شناسهٔ خبر: 67013164 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایمنا | لینک خبر

چراغی که به‌دست «سیدعلی» روشن ماند

هرچند چهاردهم خرداد ۱۳۶۸، امام خمینی(ره) این حقیقت همیشه زنده با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به سوی جایگاه ابدی سفر کرد، اما در بحبوحه انتشار این خبر تلخ آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای که شاگرد خلف مکتب سید روح‌الله بود، بر این منصب نشست و چراغ راروشن نگاه داشت.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری ایمنا، تقویم ۱۴ خرداد سال ۱۳۶۸ و ساعت، ۱۵ را نشان می‌دهد و با حضور نمایندگان حاضر پس از طرح مباحثی از جمله برکناری آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی و مبحث رهبری فردی و شورایی، ۷۴ عضو حاضر در جلسه یعنی اکثریت برای رهبری آیت‌الله خامنه‌ای قیام کردند.

در مقابل این تصمیم، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مقاومت و نطقی فروتنانه را قرائت می‌کنند:

«اوّلاً واقعاً باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتّی احتمال [رهبری] کسی مثل بنده در آن مطرح بشود که حالا نمی‌خواهم درباره این صحبت کنم. مسئله اشکال فنّی دارد، اشکال اساسی دارد.

من قبلاً هم خدمت آقای هاشمی گفته‌ام -یکی دو هفته قبل از اینکه همین قضیّه مطرح بود و ایشان فرمودند- من جدّاً به ایشان گفتم که من قاطعاً چنین چیزی را قبول نخواهم کرد؛ حالا غیر از اینکه خود من حقیقتاً لایق این مقام نیستم -و این را بنده می‌دانم، شاید آقایان هم می‌دانید- اصلاً این قضیّه از لحاظ فنّی اشکال پیدا می‌کند؛ رهبری، رهبریِ صوری خواهد بود؛ نه رهبری واقعی، حرف من، نه از لحاظ قانون اساسی و نه از لحاظ شرعی برای بسیاری از آقایان، حجّیّتِ حرف رهبر را ندارد؛ خب این چه رهبری خواهد بود؟

خب، قانون اساسی که می‌گوید مرجع -حالا یا مرجع شأنی یا مرجع فعلی- اینکه هیچ؛ از لحاظ شرعی هم حجّیّت قول رهبر در صورتی است که آن کسی که می‌خواهد به حرف او عمل کند، او را فقیه و صاحب‌نظرِ در امور دین بداند.

خب الان در همین جلسه چند نفر از آقایان آمدند صحبت کردند و تصریح کردند که بنده صاحب‌نظر نیستم. این چطور [می‌شود]؟ همین آقای آذری که اسم بنده را اوّل‌بار در این جلسه آوردند، بنده اگر حکم بکنم، ایشان قبول خواهند کرد؟ قطعاً قبول نمی‌کنند. من به هر حال مخالفم.»

پس از ریاست جمهوری شغل آخوندی و فعالیت‌های حوزوی را ادامه می‌دهم

با وجود این مباحث، در نهایت اعضای مجلس خبرگان با ۶٠ رأی از ۷۴ رأی، ایشان را تا زمان همه‌پرسی و تصویب نهایی بازنگری قانون اساسی به‌عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران برگزیدند و پس از برگزاری همه‌پرسی بازنگری قانون اساسی کشور در ششم مرداد و تأیید آن از سوی مردم، مجلس خبرگان در اجلاسیه فوق‌العاده‌ی پانزدهم مرداد ماه ۱۳۶۸ مجدّداً در خصوص رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رأی‌گیری کردند که با رأی قاطع اعضای خبرگان (۶٠ رأی از ۶۴ رأی) رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مجدّداً تأیید شد.

مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی با بیان خاطره‌ای از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفته است: «زمانی از آیت‌الله خامنه‌ای سوال کردم پس از اتمام دوران ریاست جمهوری چه خواهید کرد، ایشان در پاسخ با قاطعیت بر شغل آخوندی و فعالیت‌های حوزوی تاکید کردند و ادامه دادند مگر اینکه امام بنده را از این کار نهی کنند. آیت‌الله خامنه‌ای سپس به بنده گفتند اگر امام پس از پایان ریاست جمهوری از بنده بخواهند که مسئول عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان بشوم هیچ‌گاه تردید نخواهم کرد.»

