فرصتی دست داد تا در محل کتابخانه خانه سینما، علیاکبر عبدالعلیزاده، نویسنده؛ منتقد و عضو شورای سردبیری روزنامه جامجم با وی به گفتگو بنشیند. اتفاقات رخداده در یکی، دو سال اخیر خانه سینما که اتفاقا همزمان با تصدی مسئولیت انجمن بازیگران از سوی پژمان بازغی بوده، بررسی و تبادل نظر در زمینه مسائل صنفی این خانه، تجارب زیسته او در مسیر ورود به سینما و تلویزیون و برنامههای جاری این انجمن برای حمایت از اعضا، از جمله موضوعاتی است که در این گفتگو مطرح شده است.
پدر جنابعالی نظامی بودند و بهطور طبیعی شما در شهرهای مختلفی زندگی کردهاید، برای شروع میخواستم بپرسم از چه زمانی متوجه شدید به بازیگری علاقه دارید و چگونه به بازیگری در سینما روی آوردید؟
دوران کودکی من در منطقه جنگی، به دور از فامیل و اقوام و در دیار داغ بوشهر گذشت. بخشی از زندگی ما با شیطنت و فوتبال میگذشت و، چون پدر نظامی و به کتاب علاقهمند بودند، ما هم ساعاتی را به مطالعه و کتابخواندن میگذراندیم. در رمانهایی که میخواندم با قهرمانهای داستان همذاتپنداری میکردم و کمکم علاقهام به بازیگری شکل گرفت. در سالهای ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ که سالهای پایانی دبیرستان را طی میکردم، دو ماجرا اتفاق افتاد که من را بیشتر به ادبیات و هنر علاقهمند کرد. اولین عامل دبیر ادبیاتمان آقای شعاعی بود که به رحمت خدا رفتهاند و برایشان آرزوی آرامش و آمرزش دارم و دومین عامل نیز همکلاسیام بود که ایشان هم در جوانی از دنیا رفتند؛ آقای امیر بدرطالعی که پدرشان زندهیاد احمد بدرطالعی نیز از بازیگران معروف تئاتر گیلان بودند و خانواده بدرطالعی در گیلان معروف هستند. امیر بدرطالعی همکلاسی ما بود و علاقه او به ادبیات و هنر بازیگری باعث شد ما هم کمکم جذب این هنر شویم و آن را دنبال کنیم.
از چه زمانی متوجه شدید که پژمان بازغی یک بازیگر شده و راهی را رفتهاید که قابل بازگشت نیست.
حدود سالهای ۱۳۷۰ که در آن زمان انجمن سینمای جوان مرجع و محل رجوع علاقهمندان به بازیگری بود. البته بخشهای نمایشی خیلی در شهرستانها فعال نبود و متاسفانه در حال حاضر سینمای جوان در شهرستانها مانند آن دوره فعال نیست. آن دوره در شهرستانها جشنوارههای منطقهای برگزار میشد و زمینهای برای فیلمسازی جوانان فراهم آمده بود. تمرکز کارها مانند دوره حاضر بر پایتخت نبود و علاقهمندان میتوانستند در شهرستانها هم به علائق خودشان بپردازند و کارهایی را که مایل بودند، انجام دهند.
فرهاد مهرانفر عزیز، کارگردان خوب و دوستداشتنی و نادر معصومی عزیز کسانی بودند که من در آن سالها نزدشان شاگردی کردم و فراوان از ایشان آموختم. سال ۱۳۷۱ بود که رفتوآمد داشتیم و در سینمای جوان فعالیت میکردیم و به دیدار بزرگانی مانند ناصر تقوایی میرفتیم که حضورشان در این جشنوارهها برایمان خیلی اهمیت داشت و حتی دیدار آنها برایمان آنقدر ارزش داشت که خدمتشان برسیم و ادای احترام کنیم.
در دهه ۷۰ جلسات فیلم خیلی پررونق بود!
همینطور است! این اتفاقها ادامه داشت تا اینکه من در سال ۱۳۷۱ دانشجو شدم و سال ۱۳۷۲ قرار شد کتاب «شیمی چارلز مورتیمر» را از استاد عزیزم دکتر مهدی شفایی بخریم. زمانی که برای خرید کتاب رفتم، خیلی اتفاقی چشمم به کتاب «نقد و معرفی آثار مسعود کیمیایی» نوشته زاون قوکاسیان خدابیامرز افتاد و به جای کتاب شیمی آن را خریدم، چون با خودم فکر کردم میتوانم کتاب شیمی را از همکلاسیها امانت بگیرم.
یعنی پول برای خرید هر دو تا کتاب نداشتید!
نه پولم به آن میزان نبود. کتاب را خریدم و صبح به سینمای جوان رفتم و گفتم میخواهم فیلم خاک و گوزنها و سایر آثار آقای کیمیایی را ببینم. آن ایام مثل حالا دسترسی به آرشیو فیلمها راحت نبود و حتی داشتن ویدئو در این مملکت جرم محسوب میشد؛ بنابراین با هزار ترس و لرز نوارهای ویدئو را زیر لباس پنهان میکردیم. خوب به خاطر دارم که فیلم «خاک» آقای کیمیایی را شب تا صبح چهار بار تماشا کردم و برای اینکه ویدئو بیش از حد داغ نکند، پنکهای را به سمت آن روشن کرده بودم.
یادم هست برای کاهش حرارت دستگاه درش را هم باز میکردیم!
بله! اجاره ویدئو هم که داستان و ماجراهای خودش را داشت و بعدها که موسسه رسانههای تصویری وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۷۲ تاسیس شد، دسترسی به فیلمها تا حدودی مجازتر شد. این مسیر پیش روی من بود تا اینکه خیلی اتفاقی یکی از بچههای سینمای جوان به نام مجید فهیمخواه گفت میخواهم فیلم بلند بسازم و از من خواست در فیلمش بازی کنم. او چند فیلم کوتاه ۸ و ۱۶ ساخته و جایزه گرفته بود و حالا میخواست فیلم بلند و ۳۵ بسازد. خیلی به حوزه بازیگری علاقهمند نبودم و بیشتر سینما برایم اهمیت داشت، اما پذیرفتم که در فیلم او بازی کنم.
