‌پردازد و می‌طلبید به گونه مبسوط‌تر دوره‌های مختلف و سیر تاریخی وضعیت زنان و دختران را مورد کنکاش و وارسی قرار دهد. تا زمینه‌های به‌وجود آمدن این نوع نگرش منفی به زنان، به‌صورت جدی شفاف شود. هر چند نیز نمی‌توان از این موضوع به سادگی عبور کرد که شاید غرض نویسنده، بر آن بوده با اجمال و خلاصه‌نویسی، طرح موضوعات از حوصله خواننده خارج نشده و بهتر با مطالب مطرح شده همراه گردد.

نویسنده کتابِ «آیا زن بودن گناه است» در فصل سومِ کتاب خود، با طرح وضعیت اجتماعی و… زنان در کشورهای پیشرفته و با استناد به آمارهای معتبر و شرح مناسب وضعیت زنان به‌ویژه زنان اروپایی تصریح می‌کند که آنان از چه جایگاه اجتماعی و فرهنگی در دنیا برخوردارند؛ بالاخص با مقایسه برخی آمارها و مقاله‌های منتشر شده توسط اندیشکده‌های ملی همان کشورها مانند (اینسج) و یا (میپروف) و هم‌چنین مرکز تجاوز جنسی آمریکا و… به خوبی به وضعیت زنان و دختران اروپایی اشاره دارد.

گذر و مرور فصل چهارم و بررسی اجمالی آن نیز نشان می‌دهدکه این فصل، پرفراز و نشیب‌ترین بخش کتاب است. چرا که بررسی نظریات اندیشمندان حوزۀ علوم اجتماعی و انسانی مطرح شده در کتاب، خیلی مورد بحث و موضوع کتاب نیست و نویسنده نظریات جامع‌تری در این حوزه می‌توانست طرح کند؛ هرچند که در بخش نظریات فمنیسم و به‌خصوص در بخش نگرش اسلام به زنان تا حدود زیادی این چالش را مرتفع می‌کند. اما بررسی فصل هفتم که تحت عنوان «بایدها و نبایدها؛ مسئله‌ها و آسیب‌های زنانه» نگاشته شده است، شاید جذاب‌ترین و خواندنی‌ترین فصل این کتاب باشد. نویسنده با طرح ده‌ها چالش جدی زنان و دختران معاصر ایران و سایر کشورها و تبیین این مشکلات، توانسته فضایی را ترسیم کند که اعضاء جامعه اعم از زن و مرد، با وظایف و نقش‌های جدید و تعریف شده‌ی جامعه مدرن، آشنا گردند. چرا که به‌درستی نویسنده اشاره می‌نماید؛ «با توجه به اجتماعی شدن سنتی دختران و مردان از یک طرف و نیاز با رفتار جامعه مدرن به حضور فعال زنان ودختران، از طرف دیگر، دوگانگی یا چندگانگی و تعارض نقشی و شخصیتی در جامعه به‌وجود آمده است؛ که باعث سردرگمی افراد جامعه، اعم از زنان و مردان گشته…» نویسنده کتاب نیز با طرح راهکارهای نسبتاً مناسب به حل این پدیده‌ها پاسخ می‌دهد.

در صفحه ۱۰۶ به بعد، مباحثِ خوش فرمی دیده می‌شود. نگارنده با طرح عدم استقلال مالی و به‌وجود آمدن رانت موقعیت اجتماعی تاریخی مردان، هزینه‌های روانی و اجتماعی این پدیده را شرح می‌دهد. و نیز با طرح تنوع طلبی جنسی به‌خصوص در مردان با استفاده از نظریه بوردیو و تطبیق ظریف این تئوری با احادیث، روایات و آیات قرآن سبک زندگی نوین و لایه‌های پنهان آن را آشکار می‌کند. می‌طلبید نویسنده در تشریح مسئله‌های دیگر همانند به نقش رسانه و زن، تحقیر اجتماعی زنان، افزایش سن ازدواج، وابستگی زنان به خانواده، چالش‌های شاغل شدن زنان و.... که هر یک به فراخور جامعۀ جدید و ارتباطات موزاییکی افراد جامعه است، بپردازد.

نظر شما