سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم کمالیپور راوری: همه میدانیم که نمایشگاه کتاب صرفاً جایی برای فروش کتاب نیست؛ بلکه یک ضیافت است، یک مهمانی بزرگ که مهمانان آن تنها یک ویژگی مشترک دارند و آن، عشق به کتاب است. درست است که بخشی از این مهمانی صرف خریدن و فروختن کتاب میشود؛ اما بخش دیگر آنکه نمایشگاه کتاب را به یک دورهمی هیجانانگیز برای عاشقان کتاب بدل میکند، خلاقیتهای ریز و درشتی است که ناشران چاشنی کار خود میکنند تا در انتهای روز، بازدیدکنندگان هنگام ترک مهمانی اگر دستهایشان از کتاب خالی یا پر است، روحشان حتماً از کتاب و زیباییهایش پر باشد.
موضوع پرداختن به خلاقیتهایی که در سالن ناشران کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳ دیده شد، باعث شد عینکهایمان را روی چشمها جابهجا کنیم و در غرفهها به دنبال کارهای نو باشیم؛ کارهای کوچک و بزرگی که بذر شکلگیریشان، عشق و احترام به کتاب و مخاطب کتاب بوده است.
در نمایشگاه کتاب امسال احتمالاً هر کسی که به غرفه انتشارات کانون وارد شده است در نگاه نخست توجهاش به افرادی جلب شده که با لباسهای رنگ به رنگ محلی در حال راهنمایی بازدیدکنندگان هستند. در چهرههای آنها مهربانی و صمیمتی که همه از مربیان کانون در ذهن داریم، موج میزد و دست روی هر کتابی که میگذاشتی با شناختی که ناشی از زیست چندساله با آن کتاب است، به تو پاسخ میدادند. فضای غرفه معطر بود به لهجههای مختلف که از گوشه و کنار به گوش میرسید. این صحنه بازتاب ماهیت کانون، هدف کانون و تاریخچه کانون است؛ نهادی که برای رساندن کتاب به دست کودکان و نوجوانان در سراسر ایران تأسیس شد و در نمایشگاه سیوپنجم، با خلاقیتی عمیق هدف خود را یادآوری میکرد.
مجتبی دانشور، مدیر نظارت بر چاپ و توزیع محصولات کانون درباره ایده و جزئیات این خلاقیت گفت: ما هر سال در غرفهمان از مربیان کانون استفاده میکردیم؛ مربیانی که سالها در کتابخانههای کانون کار کردهاند. این افراد همه کتابهای کانون را میشناسند و با بچهها درباره کتابهای کانون برنامه اجرا کرده، کتابها را معرفی کرده و نقد کتاب داشتهاند؛ اما طبیعتاً این افراد مربیهایی بودند که در تهران و در کتابخانههای تهران مشغول به کار بودند. امسال به دلیل اینکه بتوانیم هم فضا را کمی متفاوت کنیم و هم بتوانیم بچههای شهرستان را درگیر کنیم از بهترین مربیان هر استان، یک نفر را انتخاب کردیم و تأکیدی هم بر این داشتیم که با پوشش محلی خود به غرفه بیایند.
او افزود: اغلب این افراد مربیانی هستند که بیش از ۱۰ سال در کتابخانههای کانون کار کرده و در قالب دو گروه ۱۰ نفره در نیمه اول و دوم نمایشگاه در غرفه حضور پیدا کردند. این کار دو نکته داشت؛ یکی حضور قومیتهای مختلف که به خودی خود خیلی جذاب بود و نکته دوم اینکه همه این افراد، مربیانی بودند که در کتابخانهها کار کرده و خیلی خوب فضای کتابها و کتابخانهها و مخاطبان کتاب را میشناسند و بسیار برای کار در چنین فضایی انگیزه داشتند. به صورت کلی، هم در حوزه فروش و هم در ایجاد حس خوب در غرفه برای مخاطب، بازخوردهای خیلی خوبی گرفتیم. مخاطبان ما شاید عمدتاً در تهران ساکن باشند؛ اما از قومیتهای مختلف هستند و دیدن یک نفر از شهر و استان خودشان با پوشش محلی برایشان بسیار جذاب بود و ارتباطگرفتن را برایشان راحتتر میکرد؛ ارتباطی که مخاطب با این افراد به دلیل تجربه زیسته و عقبه ذهنی برقرار میکرد، اتفاق خوبی بود که به لطف این حرکت رقم خورد.
