شناسهٔ خبر: 67256396 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

گردشگري ايران و فقدان مديريت مقصد

تراژدي مقاصد گردشگري

صاحب‌خبر -

  فرزانه   قبادي

انبوه زباله روي ساحل سرخ، ردپاي حضور گردشگراني است كه براي لذت بردن از زيبايي‌هاي يكي از منحصر به فردترين جزاير جهان، به هرمز آمده‌اند. اين قاب مدت‌هاست كه جايگزين قاب‌هاي زيبايي شده كه مسافران با خود از هرمز سوغات مي‌بردند. هرمز اما هنوز زيباست. هنوز سوداي تماشاي زيبايي‌هايش گردشگران بسياري را به جنوب ايران مي‌كشاند. هرمز هنوز زيباست، اما حال و روز خوشي ندارد. وضعيت امروز اين جزيره، نهايت بي‌مبالاتي و بي‌برنامه بودن در گردشگري را به تصوير مي‌كشد. اما اين تراژدي تنها نتيجه گردشگري غيرمسوولانه و رفتار گردشگران ناآگاه نيست. هرمز علاوه بر اينها، مصداق دقيق نبود مديريت مقصد در گردشگري ايران است. جزيره‌اي كه هنوز سيستم دفع زباله ندارد، چند برابر ظرفيت تحملش گردشگر وارد آن مي‌شود و سوداگري‌ها و رانت‌ها جانش را به لب رسانده است. براساس آمار ارايه شده در اسفند 1402 توسط اداره كل ميراث فرهنگي هرمزگان «تاب‌‌‌آوري مسافر در جزيره هرمز ۶‌ هزار نفر در روز است اما در ايام پرتردد سال و نوروز، ۲۰‌هزار نفر در روز به اين جزيره سفر مي‌كنند.» ناگفته پيداست كه مشكلات جزيره در روزهاي پرتردد نه تنها حل نمي‌شود كه تشديد مي‌شود و بعد از پايان روزهاي پرتردد هم همچنان به قوت خود باقي مي‌ماند.

هرمز تنها مقصد پر طرفدار گردشگري ايران نيست كه از نبود مديريت مقصد رنج مي‌برد. بسيارند مقاصدي كه رشد غيراصولي گردشگري در آنها ذره ذره از عمرشان مي‌كاهد و چيزي نمانده كه از رونق بيفتند و ركود سهم روزهاي‌شان شود. از ماسوله تا كندوان و از ابيانه تا مرنجاب بسيارند مقاصدي كه به‌رغم دارا بودن ظرفيت‌هاي قابل‌توجه، قرباني نبود مديريت صحيح و اصولي گردشگري شده‌ و مي‌شوند. شيوه توسعه گردشگري در ايران بدون توجه به قواعد مديريت مقصد و بهره‌مندي از دانش افراد متخصص در اين زمينه، منجر به تكرار يك تجربه در مناطق مختلف شده و يك چرخه معيوب بدون تغيير، تكرار مي‌شود.

 

مقاصد محبوب، جاذبه‌هاي مهجور

ترافيك جاده‌هاي منتهي به شهرهاي شمالي و يك‌طرفه شدن مسيرهاي اصلي اين محدوده، تبديل به يك روتين در تعطيلات ايرانيان شده است. از سوي ديگر سفرهاي سالانه نوروزي به جزاير كيش و قشم و هرمز و ازدحام مسافران در مسيرهاي زميني و هوايي اين جزاير نيز يكي ديگر از مصاديق ضعف عملكرد متوليان در زمينه مديريت مقصد است. تاكيد و توجه گردشگران به يك مقصد به مرور منجر به نمايان شدن بُعد آسيب‌زاي گردشگري در آن مقصد مي‌شود. همان اتفاقي كه در سواحل و جنگل‌هاي مازندران رخ داده است. اما وجود يك سازمان مديريت مقصد، با تعيين سياست‌هاي اصولي براي جذب گردشگر، حفاظت از منابع طبيعي و تاريخي و فرهنگي موجود در يك مقصد و آموزش به جامعه محلي و گردشگران، آسيب‌هاي ناشي از گردشگري را به حداقل مي‌رساند و نتيجه آن گردشگري مسوولانه و پايدار در مقاصد مختلف است.

