وی با بیان اینکه دین، فلسفه و عرفان با سه بیان به سعادت انسان پرداختهاند، افزود: نتیجه این راه، رسیدن به عبودیت محض است و اینکه انسان در برابر خدا هیچ شانی برای خودش قائل نباشد؛ انسان باید همجوار ملائکه شود و این حد اعلا برای کمال انسانی است و این دقیقا مفاد آیه شریفه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» است و رسیدن به اینکه انسان عبد محض در برابر مولاست.
موسوی با طرح این پرسش که آیا انسان میتواند به کمال برسد ولی روابط اجتماعی با دیگران نداشته باشد و مسیر طبیعی حیات را نپیماید، بیان کرد: هم فلاسفه بر این مسئله تاکید دارند و هم احکام شرعی و فقهی نشان میدهد که حتی جزئیات عمل مهم است و اگر اصلاح نشود انسان به کمال نمیرسد یعنی اگر قوای انسان در حد اعتدال تدبیر نشود عقل انسان به کمال نمیرسد. اگر کسی در عبادت ظاهری و معاملات و رفتار با دیگران ضوابط و حدود و ثغور را رعایت نکند به کمال نخواهد رسید زیرا گناه مانع میشود.
استاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی گفت: ما در حکمت و فلسفه عملی به کلیات میرسیم و جزئیات توسط خداوند برای انسان بیان شده است و در زبان عرفان هم، انسان اگر بخواهد از کمال الهی بهرهمند شود باید حیات خود را به درستی تدبیر کند تا همه مصالح و مفاسد رعایت شود.
بدون اصلاح جامعه افراد سعادتمند نخواهند شد
استاد حوزه و دانشگاه گفت: فلاسفه و عرفا غایت را رسیدن به مقامات معنوی مانند کمال و مقام فرشتگان میدانند تا جنبه جسمانی و طبیعی، اگر انسان و حتی جزئیات به خوبی تدبیر نشود به این غایت نمیرسد؛ انسان برای اینکه در یک جزیره منفرد زندگی کند ساخته نشده است و کمال و مفاسد در جمع معنا دارد وگرنه وقتی کسی تنها زندگی کند ظلم نکردن، رعایت حقوق دیگران و دروغ نگفتن و ... معنا ندارد. اگر سخن از تدبیر حیات طبیعی به میان آمد تدبیر جامعه هم جزئی از آن است و بدون تدبیر درست جامعه آحاد افراد هم به کمال نخواهند رسید.
موسوی تصریح کرد: فلاسفه سه مدینه فاضله، فاسقه و جاهله را مطرح کردهاند؛ مدینه فاضله مدینهای است که سعادت حقیقی را میشناسد و در راستای آن حرکت میکند، مدینه فاسقه سعادت را میشناسد ولی عمل او برخلاف این سعادت است و جاهله نه تنها در راستای سعادت حقیقی حرکت نمیکند بلکه آن را هم نمیشناسد. بنابراین اگر جامعه اصلاح نشد مرتبهای از عرفان هم حاصل نخواهد شد و کمالات جامعه ظاهر نخواهد شد بنابراین جامعه را باید از فاسقه و جاهله به سمت فاضله سوق دهیم.
این پژوهشگر و استاد حوزه علمیه اظهار کرد: ابوذر از صحابی خاص پیامبر(ص)، است و پیامبر(ص) به ایشان فرمودند که هر کجا رفتی سمتی را قبول نکن بنابراین در هر کاری باید قابلیتهای فردی لحاظ شود زیرا خیلی از مفاسد در عرصه اجتماعی ناشی از این است که افرادی در جایگاهی قرار گرفتهاند که شایسته آن نبودند. بنابراین سعادت انسان در گرو سعادت جامعه است و کمال انسان هم همجواری با ملائکه و رسیدن به صفات ثبوتی و سلبی الهی است.
