شناسهٔ خبر: 67253450 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

فاضل میبدی: باب اجتهاد در عرصه فقه همیشه باز بوده است

صاحب‌خبر -

شفقنا- عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم گفت: همیشه در عرصه فقه و فقاهت، باب اجتهاد باز بوده و همه، نوعی رازگشایی را دنبال می‌کردند.

به گزارش شفقنا، متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین فاضل میبدی با عنوان «التعزیر لکلّ عمل محرم» که در همایش فقه‌پژوهی مؤسسه فقه الثقلین ایراد شده، به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

قال الصادق (ع): «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس».

چنان‌که مستحضرید، این جلسه، پنجمین جلسه از سلسله بحث‌های «فقه پژوهی» یا «بازاندیشی در پاره‌ای از مسائل مهم فقهی» است که در این بیت شریف، برگزار می‌شود. خدا مرحوم آیت الله العظمی صانعی را رحمت کند که این راه را باز کرده است. دگر اندیشی، باز فهمی و ضرورت بازنگری از بسیاری از مباحث فقهی که بسیاری از آنها نیز در زمان حیات ایشان و برخی هم پس از رحلت ایشان ادامه دارد.

امروز در خدمت دوست دانشمند، جناب حجت الاسلام والمسلمین، جناب آقای موسویان هستیم که درباره قاعده فقهی «من ترک واجبا أو فعل محرماً فللإمام أن یعزره» که امروز به‌صورت قاعده «التعزیر لکلّ عمل محرم» ارائه مطلب می‌فرمایند.

یکی از فرق‌های دین اسلام با دین پیش از خود (مسیحیت) این بود که در قرون اولیه، دو چیز در اسلام پیدا شد: یکی کلام و دیگری اجتهاد، و کارشان این بود که اسلام را از رازگونگی به در آرد؛ برخلاف مسیحیت که دینی بود که در رازها نهفته بود و متکلمانی هم نداشت، اما اسلام و متن قرآن این اجازه را داده بود که اگر تعزیزی وجود دارد، راه ورود آن نیز باز است و راسخون فی العلم باید بیایند؛ یعنی در مسائل فقهی و کلامی، رازی نداریم که نتوان به آن وارد شد؛ لذا مکاتب مخلتف کلامی و فقهی پدید آمد. همه این‌ها نشانگر این بود که اسلام راه ورود  به این متون را از طریق تعقل اجازه داده بود. من نیز گمان می‌کنم که شاید بتوان معنای «رازگشایی در متون دینی؛ به ویژه در عرصه‌های فقهی» را به واژه «تفقه» که به معنای فهم عمیق، گرفته می‌شود، اضافه کرد.

در اسلام با اوامر و نواهی مواجه هستیم و قرآن هم آیات بسیاری دارد که یا امر می‌کند و یا نهی. این اوامر و نواهی، خود را در سه عرصه، ظهور و بروز می‌دهد:

– عرصه عبادات؛ مانند آیه «أقیموا الصلاة»، حج و روزه و سایر احکام عبادی؛

– عرصه معاملات؛ مانند آیه «أحلّ الله البیع و حرّم الرباء»، عقود و ایقاعات؛

– عرصه سیاسات؛ مانند آیات مربوط به قصاص، حدود و کیفریات.

طبیعی است که فعلاً آنچه مورد بحث قرار می‌دهیم، در عرصه‌های دوم و سوم، یا بیشتر در عرصه سوم است ولی به عرصه اول ـ که هنوز هم معتقدیم که اسلام اجازه رازگشایی به آن عرصه را ما داده ـ ولی جای بحث و تأمل است که رازی هست یا نیست؛ لذا وارد آن بحث نمی‌شوم ولی در عرصه معاملات و سیاسیات، کثیری از فقها کوشیده‌اند رازگشایی کنند و ملاکات و مناطات را از آسمان به زمین بکشانند؛ لذا در تاریخ فقه و فقاهت، این باز فهمی و تحول در فهم دین، زیاد پدید آمده و می‌توان از این میان به‌نام‌هایی چون غزالی با «احیاء العلوم» (که دنبال مقاصد شریعت است)، شافعی (که در مکتب فقهی خویش می‌خواهد مقاصد شریعت را دنبال کند) و سید جمال اسدآبادی (که می‌خواست کل تحول عالم اسلام را در تحول فهم در متون دینی بداند)، اشاره کرد. این راه با مرحوم محمد عبده و دیگر روشن‌فکرانی ادامه یافت که پیش از مدرنیته، تحول در دین و فهم دین را در دایره اجتهادات خودشان راه دادند و معتقد نبودند که ما آیه و روایت داریم و سربسته باید بنشینیم و براساس آنها عمل کنیم. همیشه در عرصه فقه و فقاهت، باب اجتهاد باز بوده و همه، نوعی رازگشایی را دنبال می‌کردند.

