جوان آنلاین: سه سارق سابقهدار که با سه خواهر ازدواج کرده بودند برای اینکه شناسایی نشوند، به زنانشان آموزش سرقت دادند و آنها را به سرقت فرستادند.
چندی قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید سارق یا سارقانی گوشی تلفن همراه و کیف تعدادی از مسافران زن اتوبوس یکی از خطوط بیآرتی را سرقت کرده و هیچ ردی هم از خود باقی نگذاشتهاند.
یکی از شاکیان گفت: «من هر روز عصر از محل کارم با اتوبوس بیآرتی به خانه میروم. ساعتی قبل از شرق تهران سوار اتوبوس شدم. مسافران زیاد بودند و اتوبوس هم به شدت شلوغ بود، بهطوریکه جای سوزن انداختن نبود. پس از طی چند ایستگاه دستم را داخل کیف دستیام بردم تا تلفن همراهم را بردارم و به یکی از دوستانم تلفن بزنم، اما هر چقدر داخل کیفم را گشتم، تلفن همراهم را پیدا نکردم. همان لحظه فهمیدم تلفنم سرقت شده است، چون یکی، دو ایستگاه قبل زنی که بچهای هم در آغوش داشت به من تنه زد و بعد هم عذرخواهی کرد. البته به او مشکوک شدم، اما خیلی جدی نگرفتم. پس از آن شروع به داد و فریاد کردم و به مسافران گفتم گوشی تلفن همراهم سرقت شده است. تازه فهمیدم به غیر از من چند مسافر دیگر هم گوشیهای تلفن همراه و کیف پولشان سرقت شده است.»
سارقان حرفهای
با طرح چند شکایت، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی سارقان وارد عمل شدند.
همزمان با ادامه تحقیقات، مأموران با شکایتهای متعدد و مشابه دیگری روبهرو شدند که سارقان در اتوبوسهای شرکت واحد، مراکز خرید و اماکن شلوغ، تلفن همراه و کیف پول شهروندان را سرقت میکردند.
بررسیها نشان داد سارقان، سه زن جوان هستند و برای اینکه شناسایی نشوند ماسک بهداشتی به صورت میزنند و با همدستی هم به صورت حرفهای کیفقاپی و گوشیقاپی میکنند. بدین ترتیب مأموران پس از به دست آمدن تصویر فرضی متهمان برای شناسایی آنها به سراغ آلبوم مجرمان سابقهدار رفتند، اما دریافتند متهمان هیچ سابقه کیفری ندارند.
۳ خواهر
در حالی که هر روز بر تعداد شاکیان افزوده میشد، چند روز قبل مأموران پلیس تهران با تماس یک شهروند از دستگیری سه زن سارق در یکی از ایستگاهها بیآرتی باخبر و برای بررسی موضوع راهی محل شدند.
مأموران پلیس وقتی به محل حادثه رسیدند، دیدند مسافران اتوبوس بیآرتی، سه زن را که دو نفر از آنها فرزند خردسال در آغوش داشتند، به اتهام سرقت گوشی و کیف پول دستگیر کردهاند. مأموران در بازرسی بدنی از سارقان چند گوشی و کیف سرقتی کشف کردند. بررسیها نشان داد متهمان سه خواهر هستند که از مدتی قبل دست به سرقتهای سریالی زدهاند.
یکی از شاکیان به مأموران گفت: «اتوبوس خیلی شلوغ بود و من متوجه سه زن شدم که دو نفر از آنها کودک خردسالی به آغوش داشتند. آنها به زور سوار اتوبوس شدند و بعد دو نفر از آنها به بهانه جابهجا شدن به مسافران تنه میزدند و یکی از آنها هم در همین حین که مسافران حواسشان پرت میشد، دستش را داخل کیف یا جیب مسافران میبرد و گوشیتلفن همراه آنها را سرقت میکرد. سارق گوشی را به زن دوم و او هم به زن سوم میرساند. من متوجه شدم که آنها لحظاتی قبل گوشی تلفن همراه مرا هم سرقت کردهاند و با داد و فریاد به مسافران گفتم سه زن سارق هستند و مسافران هم آنها را دستگیر کردند.»