یعنی به فیلمسازی بیشتر علاقه داشتید؟
بله! البته آن زمان بخشهای مختلف در سینمای جوان خیلی تفکیکشده نبود و ما وقتی آنجا میرفتیم، تحلیل شخصیت، تدوین، چاپ، ظهور عکس و... یاد میگرفتیم.
میخواهم در ادامه این سؤال را بپرسم که در مسیری که طی کردهاید، آیا هدفگذاری مشخصی داشتهاید و برای رسیدن به جایگاهی که در نظر داشتهاید، جنگیدهاید؟
صددرصد! البته در دوره ما ورود به سینما این قدر سهل و آسان نبود، باید تلاش میکردیم، زحمت میکشیدیم و رنج میبردیم تا بتوانیم خودمان را ثابت کنیم. در آن دوره منتقدان مانند امروز علاقهمند به حضور جوانان در سینما نبودند، باید میجنگیدیم، حرف میخوردیم و سکوت میکردیم و چیزهایی را یاد میگرفتیم که امروز در سینمای اثر ایران اتفاق نمیافتد؛ چیزهایی مانند احترام به بزرگتر، راه و روش کار در سینما و... ازجمله اموری بود که ما آن را یاد میگرفتیم و در سینمای امروز ایران به بچهها آموزش داده نمیشود. بهنظرم اینگونه مسائل مهم نیازمند آموزش است و، چون به بچهها آموزش داده نمیشود، آسیبهای خودش را بهدنبال دارد. وضعیتی که اسمش را در سینمای مدرن دهه ۷۰ هالیوود هنجارشکنی گذاشته بودند. البته اعتقاد دارم که ما هنجارشکن نیستیم، بلکه نسل جدید آموزش ندیدهای داریم که صرفا به شهرت و درآمد فکر میکند و این امری است که پسندیده و قابل قبول نیست.
ضمن این که معیارهایی که با آن طول و عرض خودمان را میسنجیم، معیارهای غربی است. بهطور مثال آن چیزی که ما بهعنوان نسل Z از آن یاد میکنیم در ایران آنقدر کمتعداد است که اصلا به محاسبه نمیآید و در حقیقت تینایجرهایی هستند که به علت عدم شناخت، نام دیگری روی آنها میگذاریم.
یک بخشی از این ماجرا به سیاستهای دولتها بازمیگردد. شما وقتی با نگاه از بالا به پایین یک چیزی را بدون کارشناسی و جایگزین مناسب ممنوع کنید، جامعه و بهخصوص بخش آموزش دچار یک گسست میشود. موضوعی که مسیر هنر را به سمتی پیش میبرد که ما هم خیلی موافقش نیستیم، نه دولتها طرفدار آن هستند و نه جامعه آن را میپذیرد. این امر در حالی اتفاق میافتد که این امور قابل کارشناسی است و آنچه باعث میشود این اتفاقات چه در پروانه ساخت، چه در پروانه نمایش و چه در صدور مجوز رخ دهد، نظرات شخصی است که باعث ایجاد مشکل و توقف در کارها میشود.
آگاهی کلیدواژه دقیقی است که بسیاری از موقعیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را تغییر میدهد و تصمیمات و رویهای را بهوجود میآورد که با آگاهیبخشی، میتواند بسیاری از مشکلات رفع و رجوع شود.
اینکه نیروهای جوان روی کار بیایند، امر پسندیدهای است، اما با کدام آگاهی؟
جوانان باید یک دورهای را گذرانده باشند. البته در حوزه فرهنگ کمتر با این مشکل مواجه هستیم، چون مدیری که عقبه لازم را نداشته باشد، نمیتواند بیاید و کار کند.
از نگاه من مدیری هم که انتخاب میشود باید یک رای محکم و مستقیم داشته باشد. یعنی رایاش مشروط نباشد و بخواهد از قوه مجریه به قوه مقننه برود و از قوه مقنه به قوه قضاییه بود. یعنی باید یک رای و استقلالی در جایگاهی که در آن قرار میگیرد، داشته باشد. مدتی پیش مطلع شدم وزارت آموزش و پرورش از یکی از سریالهایی که پخش شده، شکایت کرده است؛ در حالیکه میشود این موضوع مثلا بین دو وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و آن وزارتخانه و بین دو وزیر بررسی و حل شود و نخواهد به قوه دیگر ارجاع شود و مسأله پیچش پیدا کند. چون وقتی فیلم و سریال میسازیم، اگر چنین حساسیتهایی باشد، بالاخره میتوان موضوعی پیدا کرد که به جایی برخورده باشد و این امر دست هنرمند را میبندد و باعث میشود با محافظهکاری و ترس از پرداختن به موضوعات مهم اجتماعی و فرهنگی، نتواند کار و مسئولیت خودش را بهدرستی انجام دهد.
ضعفهای کلانی هست که سالهای سال در باره آن حرف زدهایم، اما چرایی حلنشدنش را نمیدانیم. اما اینکه یک جایی بهعنوان اتاق جنگ فرهنگی بیشترین هجمه تاریخ را به ما دارد، قابل تامل است. در کنار آن، اما یک اتاق جنگی نیست که همه از آن فرمانبری داشته باشند و تصمیمات لازم آنجا رقم بخورد.
باید توجه داشته باشیم که خودمان هم در میان خودمان اختلاف داریم و این موضوعی است که به ما آسیب میزند.