از عصر مدرنیته بدین‌سو، یک‌رشته مفاهیم درست که در عرصه فقه و فقاهت و دانش مسلمین، تحمیل گردید و راه را مقداری دشوارتر کرد؛ مثلاً بحث آراء مردم، حقوق بشر و یک‌سری مفاهیم نوین دیگر، پدید آمد. تحولاتی که پس از مشروطیت و مخصوصاً از زمان مرحوم نائینی بدین‌سو، در عرصه فقه وفقاهت می‌بینیم، با تحولات پیشامشروطیت، تفاوت دارد و فرقش در این است که پیش‌تر می‌خواستند نوعی احیا در متون دین، ایجاد کنند و هیچ نظری به بیرون نداشتند؛ بلکه فارغ از آنچه در جهان می‌گشت، معتقد بودند که تحریف و کج‌فهمی به دین، راه یافته و نیاز به باز فهمی دارد. ما باید از نو، متون را بازخوانی کنیم و ببینیم در صدر و رأس، چه گذشته است. اما پس از مشروطیت، یک سلسله مفاهیم از بیرون، وارد گردید که فقها سعی کردند فقه را با آن مبانی بیرون، بنگرند. کتابی که مرحوم آیت الله منتظری پیرامون حقوق بشر نوشت، کاری نو در حوزه علمیه، به شمار می‌رفت؛ چون خود «حقوق بشر» یک مفهوم مدرن است؛ هرچند که در اسلام و «صحیفه سجادیه» بحث رساله حقوق را داریم و خیلی هم جامع و جالب است، ولی حقوق بشری که امروزه مطرح است، با آن تفاوت دارد. این مفهوم آمد و یک مفهوم برون‌دینی به مفاهیم دینی، وارد گردید. تلاش هم این بود که این فقه و عناوین فقهی را با مفاهیمی که از بیرون بر دین، تحمیل شده، تلفیق و بازخوانی کنیم تا با آن سازگاری داشته باشد.

مسائلی که امروز در حوزه‌های درباره حقوق زنان، مطرح است، در صد سال قبل، وجود نداشته است. مرحوم آیت الله العظمی صانعی که باب بحث «عدالت و عقلانیت» را در فقه، باز کرد یا مرحوم امام که بحث «ضرورت توجه به زمان و مکان» را به اندیشه اجتهاد گشود، چیزی بوده که پس از مشروطیت و مدرنیته، پدید آمده؛ چون معتقد بودند که اگر زمان و مکان را در نظر نگیریم، در برابر دنیای امروز، بازنده‌ایم. اگر عدالت عقلانیت را مورد توجه قرار ندهیم، باخته‌ایم. اگر به حقوق بشر، توجه نکنیم، باخته‌ایم. این مفاهیم مدرنیته‌ای که در فقه ما اصلاً نبوده و وارد دنیای اسلام شده، دگراندیشان، مجتهدان، نوگرایان، نواندیشان یا هر نام دیگری بر آنان بنهیم، یک‌تنه وارد این عرصه شدند تا با مفاهیم مدرن نجنگند. اما پاره‌ای می‌گفتند مدرن هرچه گفته باشد، گفته باشد و ما بدون توجه به حقوق بشر، کرامت انسان و حقوق انسان، هرچه را در متون خویش داریم، سربسته می‌پذیریم و جلو می‌رویم و هرچه هم شد، مهم نیست. طبیعی بود که با این دیدگاه می‌باختیم، اما شماری از فقیهان، متفکران و مجتهدان ما دیدند که اگر مفاهیم امروز را یک‌سره از دایره فقه و فقاهت، منها کنیم، بازنده‌ایم. امروز، چه بخواهیم و چه نخواهیم، حقوق بشر، آزادی و آراء بشر، در دنیا فراگیر شده و بنابر این، اگر باب اجتهاد در این بخش‌ها منفتح و باز نباشد و بخواهد با این مفاهیم، قهر کند، میدان را باخته و باید خود را در عرصه‌های خویش محصور کند.

هرچه قدرت فکر خود را ـ که از آن به «رازگشایی در مسائل دینی» تعبیر می‌کنم و به تعبیر گذشتگان، تعمق ژرفناک و عمیق در گزاره‌های دینی ـ بازتر کنیم، جا دارد؛ چون دنیا و فکر، عقلانیت، علوم اجتماعی و سیاسات، روزبه‌روز در حال پیشرفت است. درست است که فقهای ما پس‌رو بودند، ولی نباید چندان فاصله می‌گرفتند و اکنون هم شایسته نیست که فاصله بگیریم؛ همان‌طور که قبول سربسته این مفاهیم هم پذیرفته نیست. به هر روی، باید گزینشی، عمل کرد و باب فکر را گشوده گذاشت و به نوعی بازاندیشی در این مسائل، دست زد که کار این محفل نیز، همین است.

نکته پایانی، این‌که: بالاخره متن قرآن، الهی و وحیانی است اما قواعد بشری بر فهم آن، حاکم است که از گرامر و دستور زبان عربی گرفته تا قواعد و اصول فقه که همه‌اش بشری است و عام و خاص، مطلق و مقید، حجیت الفاظ و ظواهر، همه، قواعد بشری‌اند؛ یعنی یک متن الهی در دست ماست که با نردبان مفاهیم بشری می‌خواهیم آن را بفهمیم. طبیعی است که این نردبان هرچه علمی‌تر، عقلانی‌تر و به‌روزتر باشد، می‌توانیم آن فهم را به‌روزتر سازیم و متن را عصرانی‌تر و دنیایی‌تر کنیم.

نظر شما