با چهار گلی که ایران به هنگکنگ زده، حالا خط حمله تیم امیر قلعهنویی از پنج بازی 16 گل زده دارد که میانگین خوبی محسوب میشود. البته که نباید تمام و کمال واقعیت را در این بخش کتمان کرد؛ چراکه بخش زیادی از این گلها از تقابل با دو تیم بهنسبت ساده گروه یعنی ترکمنستان و همین هنگکنگ حاصل شده است.
بدون در نظر گرفتن این فاکتور مهم که تیم ملی در همین دیدارهای ساده هم در بسته نگهداشتن دروازهاش موفق نبوده و کلینشیتی ثبت نمیکند، باید نیمنگاهی هم به سبک بازی تیم ملی در روزهایی انداخت که امیر قلعهنویی هدایتش را بر عهده گرفته است. واقعیت این است که حتی در روزهایی که تیم ملی میتواند رقیب را با چهار یا پنج گل شکست دهد، باز هم نمایش تیم دلچسب و امیدوارکننده نیست.
شاید اگر ستارههای تیم ملی در این دوران از تجربه و هوش هیجانیشان در راندن تیم به سمت دروازه رقیب استفاده نمیکردند و جلوی دروازه رقیب کار را آنطور که باید درنمیآوردند، در همین بازی با تیمهای نسبتا ساده هم کار گره میخورد.
اینجاست که باید نقش امیر قلعهنویی و کادر فنیاش در تیم ملی را دوباره برجسته کرد و از این مورد نوشت که چرا با وجود گذر حالا بیش از یک سال، آنها نتوانستهاند انسجام لازم را در تیم ملی شکل دهند؟ نوشتن از این موضوع در روزهایی که تیم ملی برنده از زمین مسابقه خارج میشود، اهمیت زیادی دارد؛ چراکه وقت شکست، منتقد به قدر کافی وجود دارد، پس نیاز است تا مسئولان فدراسیون فوتبال ایران از یک سو و آنهایی که برای انتخاب سرمربی تیم ملی از سوی دیگر ایفای نقش میکنند، به خوبی به این نکته اشراف داشته باشند که روند سینوسی تیم ملی در عصر امیر قلعهنویی هنوز از بین نرفته است و سبک بازی تیم ملی جای نگرانی دارد.
امیر قلعهنویی مربی خوبی در لیگ ایران بود که توانست با دو باشگاه سپاهان و استقلال، رکورد قهرمانیهای لیگ برتر را بشکند و به نام خود کند. اگرچه او قریب به 10 سال بعد یعنی تا اسفند 1401 که هدایت تیم ملی را به دست گرفت، نتوانست جامی به دست بیاورد، ولی به قدر کافی تجربه کسب کرده بود که در برههای حساس، هدایت تیم ملی را به دست بگیرد. قلعهنویی از روزی که کارش را بهعنوان سرمربی استارت زد، با انتقاد از سبک کارلوس کیروش و کنایههای ریز و درشت به او، بهدرستی بازی تدافعی تیم ملی را زیر سؤال برد و وعده ارائه بازی هجومی را داد. دستاورد او ولی تفاوتی با دستاورد آن مرد پرتغالی نداشت؛ امیر هم چند سال بعد از کارلوس، فقط توانست تیم ملی را به نیمهنهایی لیگ ملتها برساند و بعد در اتفاقی عجیب، مغلوب تیم نهچندان قدرتمند قطر شود.
سناریو ولی از آن زمان به بعد دچار تغییر شد؛ چراکه قرارداد قلعهنویی مطابق با بندی که از پیش در توافقنامه او با فدراسیون گنجانده شده بود، تا جام جهانی تمدید شد. این به آن معناست که قلعهنویی هدایت تیم ملی را در سال 2026 و در جام جهانی پیشرو بر عهده خواهد داشت. با وجود این، او هرگز در این مدت نتوانسته خودش را مربیای که «نیاز ایران» است، نشان دهد. نمایش سینوسی او در بازیهایی که روی نیمکت نشسته، از دست دادن بازیهای مهم و توسل به بهانههایی همچون «امید به گل» روی دروازه رقبا، در پی نقدهای منصفانهای که سبک تیم را نشانه رفته بودند، نشان داد که قلعهنویی هم چندان توان تحمل و شنیدن انتقاد را ندارد.