آیا پیش میآید که جدای از بحث بازیگری در حوزه سیاسی هم که ارتباطی با فرهنگ ندارد، اظهارنظر کرده باشید؟
تلاش کردهام اظهارنظر نکنم، چون حوزه اصلی من بعد از بازیگری حوزه محیطزیستی است که از سالهای سال برایم مهم بوده است و، چون اصالتا شمالی هستم، بحث طبیعت، ساختوسازهای غیرقانونی، تنظیم محیطزیست، تنازع بقای حیوانات در حال انقراض و موضوعاتی از این دست دغدغهام است. در حال حاضر تصور فرزند من از گاو ممکن است همان تکه گوشتتر و تمیزی باشد که از یک مغازه بزرگ خریداری میکند. اما ما که در طبیعت و با آشنایی با حیوانات و گیاهان و دیگر موجودات بزرگ شدهایم، آگاهی بیشتر و در نتیجه احساس تعهد زیادتری نسبت به طبیعت داریم. آگاهی دادن خیلی مهم است که ما توجه زیادی به آن نداریم. در طول سفرهایی که به خارج از کشور داشتهام، دقت کرده و متوجه شدهام که موزه جای افراد میانسال و بزرگسال مثل من نیست، بلکه این بچهها هستند که در موزههای مختلف حاضر میشوند و در زمینههای مختلف میبینند، میآموزند و یاد میگیرند. اما سؤال این است که من و شما بهعنوان متولی فرهنگ این مملکت کی دست بچههای خودمان را گرفتهایم و به موزه بردهایم. یا همین الان که به دلیل وضعیت ارز، گردشگری در کشور رونق گرفته است چقدر در این حوزه سرمایهگذاری و برنامهریزی میکنیم تا این محیطها را به خانوادهها معرفی کنیم. حالا ممکن است تخلفاتی هم صورت بگیرد و عدهای به محیط آسیب بزنند، اما آیا ما بهدلیل تخلف عدهای اندک باید گردشگری را تعطیل کنیم! پس وظیفه فرهنگ و نقش ما برای آموزش و آگاهیسازی چیست و کجا باید آن را جستوجو کرد؟
آیا در مسیری که طی کردهاید، وضعیتی پیش آمده است که برای رسیدن به حقتان بجنگید یا دعوا کنید؟
دعوا نکردهام، اما حقم خیلی جاها خورده شده است.
ما همیشه از شما نقشهای آرام دیدهایم و نقشهای اکشن زیادی ایفا نکردهاید! مایلم بدانم کاراکتر شخصی ما هم همینگونه است یا نه اهل جنگیدن هستی؟
برخورد فیزیکی نمیکنم، اما این گونه هم نیست که به راحتی از حقم بگذرم. روحیهام نیز روحیه جمعی است و دوست دارم در کارهایی که برای جمع مفید است، مشارکت کنم.
تعریف شما از خانه چیست؟
از نگاه من خانه محل امن و مکانی برای آرامش است. به نظرم اگر هم مشکلی پیش بیاید افراد اهل یک خانه سعی میکنند مشکل را بین خودشان حل کنند. مهمترین بخش خانه آن امنیت روانی موجود در آن است؛ یعنی خانوادهای که اموراتشان به سختی میگذرد در کنار یکدیگر شاد هستند. البته این موضوع در فرهنگ ما از بین رفته امنیت است. به طور مثال چهارشنبه سوری تبدیل به یک جنگ خیابانی شده است.
البته حالا عبور کردهایم
نه! به نظر من متولی فرهنگ مملکت باید بنشیند و فکر کند که چرا در آن روز همه میخواهند تمام درونیات خودشان را به یک نارنجک تبدیل کنند که هم به خودشان و هم به دیگران آسیب میزند و نوعی لجبازی است. در حالی که این شب آیین خودش را دارد. به نظر میرسد این کار هم اتاق فکر خودش را دارد و البته گاهی کارهای اشتباهی انجام میشود که مردم به این امور پشت کنند. مثلا شب چهارشنبهسوری را به شب نزدیکی اقوام تبدیل میکنند و ...
این میتواند همان ناآگاهی باشد؛ البته بخشی از آن هم ناآگاهی نیست و نهادهای فرهنگی رقیب ما برایش برنامه دارند. مدیران را گمراه میکنند، ماجرا را به هم میزنند و نمیگذارند این آب گلآلود آرام بگیرد. اگر اجازه بدهید به موضوع اصلی یعنی خانه سینما برگردیم. تصور کسی که میآید عضو خانه سینما یا عضو یک خانه صنفی میشود، این است که برایش منافعی داشته باشد. مثلا بیمهای برایش برقرار شود، تفریحاتی که برای دیگران پرهزینه است، با هزینه کمتر برایش فراهم شود و از این دست امکانات.
با توجه به این که ما تنها خانه صنفی هستیم که متاسفانه زیر نظر دو وزارتخانه کار و فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکنیم، برخورداری کمی داریم. زیرا هر کدام مشکلات خاص خودشان را دارند. اگر بخواهیم زیر نظر ارشاد به عنوان یک موسسه ثبت شویم باید دو هیات مدیره داشته باشیم که یک هیات مدیره زیر نطر وزارت کار و یک هیات مدیره زیر نظر وزارت ارشاد باشد و عملا امکانپذیر نیست. به نظر من در سالهای گذشته خیلی هم مساعدت نشده است!
قبل از فعالیت در خانه سینما چقدر سابقه کار صنفی داشتهاید؟
فعالیتهای من در حد کارهای دانشجویی بوده است و تلاش کرده بودیم در فضای دانشجویی یک سری کارهای کوچک انجام دهیم. اینجا هم چند سال پیش عضو علیالبدل بودم و سالهای زیادی هم حضور پیدا نکردم. دلیل این حضور کم هم این بود که احساس میکردم شاید نشود کاری انجام داد، اما سال گذشته با هدف وارد شدم و تلاش کردم در حد مقدورات اهدافم را پیش ببرم که البته ممکن است از ده هدف یک هدف محقق شده باشد.
یعنی در این مدت توان شما بیشتر شده است؟
تجربهام بیشتر شده است و، چون تجربه بیشتری در صنف خودمان داشتهام، به تحقق این اهداف امیدوارتر شدهام. ضمن این که بعد از ۳۰ سال کار و تلاش در حوزه سینما به یک سری از مشکلات اشراف پیدا کردهام و با توجه به این که نسل جدید از تهیهکنندگان، کارگردانان و عوامل دارند پوست میاندازند و همان طور که عرض کردم شاید با آگاهی و علم و شاید هم با رانت وارد شدهاند، آموزشی ندیده و هیچ تربیتی نشدهاند، احساس کردم مسیر سینما را اشتباه میروند. ضمن این که فکر کردم شاید بتوانم برای احقاق حق همکارانم کاری انجام دهم.