۳ باجناق
متهمان پس از انتقال به اداره پلیس به سرقتهای سریالی از شهروندان در اتوبوسهای بیآرتی و مراکز خرید اعتراف کردند. متهمان مدعی شدند از سوی شوهرانشان که سارقان سابقهدار هستند برای سرقت اجیر شدهاند. سه خواهر در ادامه برای تحقیقات بیشتر و شناسایی مالباختگان احتمالی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند.
تهدید شدیم
سردسته باند یکی از خواهران به نام آتوساست. آتوسا مدعی است او و دو خواهرش با تهدید شوهرانشان از شش ماه قبل سرقتهای سریالی را آغاز کردهاند.
آتوسا چه شد که تصمیم گرفتی با خواهرانت سرقت کنی؟
از روی اجبار. شوهرانمان ما را مجبور کردند که سرقت کنیم.
چرا مجبور شدید؟
شوهر من و شوهر دو خواهرم ما را تهدید کردند اگر سرقت نکنیم بچههایمان را از ما میگیرند و ما را ترک میکنند. آنها با افراد خلافکار زیادی ارتباط داشتند و حتی با قاچاقچیان انسان هم ارتباط دارند و به راحتی میتوانند به صورت غیرقانونی از کشور خارج شوند و فرزندان ما را با خودشان ببرند. واقعیتش ما از ترس قبول کردیم.
چرا خودشان سرقت نمیکردند؟
آنها سابقهدار بودند و به قول خودشان از بس سابقه داشتند از نظر پلیس مثل گاو پیشانی سفید بودند. میگفتند اگر خودشان سرقت کنند، خیلی زود شناسایی و دستگیر میشوند، به همین خاطر از ما خواستند راه آنها را ادامه دهیم، چون میگفتند پول خوبی گیرمان میآید، ابتدا ما قبول نکردیم و وقتی تهدید شدیم از روی اجبار شروع به سرقت کردیم.
چطور شما سه خواهر با سه مرد خلافکار ازدواج کردید؟
ماجرای مفصلی دارد؛ شوهر خواهر بزرگم مرد پولداری است، اما خلافکار و سارق هم هست. شوهر من و شوهر خواهر دیگرم هر دو از دوستان او و در زندان همسلولی بودند. یک روز که او به مرخصی آمده بود، عکس من و خواهرم را به زندان برده و به دو دوستش نشان داده بود. دوستانش هم من و خواهرم را پسندیده و ما را از او خواستگاری کرده بودند. پس از این من و خواهرم یک روز به ملاقات دامادمان رفتیم و دوستانش را هم دیدیم. آنها قول دادند وقتی با ما ازدواج کنند دور خلاف را خط بکشند و کسب و کار آبرومندانهای را شروع کنند. ما هم گول آنها را خوردیم و قبول کردیم. وقتی هم از زندان آزاد شدند با هم ازدواج کردیم. سه باجناق قرار بود با هم کار درستی را شروع کنند، اما ناگهان نظرشان عوض شد و ما را مجبور کردند به جای آنها سرقت کنیم.
شیوه سرقتتان چطور بود؟
معمولاً با بچههایمان به سرقت میرفتیم تا کسی به ما شک نکند. هر روز به ایستگاههای بیآرتی میرفتیم و سوار اتوبوس میشدیم و وقتی شلوغ میشد به بهانه جابهجا شدن به دیگران تنه میزدیم و اقدام به سرقت و گوشی یا کیف سرقتی را دست به دست میکردیم. البته غیر از اتوبوسها به مراکز خرید هم میرفتیم و به همین شیوه سرقت میکردیم.
چطور یا این شیوه آشنا شدید؟
شوهرانمان به ما آموزش داده بودند. آنها حرفهای هستند و چند روزی به ما آموزش دادند و بعد ما را راهی سرقت کردند. البته اولش میترسیدیم، اما بعد برای ما عادی شد و حرفهای شدیم. طراحی سرقتها هر روز برعهده آنها بود و ما فقط اجرا میکردیم.
نقش آنها فقط طراحی بود؟
نه، ما پس از سرقت، اموال سرقتی را تحویل آنها میدادیم و آنها هم به مالخران میفروختند. باور کنید در این سرقتها چیزی گیر ما نمیآمد و تمام پولها در اختیار آنها بود.
فکر میکردید به این زودی دستگیر شوید؟
نه، ما حرفهای عمل میکردیم، اما در آخرین سرقت اشتباه کردیم و هوشیاری یکی از شهروندان ما را گرفتار کرد.
نظر شما