البته او ماههای بسیاری هم در مقابل نقدهای صورتگرفته از سبک بازی تیم ملی به بهانه اینکه تازه مربی شده و بازیکنانش نیاز دارند تا با فلسفه کاری او آشنا شوند، از منتقدان زمان خرید. قلعهنویی بر این باور بود که بازیکنان تیم ملی سالها با تفکرات بازی تدافعی کارلوس کیروش بازی کردهاند و این تغییر نگرش نیاز به زمان دارد. اتفاقا به همین دلیل است که او بعدها آمار امید به گل ایران را مدام به رخ کشید و تأکید کرد که دیگر تیم ملی مثل سابق بازی نمیکند.
همانطور که عنوان شد، تغییر سبک تیم ملی فوتبال ایران در عصر امیر قلعهنویی هم دستاوردی برای فوتبال ایران نداشت. از آن بدتر اینکه شاکله منظم و منسجم دفاعی هم از بین رفت و فوتبال هجومی نیز جایی که باید خودش را نشان میداد، عقب نشست تا تیم ملی دوباره اسیر دور باطل شود. اگرچه بعد از جام ملتها تردید نسبت به عملکرد قلعهنویی و کادر فنیاش زیاد شده و حتی در برههای صحبت از تغییر به میان آمد، ولی بندهای موجود در قرارداد امیر قلعهنویی، چنین اجازهای را نداد. پس از جام ملتها، قلعهنویی که پیشتر در پاسخ به مسنبودن تیم ملی گفته بود وظیفه سرمربی تیم ملی جوانگرایی نیست، با وعده جوانگرایی در تیم ملی کار را دوباره از سر گرفت.
او در ابتدا با خطزدن یکی، دو بازیکن سیوچندساله نشان داد که در مسیر جوانگرایی گام برداشته، اما در ادامه با فهرست ارائهشده برای تیم ملی نشان داد تغییرات شگرفی صورت نگرفته و تلاش کرده است شاکله اصلی تیم ملی را حفظ کند. هرچند در این میان بهدرستی به تعدادی از بازیکنان جوانتر هم میدان داده تا حداقل از وعدهاش عدول نکرده باشد. با وجود این، نکتهای که کمی علاقهمندان به فوتبال را نگران خواهد کرد، سبک بازی تیم ملی یعنی همان درد همیشگی است.
تیم قلعهنویی چه زمانی که میانگین سنی تیمش 29.5 سال بود و چه الان که حدود 27 سال است، تغییر زیادی نکرده و سبک و نوسان موجود آزاردهنده است. در این بین، موضوعی که باعث میشود امیر قلعهنویی بیش از گذشته زیر ذرهبین برود، اظهارات احتمالی او در روزهای آتی است. به عبارتی، از این به بعد باید مراقب قلعهنویی بود تا به بهانه جوانکردن تیم، سبک بازی تیم ملی و نوسان در کسب نتایج و بازیهای تماشاگرپسند را توجیه نکند. او یک سال به این دلیل که بازیکنان نیاز دارند با فلسفه کاری او آشنا شوند، منتقدان را مخالف خواند و حالا نباید یک سال دیگر هم به بهانه جوانگرایی، نوسان تیم ملی را توجیه کند. ضمن اینکه هم او و هم دیگر اعضای کادر فنی به خوبی میدانند با تغییر در روند سهمیه حضور در جام جهانی و 48 تیمی شدن این تورنمنت، دیگر سهمیه حضور در جام جهانی دستاورد محسوب نمیشود.