من از سال ۷۶ به عنوان انجمن منتقدان و نویسندگان عضو خانه سینما هستم. البته تجربیات دیگری هم دارم، اما ترجیح دادم در این صنف عضو خانه سینما باشم. اما به ضرس قاطع میتوانم ادعا کنم جز مقطعی که در دولت دهم خانه سینما به علت فعالیتهای سیاسی و غیر صنفی تعطیل شد. منافعی توزیع شد، هیجگاه در این خانه قدمی بر داشته نشده است. این درحالی است که میدانیم خانه سینما در دورهای که فقط زیر نظر ارشاد بود بودجههای حمایتی داشت که برای معیشت اعضا تعلق میگرفت و باید هزینه میشد. اما من شخصا هیچ کمک و حمایتی نه دیدم و نه تجربه کردهام. اما معادل این در خانه تئاتر به شکل دیگری است، چون در آنجا با اینکه خیلی سیاسیتر به نظر میرسد، از کار سیاسی پرهیز میکنند. آنجا هم گروههایی تلاش کردهاند تا این بازی را راه بیندازند، اما با حضور آقای راد که بازیگری چهره است و در حوزه صنفی تجربه خوبی دارد، مانع این کار شده و ایشان میگوید که منافع صنفی و معیشت برهر چیز دیگری اولویت دارد. اما در خانه سینما بدون در نظر گرفتن دورهای خاص در دولتی مشخص، دورههایی را داریم که بهطور دائم این خانه را از فعالیت صنفی و ماموریتهای اصلی خودش دور و غافل کرده است. در دوره اخیر و ماجراهای اجتماعی سالهای گذشته، این خانه بیش از حد وارد این مباحث و بهخصوص صدور بیانیههای سیاسی شد و کلا در وضعیت ترک فعل صنفی قرار گرفت. هنوز هم ما در برخی صنفها تلاش زیادی نمیبینم، بهجز صنف بازیگران که به دلیل حضور شما و همراهانتان در هیات مدیره فعال است. به نظر میرسد انگار از ابتدا اشتباه تعریف شده است. موضوع دیگر که این صنوف تا قبل از این که زیر نظر وزارت کار و تامین اجتماعی قرار گیرند، حتی اساسنامهای نداشتند که در آن شرح وظایف، اختیارات و نسبت آنها با بقیه صنوف تعریف و مشخص شده باشد. ما خیلی هم در این رابطه فریاد زدیم. مثلا در مورد قرارداد تیپ که اولین نیاز این حرفه است، داد زدیم، اما هیچ کسی اقدام نکرد و اتفاقی صورت نگرفت. امروز را بحث خواهیم کرد، اما گذشته آن چرا چنین بوده است؟
من که نمیتوانم راجع به گذشته اظهارنظر کنم! ولی با توجه به مسئولیتی که پذیرفتهام، باید بگویم اولین گام این است که اساسنامه و شرح وظایف هیات مدیره را مطالعه کنید تا مشخص شود ما در کدام بخش قدم بر میداریم.
در اولین جملهای که بعد از ذکر تابعیت جمهوری اسلامی ایران نوشته شده است، اشاره شده که ما موظفیم شأن و منزلت اعضا را حفظ کنیم. بعد هم نوشته شده که میتوانیم تعاونی تشکیل دهیم. ما یک صنف غیرانتفاعی هستیم و آنگونه که در اساسنامه خانه سینما آمده است، حق درآمدزایی نداریم. موضوعی که یک ضعف بزرگ برای مجموعهای است که ۳۶ صنف دارد و میتواند ظرفیت بزرگی تولید کند. مثلا در کنار خانه سینما یک موسسه فرهنگی و هنری سینما تاسیس کند و بتواند برای خودش در تبلیغات، انتشارات و امور مرتبط قدرتی باشد که در خدمت به اعضای صنف قرار گیرد. دومین مورد این است که در هیچ جای اساسنامه انجمن بازیگران خانه سینما تعریفی برای اینکه بیانیههای سیاسی صادر کنیم، نداریم.
این درحالیاست که بر تبعیت از جمهوری اسلامی تاکید شده است.
در یک بخشی که میتوانیم معترض باشیم، یعنی اگر در فضای من کسی بهناحق درگیر مسائل سیاسی شود من و همکارانم باید ولو به غلط تمامقد پشت آنان بایستیم. البته این تصمیم خودشان است. ما موظفیم از شأن و منزلت اعضا دفاع کنیم که بخشی از قضیه است و در بخشهای معیشتی هم مسائل خیلی غیرسازمانی و اساسنامهای اتفاق میافتد. امروز فلان آقای مدیر میآید و عنایتی به هنرمندان ندارد، پس دستور میدهد که آن ۲ درصد مسئولیت اجتماعی آنان را قطع کنید و هیچوقت برای هنرمندان هزینه نمیشود. مثلا ما در سالهای گذشته بنهای خریدی داشتیم که براساس شناخت از نیازمندی همکاران عزیزی که سالها زحمت کشیده و حالا بهدلایلی در خانه نشسته بودند، آن را به این همکاران اختصاص میدادیم که خیلی از این کمکها قطع شده است. شما فرمودید که به دولتها ربط ندارد، اما به نظر من و تجربهای که حاصل شدهاست، در برخی دولتها تصمیماتی گرفته میشود که....
نه، نه! عرضم این بود که واکنش خانه سینما با همه دولتها سیاسی است. منظورم مسئولیت دولت در قبال خانه نبود.
ولی برخورد و مسئولیت دولتها در رابطه با خانه سینما فرق میکند. یک روزی تصمیم میگیرند که هیچ کاری نکنند و میگویند به ما ربطی ندارد، خودتان بروید بگردید و پیدا کنید. به شکل سازمانی یک بودجه مشخصی وجود دارد و خانه سینما ۳۳ تا ۳۴ نفر پرسنل دارد که حقوقبگیر هستند. موضوع مهم این است که این بودجه به حدی اندک بوده که حتی کفاف خانه سینما را هم نمیدهد و ما صندوق انجمن را با یک عددی تحویل گرفتهایم که واقعا خجالتآور است.