موسوی با بیان اینکه فرمایشات امام(ره) خیلی جالب است، افزود: برخی به امام اشکال کردند که ایشان از مبانی فلسفی و عرفانی خود در اواخر عمر عدول کرده، که این حرف درست نیست؛ ایشان چه وقتی یک روحانی معمولی در قم بودند و چه زمانی که رهبر جامعه اسلامی شدند، مبانی عرفانی و فلسفی الهی داشتند و بر این مبانی هم ماندند. مرحوم امام در عرفان شاگرد مرحوم آیتالله شاهآبادی بود و خود ایشان از استادش نقل کرده است که مرحوم شاهآبادی همیشه در سخنان و منبرشان سخنان عرفانی برای مردم کوچه و بازار میگفت. امام هم به تبعیت از استادش در منابر مباحث عرفانی بیان میفرمود.
وی اظهار کرد: در کتاب آدابالصلوه فرمودند که یکی از مراتب سلوک، سلوک علمی است زیرا ذلت عبودیت و عزت ربوبیت را ثابت میکند پس اگر سالک راه حقیقت با عدم سلوک علمی این منزل را طی کند نخواهد توانست به مقام انسانیت برسد یعنی اولین مرتبه انسانیت فهم دقیق عبودیت است و اینکه انسان از خودش عاری شود.
هدف انقلاب، تحقق مقام انسانیت مردم
وی افزود: امام در یکی از اولین سخنرانیهای بعد از انقلاب فرمودند که ما شما را به مقام انسانیت میرسانیم؛ اینها شما را منحط کردهاند زیرا دنیا را پیش شما جلوه دادهاند. در اوایل انقلاب و وقتی به ایران آمدند تفسیر عرفانی سوره مبارکه حمد را شروع کردند که ده جلسه آن ظاهرا پخش شد ولی عدهای از مخالفان علیه امام انتقاد کردند و ایشان برای جلوگیری از اختلاف، دست از تفسیر کشیدند.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه سخنرانی از امام یادم نمیآید که ایشان آن را با مطالب عرفانی و معنوی شروع نکرده باشند، گفت: شاهد دیگر در رد سخن برخی که مدعی هستند امام از مبانی عرفانی خود برگشتند نامه معروف به گورباچف است؛ ایشان در این نامه فرمودند که کمونیسم را باید از این به بعد در زبالهدان تاریخ جستوجو کنید؛ ایشان گورباچف را به اندیشه ملاصدرا و ابن سینا و ... ارجاع دادند و جالب اینکه فرمودند در مورد لزوم رجوع به ابن عربی سخن نمیگویم زیرا باید نخبگان فلسفه و عرفان شما به قم بیایند و مطالب ابن عربی را بیاموزد. این سخن را ایشان در سال آخر عمر فرمودند و شاهد دیگر هم وصیتنامه ایشان است؛ در آغاز این وصیتنامه سیاسی و الهی عمیقترین مباحث توحیدی و عرفانی مطرح شده است و عروسشان نقل کرده است که ما نزد ایشان مباحث عرفانی را مطرح میکردیم.
موسوی تاکید کرد: مبنای فکری امام در انقلاب، انسانسازی به معنای واقعی کلمه بود و اینکه انسان باید به مقام انسانیت حقیقی برسد و مبنایی داشت و نمیشود آن را منکر مبنا شویم و بعد بگوییم ما انقلاب و امام را قبول داریم. چنین چیزی محال است.
وی افزود: ما اگر مبانی امام را پذیرفتیم شکی نیست که با وجود شرایط باید اقدام کنیم یعنی همه به صورت کلی میپذیریم که بر فرض وجود شرایط مناسب اقدام کنیم لذا امام با رژیم شاهد درافتاد در حالی که برخی مخالف بودند. برخی مطرح میکنند که آیا جایز است در دوره غیبت کسی چنین اقدامی بکند به خصوص اینکه خون و خون ریزی به دنبال دارد.
موسوی با طرح این پرسش که آیا پذیرش این مبانی به این معناست که ما باید همه چیزهایی که در انقلاب رخ داده است درست بدانیم و توجیه کنیم؟ گفت: خیر قطعا اینطور نیست که هر مسئولی در کشور هر کاری کرده است درست است، مقام معظم رهبری بزرگوارانه فرمودند ما در مواردی دچار خطا شدیم. بنابراین پذیرش مبانی به معنای توجیه هر نوع کار انجام شده نیست.
انتهای پیام
نظر شما