چراغی که به‌دست «سیدعلی» روشن ماند

اگر واجب عینی باشد، من از زیر هیچ باری دوش خودم را خالی نمی‌کنم

شخص رهبر انقلاب نیز طی بیاناتی در دیدار اقشار مختلف مردم در تاریخ ۲۳ آذر ۷۶، در رابطه با اتفاقات آن جلسه تاریخی مجلس خبرگان در بعدازظهر روز ۱۴ خرداد ۶۸، فرمودند: «آن روزی که در مجلس خبرگان، بعد از رحلت امام رضوان‌اللَّه‌علیه - آن روزِ اوّل که بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم - بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و بالاخره اسم این بنده حقیر به میان آمد و اتّفاق کردند بر این‌که این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب کنند، من مخالفت کردم؛ مخالفت جدّی کردم. نه این‌که می‌خواستم تعارف کنم؛ نه. او خودش می‌داند که در آن لحظات در دل من چه می‌گذشت.

رفتم آن‌جا ایستادم و گفتم آقایان! صبر کنید، اجازه بدهید. این‌ها هم ضبط شده، موجود است. هم تصویرش هست، هم صدایش هست. شروع کردم به استدلال کردن که مرا برای این مقام انتخاب نکنید. گفتم نکنید؛ هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان، مجتهدین و فضلایی که آن‌جا بودند، جواب دادند؛ من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولی بعد دیدم چاره‌ای نیست چرا چاره‌ای نیست؟ زیرا به گفته افرادی که من به آن‌ها اطمینان دارم، این «واجب» در من «متعیّن» شده است، یعنی اگر من این بار را برندارم، این بار بر زمین خواهد ماند و این‌جا بود که گفتم قبول می‌کنم. چرا؟ چون دیدم بار بر زمین می‌ماند.

برای این‌که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم؛ اگر کس دیگری آن‌جا بود، یا من می‌شناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول می‌کردند، یقیناً من قبول نمی‌کردم، بعد هم گفتم پروردگارا! توکّل بر تو. خدا هم تا امروز کمک کرد و قبل از آن هم همین‌طور بود.

من دو دوره به ریاست جمهوری انتخاب شدم و در هر دو دوره هم قبول نمی‌کردم؛ دوره‌ی اوّل - که تازه از بیمارستان آمده بودم - دوستان گفتند اگر تو قبول نکنی، این بار بر زمین می‌ماند؛ کسی نیست. ناچار شدم. دوره‌ی دوم، خودِ امام به من فرمودند که بر تو متعیّن است. خدمت ایشان رفتم و گفتم: آقا؛ من قبول نمی‌کنم. من دیگر این دفعه به میدان نمی‌آیم. گفتند: بر شما متعیّن است. یعنی واجب، واجب کفایی نیست؛ متعیّناً بر شما واجب است؛ واجب عینی است. عزیزانم! اگر واجب عینی باشد، من از زیر هیچ باری دوش خودم را خالی نمی‌کنم.»

هرچند پس از اعلام خبر رحلت امام (ره) نگرانی‌های فراوانی برای جانشینی‌های ایشان وجود داشت اما اگر نگاهی به این ۳۵ سال و فتنه‌ها و وقایع مختلفی که پشت سر گذاشتیم، بیندازیم شاهدیم که حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، به‌حق جانشین خلف حضرت امام (ره) بوده و هستند که این مورد بارها در کلام امام (ره) نیز مورد تأکید بوده و حاج سید احمد خمینی در این باره چنین نقل کرده است: وقتی که آیت‌الله خامنه‌ای در سفر کره (شمالی) بودند، امام گزارش‌های آن سفر را از تلویزیون‏ می‏‌دیدند؛ منظره‏ دیدار از کره، استقبال مردم و سخنرانی‏‌ها و مذاکرات آن سفر، خیلی جالب بود و امام بعد از آن‌که این‌ها را مشاهده کردند، فرمودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند».

چراغی که به‌دست «سیدعلی» روشن ماند

تمام ویژگی‌های نوشته شده برای مسیح را در آیت‌الله خامنه‌ای دیدم

علاوه بر تأیید شخصیت‌های داخلی، در تأیید این انتصاب شایسته همین بس که سیاسیون بزرگ جهان از رهبر انقلاب به عنوان شخصیتی سیاستمدار و هوشمند نام برده‌اند؛ کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان ملل در این رابطه گفته است:

«من با شخصیت‌های مختلف از جمله ژاک شیراک و هلموت کهل دیدار داشته‌ام که به شدت تحت تأثیر قرار گرفته‌ام، ولی در ملاقات با ایشان احساس کردم، هنوز کسی را مثل ایشان ندیده‌ام؛ شخصیت معنوی ایشان چنان مرا تحت تأثیر قرار داد که پیش خودم فکر کردم چرا شخصیتی مثل من باید دبیر سازمان ملل باشد، پس از این دیدار شخصیت‌هایی که مرا جذب کرده بودند، همه را به فراموشی سپردم. همیشه معتقد بودم شخصیت‌های معنوی و عرفانی از مسائل سیاسی اطلاعی ندارند ولی در دیدار اخیرم ایشان را در اوج قداست، شخصیتی سیاسی دیدم که آنچه از سیاسیون بزرگ در ذهنم بود همه را پاک کردم.»