البته نه اینکه انجمن یا هیاتمدیره گذشته کوتاهی کرده باشند؛ آنها هم مثل ما نمیتوانستهاند کاری انجام دهند، چون تعریف مشخصی وجود نداشت. مثال دیگری بزنم، من چگونه بروم برای اعضا، تعاونی تاسیس کنم در صورتی که آنان حتی پول اولیه تاسیس تعاونی را هم ندارند. چگونه بروم تعاونی تاسیس کنم در حالی که وزیر راهوشهرسازی مسکن حاضر نیست بخش کوچکی از خاک این مملکت را به هنرمندان اختصاص دهد.
قبلا که از اینگونه موارد مثلا در منطقه سعادتآباد بوده است.
بله، این مورد را بیست و چند سال پیش شهردار وقت کمکی کرده است، اما حالا اگر ما بخواهیم نزد شهردار برویم، وقت ملاقات هم به ما نمیدهند، چه برسد به کمک و حمایت.
ما تجربهای را با شما داشتیم که خیلی عام شد و خیلی پربرکت بود. آن مصوبه شورای انقلاب فرهنگی درخصوص فضای پلتفرمها بین ساترا و ارشاد، این مصوبه که در شورایعالی مصوب و اعلام شد، هجمهای از پیش آماده دربارهاش راه افتاد. در یک جلسهای در شورای انقلاب فرهنگی که شما هم دعوت بودید، نکته دقیقی گفتید، یعنی خانه سینما یک بیانیهای داده بود که وامصیبتا! تفریح و سرگرمی تعطیل شد و نظارت به دهههای قبل برگشته است و بقیه ماجرا. شما آنجا گفتید که این مصوبه ابتدا باید خوانده شود، فهم شود و بعد ببینیم اساسا با منافع صنفی ما مغایرت دارد یا نه.
دوستان نمیدانند! به اصرار بنده همان روز رفتند کپی گرفتند و تازه مفاد مصوبه را به ما اعلام کردند. گفتیم ما راجع به چیزی که نخواندهایم نمیتوانیم قضاوت کنیم.
به نظر شما این جریان در خانه سینما قشری است یا فردی؟
الان خدمت شما عرض میکنم. به هر حال هر دولتی که سر کار میآید از نوعی نگاهی که دارد، میشود تقریبا حدس زد قرار است چه اتفاقی در سیستم فرهنگی و هنری مملکت رخ دهد. چون چارچوبی وجود ندارد همه چیز سلیقهای میشود. در این ماجرا هم خانه سینما، چون فکر میکرد حالا وضعیت و نگاه ارشاد به خانه سینما یا وضعیت تلویزیون در حال حاضر نسبت به خانه سینما به چه شکلی است، این حدس را میزدند که همه چیز سلیقهای اعمال خواهد شد، سرگرمی تعطیل خواهد شد و... و ذالک!
به نظر من این امر ایراد بین ما و سیستم نظارتی است....
خب چرا همهاش اینگونه پیشبینی میکنند. همهاش تلخ و گزنده و....
برای این که اتفاق افتاده است.
آخه خوبش هم اتفاق افتاده است.
مثلا تعطیلی همین جشنوارهها! چرا باید جشنوارههای موضوعی و ۲ درصد مسئولیت اجتماعی تبدیل به مجموعی بشود که ما سهمی از آن نداشته باشیم؟ این سهم را ما تعیین نمیکنیم، مسئول مربوطه تعیین میکند و او با نگاه نظارتی خودش میگوید من اصلا با سینما حال نمیکنم، از اهالی سینما هم خوشم نمیآید و نمیخواهم فیلم بسازم. در حالی که شهرداری تهران موظف است فیلم بسازد، وزارت نیرو و وزارت آموزش و پرورش هم موظفند فیلم بسازند.
سازمانهای نظامی همهشان بودجه فرهنگی دارند.
نه. شما الان برو، اگر بخواهی یک کار نظامی بسازی هیچکس گردن نمیگیرد. میگویند بودجه نداریم! مگر میشود توی مملکت بودجه نداشته باشند؟
در مورد خانه سینما پیشداوری نمیکنیم و در باره گذشته صحبت میکنیم که الیماشاءا... بیانیههای سیاسی.
در حال حاضر که فکر نمیکنم اینگونه باشد!
یکی از برکات صحبت شما در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی این بود که آتشها مقداری خوابید یا اینطوری عرض کنم که هزینه صدور بیانیه سیاسی بالا رفت و دیگر خیلی کسی نمیتواند پای آن بایستد.
یک چیزی عرض کنم. همانطور که در ابتدای صحبتهایم گفتم چرا وزارت آموزشوپرورش باید برود و مستقیما به قوه قضاییه شکایت کند؟ چه لزومی دارد؟ به غیر از این است که بخواهید یک مجموعهای را زیر سؤال ببرید؟
الان دارید گریز میزنید؟
نه. میخواهم با مثال توضیح بدهم. خیلی راحت وزیر آموزشوپرورش میتواند به وزیر ارشاد گلایه کند و بگوید ما میآییم به خانه شما یا شما بیایید به خانه ما تا صحبت کنیم و ببینیم مشکل شما چیست. فرض بفرمایید مقام شامخ معلم در اینجا از بین رفته است. وزیر ارشاد بگوید اینطور نیست، ما مخصوصا این کار را کردیم تا معلمهایی که درحالحاضر این کار را انجام میدهند بدانند کار درستی انجام نمیدهند. چرا از این زاویه به قضیه نگاه نمیکنیم؟
آخر آنجا هم ماجرا همین است و به نظر جریانی میآید تا روال معمول!
همین را عرض میکنم. میگویم خانه سینما جایی است که بههرحال یک تعاملی وجود دارد. خیلی در این مسائل اجتماعی یکی دو سال گذشته میدیدم که مستقیما به همکاران پرداخته میشود. درحالیکه این کار میتوانست از طریق خانه سینما انجام شود تا به یک تعاملی برسیم، با هم صحبت کنیم، آن دوستمان را بخواهیم و بپرسیم دانش سیاسی شما چقدر است. آیا این حرفی که زدهای به آن ایمان داری یا مثلا تحت تاثیر جو عمومی قرار گرفتهای. مسائل میتوانست خیلی موشکافانه باشد. خود بنده تهدید شدم به اسیدپاشی، از جاهای مختلف تهدید به قتل شدم و برای خیلی از دوستان و همکاران ما این اتفاق رخ داده است.
