در ادبیات اصولگرایان این روزها اصطلاح جدیدی شکل گرفته که بسیار غلط و مخرب است. ایشان برای اشاره به خود از اصطلاح «جبهه انقلاب» استفاده می کنند که به نوعی نشانگر آن است که جریان مقابل آنها نیروهای غیر انقلابی هستند.
این ادبیات اگر چه می تواند به تجمیع نیروهای آنها و تهییج برخی بیانجامد، ولی از چند جهت مخرب است:
1-می تواند در نسل جوانی که به رقیب تمایل دارد آثار مخربی باقی بگذارد؛ چرا که قهرا آنها را به این نتیجه می رساند که اگر با سیاست و رویکرد جناح یاد شده مخالف هستند، قاعدتا «ضد انقلاب» محسوب می شوند! و این خود، زیرپا گذاشتن حرمت و عظمت نام انقلاب و انقلابی گری است.
2-انحصارطلبی است. چون انقلابی را که همه ی مردم ایران در آن سهیم بودن، محدود به جناح بندی سیاسی و سپس یک جناح می کند. این در حالی است که در خود همین (اصطلاحا) جبهه انقلاب، طیف های مختلفی وجود دارد، چه برسد که کلیت پدیده انقلاب!
3-تمام ایرادات عملکرد خود را با سنگر گرفتن پشت این واژه، توجیه یا بعضا تقدیس می کنند. مثلا اگر خدای نکرده پرونده فساد و تخلفی افشا شود، چون متهم و مجرم آن جزو جبهه انقلاب است، با او به گونه دیگری برخورد می کنند که یک تبعیض محسوب می شود و تبعیض حتما با انقلاب منافات دارد.
4-شاید مراد از «جبهه انقلاب»، مساوی گرفتن یک سری سیاست ها و روش های خاص در سیاست خارجی با مفهوم انقلاب باشد که این هم غلط است. در انقلاب ما هم دفاع از کشور بوده، هم پذیرش قطعنامه. آیا می توان یکی را انقلابی دیگری را ضدانقلاب نامید؟! شاید به خاطر مواجه نشدن با همین تناقض بوده که برخی تلاش می کنند برای پذیرش قطعنامه دیگران را نوشاننده جام زهر به امام معرفی کنند تا از این بن بست فرار کنند! ولی واقعیت این نیست و هر دو روش یاد شده جزئی از انقلاب و انقلابی بودن محسوب می شود.
5-استفاده از واژه جبهه انقلاب، به فراموشی سپردن اصول و مبانی انقلاب و تقلیل دادن آن به روش هاست. انقلاب اسلامی ملت ایران اصول کلانی دارد که انواع جناح ها و جریان ها و طیف ها می توانند در آن جا گیرند. مثل آزادی، پذیرش خواست اکثریت، به رسمیت شناختن تنوع اجتماعی، استقلال سیاسی، نگاه روزآمد به دین و فقه و... .
کسانی که خود را جبهه انقلاب معرفی می کنند قاعدتا باید دیدگاه خود در خصوص هرکدام از این مبانی را مطرح کنند تا مشخص شود چه میزان از اصل انقلاب بهره ی نظری و عملی دارند.
نظر شما