مديريت مقصد به معناي همكاري بين ذي‌نفعان متعددي است كه اكوسيستم يك مقصد را تشكيل مي‌دهند. در عين حال اين مفهوم اين نكته را در نظر دارد كه هر مقصد ويژگي‌ها، ظرفيت‌ها، چالش‌ها و فرصت‌هاي مختص به خود را دارد كه با مقاصد ديگر متفاوت است. در مديريت مقصد يك راهكار واحد براي توسعه گردشگري تمام مقاصد وجود ندارد. هر مقصد باتوجه به ويژگي‌هايي كه دارد، برنامه و سياست‌گذاري خاص خود را مي‌طلبد. نمي‌توان يك الگوي مشخص را براي معرفي يا توسعه گردشگري در تمام مقاصد به كار برد -اتفاقي كه در ايران شاهد آن هستيم‌- از منظر اقتصادي، تاثير مديريت مقصد باتوجه به شاخص‌هاي مختلف از قبيل آمار گردشگران، هزينه‌ها و درآمدها، آمار شاغلان بخش گردشگري، كسب‌وكارهاي گردشگري در يك مقصد خاص، اندازه‌گيري مي‌شود. در ايران بيش از 60 نهاد در زنجيره ارزش مقاصد گردشگري اثرگذار هستند و مديريت مقصد در بخش گردشگري تنها با همسويي و تعامل اين نهادها امكان‌پذير است. اما وضعيت موجود در مقاصد و آمار سفرها به روشني نشان مي‌دهد كه اين تعامل و همسويي در پايين‌ترين سطح قرار دارد.

 

بحران مديريت مقاصد

بهبود وضعيت اقتصاد محلي و توسعه زيرساخت‌ها از اهداف تعريف شده در مديريت مقصد گردشگري هستند. سازمان جهاني گردشگري عواملي از قبيل ايجاد مزيت رقابتي، فراهم كردن زمينه كسب درآمد براي جوامع محلي و حمايت از محصولات توليدي آنها، توسعه گردشگري روستايي و اشتغال‌زايي در اين بخش را از مزاياي مديريت مقصد در گردشگري عنوان مي‌كند. مي‌توان گفت مجموع اين عوامل به نوعي گردشگري پايدار را تعريف مي‌كند، موضوعي كه اين روزها و به ويژه پس از ركود اجباري گردشگري دنيا در دوران كوويد، بيش از گذشته مورد تاكيد نهادهاي بين‌المللي حوزه گردشگري قرار دارد. توسعه گردشگري پايدار، مستلزم فراهم كردن شرايط تعامل ميان نهادها و گروه‌هاي ذي‌نفع در يك مقصد گردشگري است. مجموعه‌اي از افراد متخصص و محلي كه توان خود را براي بهره‌مندي بيشتر از ظرفيت‌هاي يك منطقه و در عين حال حفاظت از منابع و ارزش‌هاي موجود در آن -شامل محيط‌زيست، فرهنگ و...- به كار گيرند تا يك مقصد سال‌ها بتواند خدماتي باكيفيت به گردشگران ارايه داده و اقتصاد خود را تقويت كند.

با مرور اين موارد جاي خالي مديريت مقصد را در بسياري از مقاصد مي‌توان مشاهده كرد. به‌طور مثال اين فقدان در شهرهاي شمالي آنجا به چشم مي‌آيد كه رهاسازي زباله در طبيعت و سواحل دريا تبديل به چالشي جدي براي محيط‌زيست اين منطقه شده است، ناآگاهي درباره نحوه صحيح مواجهه با محيط‌زيست، تبديل به عاملي براي تخريب تدريجي آن و از بين رفتن گونه‌هاي گياهي و جانوري اين مناطق شده است. اگر سازماني براي مديريت مقصد وجود داشت، تدابيري براي فرهنگ‌سازي و آموزش مسافران و جامعه محلي در زمينه مديريت زباله و حفظ محيط‌زيست انديشيده مي‌شد. اين حقيقت تلخي است كه در عين بي‌توجهي به مفاهيم پايه گردشگري مثل مديريت مقصد، توسعه زيرساخت‌ها، تدوين استراتژي صحيح بازاريابي، آموزش در سطوح مختلف و... همچنان مديران دم از توسعه و رونق گردشگري مي‌زنند و خبري از تعامل سازنده ميان‌ ذي‌نفعان اين بخش براي تحقق تنها گوشه‌اي از اهداف توسعه گردشگري نيست. 

نظر شما