ما سعی کردیم مسائل را حل کنیم و به افراد آرامش دهیم. چون ابزاری که در اختیار یک هنرمند است و با آن امرار معاش میکند احساسات اوست. وقتی بخواهید به احساسات هنرمند یا ابزار درآمدی او خدشه وارد کنید، طبیعتا احساس ترسی در او بهوجودمیآید و این برای همه اعضای خانه سینما مصداق دارد. وقتی او را تحریک میکنیم و میگوییم تو چنین و چنانی، اتفاقاتی برایشان رخ میدهد، چون انسان تحریکپذیر است.
سالهای زیادی بود که تبعیت را در شکل همراهی منطقی در خانه سینما نمیدیدیم. یعنی به هنرمندان خودمان هم رحم نکردیم و در ماجرایی مراسم تدفین آقای داریوش مهرجویی و همسرشان، خانم مرضیه برومند، یک جمله گفت و عنوان کرد که با ما همراهی کنید، ما کنار شما هستیم.
جمله ایشان این بود که آقای سازمان سینمایی، شما به جوانان فرصت بدهید، اگر لازم شد میرویم و با اسرائیل هم میجنگیم. این حرف که بیانیه نبود. درواقع دلسوزی یک مدیرعامل بود.
چه اتفاقی افتاد که مرضیه برومند که ما میدانیم چقدر سرسخت است و دیدهایم که در مواقع مشابه ایستاده و جانانه مقاومت کرده است استعفا کرد.
البته آن مقطع، در موقعیت خوبی نبودیم و فشار روی خانه سینما به لحاظ اتفاقاتی که رخ میداد خیلی زیاد بود و فکر میکنم ما داریم اجتماع را یکبخشی میبینیم.
چه عاملی باعث شد که مرضیه برومند به استعفا برسد؟
واقعا نمیدانم، اما چیزی که در مورد فضای آن روزها میتوانم بگویم، این است که خانه سینما بهخصوص انجمن بازیگران بهعنوان پیشانی این ماجرا خیلی تحت فشار بود.
خاطرتان هست که در همین موضوع یک جریانی شروع به پیامدادن و استوریگذاشتن کرد که آقا فاتحه سرگرمی در کشور خوانده شد! آیا واقعا فاتحه سرگرمی خوانده شد؟
فاتحه آن خوانده نشد. ما یک پازلی داریم که، چون تصوری از شکل نهایی آن نیست، هرجا فکر کنیم یک تکهای از این پازل کم است، همان تکهای را که در دست داریم آنجا میگذاریم. بههمینجهت وقتی نگاهش میکنیم میبینیم یک چیز زشت و بیریختی شده است. درحالیکه اگر قطعات این پازل به شکل مناسب در جای خودش قرار گیرد، تصویری زیبا خواهد داد. یعنی در شورایعالی انقلاب فرهنگی هیچوقت بهجز جلساتی که گذاشته میشود، کسی نمیآید از کارشناسان خانه سینما بپرسد به نظر شما اگر این کار را انجام دهیم نتیجه معکوس خواهد داشت یا خیر؟ بهطور ناگهانی در راس کار تصمیمهایی گرفته میشود که همگی شگفتزده میشویم، که مگر چه اتفاقی افتاد و تکلیف فلانی چه میشود!
بهخصوص در حوزه فرهنگ این امور آسیبزننده است. مثل همین مسألهای که اشاره کردم در صنوف کشور یک آییننامهای وجود ندارد و، چون کارها تعریف نشده است، سلیقهای عمل میشود. یا همین بحث قرارداد تیپ که جزو چیزهای بدیهی است. همه حضرات بزرگواری که در صنف حضور داشتهاند یا با شرکت در جشنوارههای مختلف تجارب بینالمللی دارند، اهمیت این مسائل را میدانند. در نتیجه فارغ از جریانات بیرونی انگار در طول این سالها یک کسی، یک جایی و یک جریانی نمیخواهد که این ثبات در صنف پا بگیرد.
صنف زمانی معنی پیدا میکند که قدرت عملکرد داشته باشد، نه صنفی که صرفا باید بودجهاش را از وزارت ارشاد بگیرد. مثلا در بندی از قرارداد ما آمده است که اگر با تهیهکننده یا کارگردان دچار مشکل شدید، موظف هستید کار را تمام کنید و بعد بیایید و اقامهدعوی نمایید؛ اما این نیست، ارشاد هر روزی که دلش نخواهد میگوید به شما پول نمیدهم. این بودجهای است که باید تزریق کند، زیرا اینجا پرسنل و هزینه دارد و کار صنفی انجام میدهد. در نتیجه اگر بخواهد بگوید، چون با فلانی همسو نیستم، بودجه را نمیدهم که کاملا یک جریان سیاسی است.
اگر (به فرض محال) موضوع را در جایگاه خانواده و ارشاد را در نقش پدر ببینیم ...
یعنی شما اگر فرزندتان تصادف کند، به او میگویید پول بیمارستانت را نمیدهم؟
حالا اگر بچه پول بگیرد و برود مواد بخرد و مصرف کند ...
بازهم او را از خانه که بیرون نمیاندازید!
پولش را قطع میکنیم!
حتما شما هم سعی میکنید کنترلش کنید ...
بله، با قطعکردن پولش ...
مثال بدی زدید! موادخریدن فرق میکند.
منظورم این است با پولی که به او میدهید، چیزی علیه منافع خانواده و علیه منافع فردی تدارک ببینید. یعنی به جریانات کمی واقعبینانه نگاه کنیم.
به نظرم موضوع را باید کمی اساسیتر ببینیم و ببینیم در چه مقطعی، چه اتفاقی افتاده است، چون فراموشکاریم. خانم ایران درودی میگفت وقتی از شادیها میگوییم، همه لبخند میزنند، ولی برای تعریف درد، هیچ واژهای نداریم. ما اگر آن روزها را فراموش کردهایم که چرا و به چه دلیلی آن اتفاقات افتاده است، بهتر است تاریخ را ورق بزنیم که خانه سینما حق داشته است. خانه سینما، یک خانه صنوف بوده است که آن را تعطیل کردهاند.