سخنان خاویر پرزدکوئیار دبیر کل اسبق سازمان ملل متحد در مورد مقام معظم رهبری نیز خواندنی است، او که بعد از صدور قطع نامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد از سوی کشورهای قدرتمند دنیا بر ایران فشارهای زیادی وارد می‌شد تا آن را بپذیرد، برای رایزنی‌های لازم به ایران آمد و با حضرت آیت الله خامنه‌ای (که آن زمان رئیس جمهور بودند) ملاقات کرد و وزیر وقت کشور در آن زمان نقل کرد که دکوئیار به من گفت:

«رئیس جمهور شما از کدام دانشگاه علوم سیاسی فارغ‌التحصیل شده است؟ گفتم چطور؟ گفت: من از چند دانشگاه معتبر دنیا مدرک دکتری علوم سیاسی دارم و بیش از سی سال است که کار سیاسی می‌کنم و ده سال است که دبیر کل سازمان ملل متحد هستم. در این مدت کمتر شخصیت سیاسی و رئیس جمهوری هست که او را ندیده و با او گفت‌وگو نکرده باشم، ولی تا کنون شخصیتی سیاستمدار و هوشمند تر از رئیس جمهور شما ندیده‌ام ….»

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در سفر به ایران پس از دیدار با رهبر انقلاب گفت:

«با عنایات به مطالعاتی که من درباره مسیح داشته‌ام، در ملاقات با رهبر ایران، تمام ویژگی‌های نوشته شده برای مسیح را در آیت الله خامنه‌ای دیدم و برایم متجلی شد؛ حکیم بزرگی در ایران نشسته است که به ذهن من خطور نمی‌کرد او تا به این حد همه جانبه‌نگر باشد. او حکیم و دانشمندی است که تصمیم‌گیری و نظم سیاست ایران با اوست و با وجود درایت و هوش سرشار ایشان، هیچ خطری متوجه ایران نمی‌شود. من در ملاقات با ایشان معنای واقعی قانون اساسی جمهوری اسلامی و مفهوم ولایت فقیه و ولایت علمای دینی را که شنیده بودم، فهمیدم ….»

چراغی که به‌دست «سیدعلی» روشن ماند

آرمان‌هایی که به عشق سید علی فدا شدند

البته که این این تعابیر تنها محدود به سیاستمداران نیز نمی‌شود؛ شاید عده‌ای از افراد تصور می‌کردند که نسل سوم و چهارمی‌های انقلاب که نه دوران انقلاب را دیده‌اند و نه جنگ را و نه در اتمسفر وجود سید روح‌الله نفس کشیده‌اند، هیچگاه نه آرمان‌های او و مسیرش را درک کنند و نه در این مسیر گامی بردارند اما بر خلاف تمام این تفاسیر، نسل چهارمی‌های امام و جنگ ندیده، در مسیر «سید علی» حماسه‌هایی را رقم زدند که عالم را متحیر کردند که اگر جز این بود «علی خلیلی» جوان ۱۹ ساله‌ای که در سال ۱۳۹۰، برای دفاع از ناموس خود به میدان زد و پس از حدود ۲ سال به شهادت رسید، نمی‌گفت در آن لحظات امیدم به کسی نبود و فقط برای لبخند آقا رفتم؛ که اگر جز این بود «آرمان علی‌وردی» در ۲۱ سالگی برای ارادت و علاقه‌ای که رهبر انقلاب داشت آنطور ناجوانمردانه به شهادت نمی‌رسید… همین دهه هفتاد و هشتادی‌ها که از وجود امام (ره) تنها تصویر او بر دیوار خانه را درک کرده‌اند.

اگر روزی امام (ره) در دهه ۴۰ می‌گفتت سربازان من در گهواره‌ها هستند، امروز دیده‌بان کشتی انقلاب می‌گوید که دهه هشتادی‌ها هستند که انقلاب را به اوج خود می‌رسانند و این رابطه قلبی میان امام و ماموم به قدری هست که همین دهه هشتادی‌ها تمام آرمان خود را در این مسیر گذاشته‌اند.

چراغی که به‌دست «سیدعلی» روشن ماند

هرچند چهاردهم خرداد ۱۳۶۸، امام خمینی (ره) این حقیقت همیشه زنده با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به سوی جایگاه ابدی سفر کرد، اما در بحبوحه انتشار این خبر تلخ و در کمترین زمان حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای که شاگرد خلف مکتب سید روح‌الله بود، بر این منصب نشست و چراغی که به‌دست استاد خویش روش شده بود را در دست گرفت و اکنون و پس از ۳۵ سال در پیچ و خم مسیر رو به قله، آن را روشن نگاه داشته است.

نظر شما