بگذریم. ما به کارها و هدفگذاریهای شما و همین اقداماتی که صورت گرفته و حضور صنفی جنابعالی امیدواریم.
ما تلاش کردهایم که طبق اساسنامه پیش برویم. من اگر احساساتی بشوم و بخواهم بیانیهای سیاسی علیه ماجرایی که رخ داده است (به درست یا غلط) بنویسم، به مسئولیتی که اعضا به من سپردهاند، جفا کردهام. اولین گام من توجه به اساسنامهای است که به من سپرده شده و موظف هستم برای تحقق آن تلاش کنم. بحثهای مالیاتی، درمانی، معیشتی و رفاهی اعضا ازجمله اموری است که من باید به آن بپردازم و به آن نیاز داریم. چون اگر کارمند فلان ارگان دولتی توان خرید ویلا در شمال نداشته باشد، سازمان او، آن ویلا را خریده و ساخته است؛ مانند مجموعه زیباکنار در استان گیلان متعلق به سازمان صداوسیما که پرسنل این سازمان به طور نوبتی از آن استفاده میکنند. ولی ما چی داریم؟ من چگونه میتوانم میزبان همکار پیشکسوتم که سالهاست کار نمیکند، باشم؟ چه کسی متولی حمایت از من است، وزارت کار یا وزارت ارشاد؟ یقه کدامیک را باید بگیرم؟
به نظر شما عجیب نیست که امور سادهای مثل فرم تیپ قرارداد مشخص و ... اجرایی نمیشود؟
به نظرم این امر برای من و شما ساده است و ممکن است به نفع عدهای نباشد که همانها مانع میشوند.
من همین را میگویم. یعنی شما در جریانهای صنفی، جریانهای قشری و فردی دارید که غالب بر امور میشوند.
به نظر من تا جریانهای صنفی تبدیل به جریان سندیکایی نشوند و صرفا به یک موسسه اکتفا کنیم و در واقع فقط یک خانه غیرانتفاعی باشیم که درآمدی نداشته باشد، اوضاع بهتر نخواهد شد. تا وقتی که تبدیل به سندیکا و اتحادیه نشویم، کاری پیش نخواهیم برد.
آیا در مورد هفت محوری که در انجمن بازیگران سینمای ایران مد نظر داشتید، پیشرفتی حاصل شده است؟
به هر حال سعی کردهایم که واسط میان اتفاقات بین اعضا و نیروهای امنیتی باشیم، چون همکاران ما همیشه میرفتند تا کارکنند و به آنها اعلام میشد که ممنوعالکار هستند. قرار گذاشتیم اینگونه مسائل در انجمن مطرح شود و نشستهایی با اعضا داشته باشیم تا ببینیم چه اتفاقی رخ داده و چه کار باید بکنیم تا اینگونه مسائل تکرار نشود.
خودمانیم؛ گاهی اوقات این اتفاقات ناشی از نگاههای شخصی است.
همینطور است. ممکن است فردی در مقطعی از کسی به صیانت سازمانی شکایت کرده باشد و طرف مقابل بدون آنکه روحش خبر داشته باشد، متهم به چیزی شده است که اصلا از آن اطلاع ندارد. ضمن این که سعی کردهایم در خصوص اختلافاتی که پیش میآید نقشآفرینی کنیم که طبیعتا حوزه کودک و نوجوان برایمان اولویت داشته است. بخش معیشتی، مسئولیتهای اجتماعی و امنیت شغلی نیز خیلی مورد توجه بودهاند.
پلتفرمهایی مانند صداوسیما و بخش خصوصی وجود دارند که عواملی را وارد عرصه سینما میکنند؛ همچنین فارغالتحصیلان آموزشگاههای سینمایی هستند و کار کارشناسی در اختلافات سینمایی نیز از امور صنفی هستند که باید برای آن، برنامه و هدف داشته باشیم و برایمان اولویت دارد. نتیجه این است که چرا ما نباید ناظر بر این قضایا باشیم؟ چرا نباید بدانیم در حوزه بازیگری در مملکت، چه اتفاقی میافتد؟
آییننامه بازیگران کودک و نوجوان به جایی رسید؟
بله! انشاءا... در اولین مجمعی که داریم از آن رونمایی خواهیم کرد. البته اینکه به آن عمل بشود یا نه، موضوع دیگری است، اما این که یک آییننامه داشته باشیم و بر اساس آن حرکت کنیم، کار ارزشمندی است.
بخش کانون فارغالتحصیلان نیز هست تا در واقع یک راستیآزمایی داشته باشیم. تلاش کردهایم فارغالتحصیلان را بر اساس سن، جنسیت، میزان سواد، شهر و موارد دیگر در یک جایی جمع کنیم تا اگر نیروهای کاری فیلمسازی به شهرهای مختلف رفتند، بتوانند با یک جستوجوی ساده با آنها ارتباط بگیرند و جذب کنند.
در واقع میشود گفت نگاه شما کشوری شده است.
بله؛ صد درصد. چون بچههای مستعد زیادی هستند که در شهر خودشان فعالیت میکنند و خیلی هم مستعد هستند، اما جایی برای دیده شدن ندارند. یا این که ۵۰۰۰ فارغالتحصیل این حوزه، چه سرنوشت و بازارکاری خواهند داشت؟
این سؤال پیش میآید که خانه سینما به عنوان یک مرجع صنفی هیچوقت فکر نکرده که باید سایتی داشته باشد تا افراد در همه زمینههای حرفهای با یک شناسنامه مقدماتی، ثبت و شناسایی شوند؟
خانه سینما ۳۶ صنف دارد. ما باید در مورد صنف خودمان یعنی انجمن بازیگران سینما، صحبت کنیم. ما در هیأت مدیره به این نتیجه رسیدیم که یک سایت مرجع برای کانون فارغالتحصیلان داشته باشیم و قرار است که کارهای فرهنگی، نشست فیلم و نشستهای فرهنگی داشته باشیم که نیازمند زمان هستیم و باید هزینه آن را نیز تامین کنیم.
آیا هماهنگی و همراهی لازم از سوی اعضا وجود دارد؟
بله، هست و البته به طور طبیعی مخالفتهایی هم وجود دارد. شکر خدا همه اعضا به کلی همسو هستند و تلاش میکنیم که اتفاقات خوبی رقم بخورد. عمر این هیأتمدیره دو نسل است، اما به دنبال راههایی هستیم که آنچه مصوب میشود، در آینده هم ادامه داشته باشد.
معمول این است که در صنوف حرفهای اگر اعضا عملکرد خوبی از هیأتمدیره ببینند، در دوره بعدی هم آنها را انتخاب میکنند.
کار صنفی، کار خیلی سختی است!
به گمانم سال گذشته سه فیلم کار کردید که دو فیلم به جشنواره آمد و حالا مشغلههای شغلی و معیشتی و ... در حوزه فردی شماست و ما نمیبینیم که کار بماند. خوشحالیم که میبینیم با این همه گرفتاری، کار صنفی هم میکنید و سرپا هستید. چطوری برای این همه کار وقت پیدا میکنید؟
به گمانم خداوند به ما وقت اضافه میدهد! واقعیتش این است که من هم روز اولی که به خانه سینما آمدم، دوست داشتم اتفاقات خوبی بیفتد که حالا هم سعی میکنیم آن آرمان و آرزو محقق شود. آن زمان خدابیامرز آقای داوود رشیدی، رئیس انجمن بودند و حالا خودم را جای جوانانی میگذارم که چشم امیدشان به انجمن و خانه سینما است تا برای آنها کاری بکنند. میخواهم این امید در جوانان زنده شود که جایی هست و از آنان حمایت میشود. این مهمترین چیزی است که در ذهن من وجود دارد.
به نظرم به عنوان یک نمونه موفق باید روی شما تحقیق شود، چون برخی درب را میبندند و میگویند همین یک لقمهای را که هست، بخوریم.
لقمهای وجود ندارد. جهت شفاف شدن موضوع برای خوانندگان و بینندگان این گفتگو بگویم که ما اصلا حق جلسات نداریم. حقوقی دریافت نمیکنیم که البته اصلا مهم نیست و هر مقدار که بتوانیم اعضای بیشتری داشته باشیم و سهولت در کارها به وجود بیاید، میتوانیم انجمن قدرتمندتری بشویم. در حال حاضر حدود ۷۰۰ نفر عضو داریم و حدود ۲۰۰۰ نفر هنور عضو خانه سینما نشدهاند.
کسانی که در جشنوارهها سیمرغ گرفتهاند با ما همراهی میکنند و تا زمانی که نتوانیم آنها را جذب کنیم، نمیتوانیم در آییننامه مربوطه چیزی به عنوان صندوق بازنشستگی و ازکارافتادگی انجمن بازیگران پیشبینی کنیم. قرار است که امسال از اعضای با سن بالاتر از ۷۰ سال حق عضویت نگیریم. همچنین درنظر داریم تعدادی از بزرگان و پیشکسوتان سینما را به عنوان اعضای افتخاری انتخاب کنیم که این امر را هم در مجمع رونمایی خواهیم کرد.
آیا با نهادهای مرتبط مانند انجمن پیشکسوتان هنرمند ارتباط معنادار دارید؟
به نظرم این نهادها بجز ایجاد اختلاف، چیز دیگری ندارد. ما یک خانه سینما با ۳۶ صنف مستقل و منسجم داریم. باوجود چنین صنفی، بقیه صنوفی که میروند و موسسهای ثبت میکنند، اضافی هستند. به نظر این موسسات باید به خانه سینما بپیوندند تا تعامل داشته باشیم. ما به دنبال قدرتطلبی نیستیم بلکه صحبت از ارائه خدمات به اعضای صنف است.
چرا نمیروید گپی بزنید و بگویید ما هستیم ...
نمیآیند! شاید احساس میکنند خودمان را بالاتر میدانیم درحالی که ما به عنوان خانه سینما، منتظریم که آنها پیشنهاد بدهند.
اما در رفتار شما چیز دیگری دیدهایم.
چه چیزی؟
اینکه شرایطی را که وجود نداشته، مهیا کردهاید و این موضوع است که به آدم امید میدهد. یعنی گاهی ماندن در قالبهای گذشته و اینکه دیگران به ما مراجعه کنند، ممکن است جواب ندهد.
به نظرم سرچشمه این اختلافات به گیجی و سردرگمی قانونگذار برمیگردد. یعنی اگر قانونگذار در مقابل درخواست انجمن هنرمندان پیشکسوت بگوید که ما خانه سینما داریم و اگر میخواهید خدمات بدهید، زیرنظر خانه سینما فعالیت کنید، آنوقت همهچیز منسجم و روان میشود. پس به نظر میرسد در این مورد قانونگذار اشتباه کرده است. در حال حاضر هم ما استقبال میکنیم که دوستان بیایند، بنشینیم و یک کنسرسیوم و مجمع داخلی تشکیل دهیم که پایدار باشد و ارتباطی با پژمان بازغی و هیاتمدیره فعلی هم نداشته باشد تا در آینده خدمات مشخصی ارائه شود.
در حال حاضر با آقای علی دهکردی مناسبات خوبی دارید. فکر نمیکنید یک سری از برنامههایی که در انجمن غیرقابل اجر است، اگر به هیاتمدیره اصلی برود، بهتر حل و فصل نخواهد شد؟
طبیعتا قدرت یک جمع ۷۰۰۰ نفری بیشتر از یک جمع ۷۰۰ نفره است. البته این کار زمان میبرد و امیدوارم در مقاطع بعدی این امر فتح بابی بین صنوف بشود. انشاءا....
اگر در پایان نکتهای دیگر هست که مایلید بیان شود، بفرمایید.
در پایان باید تاکید کنم تمام صحبتهایی که بیان کردم، نظر شخصی است و چیزی متوجه انجمن بازیگران سینما نیست. معنای این حرفها این نیست که من سخنگوی انجمن هستم. شما سوالهایی پرسیدید و من هم نظرات شخصی خودم را بیان کردم.
نظر شما