فکر میکنم اگر بخواهیم یک نشر را انتخاب کنیم که بیشترین استفاده را از محیط غرفه برای ارائه کتابهای شاخصش انجام داده باشد باید دست روی مهرک بگذاریم. در غرفه نشر مهرک علاوه بر افراد حاضر برای معرفی کتابها به بازدیدکنندگان، در و دیوارهای غرفه هم در حال معرفی کتاب بودند.
غرفه نشر مهرک از سه جهت با مخاطب در ارتباط بود و گروه مهرک با گرافیک قوی و چاشنی خلاقیت در هر سه جهت با مخاطب در سکوت، دیالوگی را برقرار کرده بود. دیوار بیرونی سمت چپ یک معرفی کامل از مجموعه «سرگذشت استعمار»، دیوار سمت راست با طرحها و دیالوگهای بامزه معرفی مجموعه «شاهنامه» و دیوار میانی یا همان در ورودی با جملاتی کوتاه و تأثیرگذار به معرفی مجموعه رمانهای «عقیق» پرداخته بود.
امیرنجفی، مدیر هنری نشر مهرک درباره دیوارههای غرفه این انتشارات گفت: یکی از مواردی که هرساله در نمایشگاه کتاب اتفاق میافتد این است که شما با یک فضای جدید روبهرو میشوید. اینکه شما با فضایی جدید مواجه میشوید و برای آمادهسازی در یک فضای کم باید ایدهپردازی کنید، کمی چالشبرانگیز است. غرفه امسال ما به لحاظ موقعیتی که قرار گرفتیم سه وجه باز داشت و ما در زمان کم، فکر میکنم توانستیم از پس کار بربیاییم. هم برای مجموعه «شاهنامه»، هم برای مجموعه «سرگذشت استعمار» فضا را پوشش دادیم. بازخوردی هم که داشتیم بسیار مثبت بوده است. دیوارههای مهرک برای مخاطبانی که به غرفه میآمدند جذاب بود؛ حتی با دیوارههایمان عکس میگرفتند که برای خود ما جای خوشحالی داشت.
او افزود: خلاقیت دیگر گروه مهرک دعوت از رستم و افراسیاب به غرفه نشر برای معرفی مجموعه «شاهنامه» بود. بچهها در آغوش رستم و افراسیاب عکس یادگاری گرفتند و به سمت مراسم پردهخوانی و نقالی که با حضور شخص رستم برگزار میشد، هدایت میشدند.
نجفی درباره ایده این خلاقیت گفت: ما یک مجموعه هفت جلدی و هفت پرده داریم که مربوط به شاهنامه است و برای احیای نقالی این مجموعه را کار کردهایم. روند تولید این مجموعه تقریباً دو سال زمان برده است. کار تصویرگری و مراحل آمادهسازی این مجموعه قدم به قدم به صورت حرفهای پیش رفته است. در همین اثنا برای معرفی این مجموعه، از گروهی دعوت کردیم که به صورت نمایشی و با لباس رستم و افراسیاب در غرفه حضور داشتند. علاوه بر حضور این شخصیتهای نمایشی، ما سه روز متوالی برای معرفی این مجموعه برنامه نقالی و پردهخوانی داشتیم که در آن از پردههای خودِ مجموعه «شاهنامه» مهرک استفاده شد که بازدیدکنندگان هم خیلی از آن استقبال کردند.
وقتی از روبهروی غرفه انتشارات باژ عبور میکردیم یک غرفه نسبتاً کوچک میدیدیم با ترافیکی سنگین از نوجوانانی مشتاق که در روزهای شلوغ نمایشگاه تردد را مشکل میکردند با مسئولانی مشتاقتر که با زبان بدن قوی و شور و حرارتی که حالوهوای کتابهای باژ میطلبید، در حال ارائه کتاب به مخاطبان بودند. برای دیدن ایده نوی باژیها باید کمی دقیق به غرفهشان نزدیک میشدی. آنوقت متوجه میشدی گروه باژ برای هر روز نمایشگاه کتاب امسال، نامی در نظر گرفته بوده؛ نامی که از دل کتابهای باژ یا متناسب با سه ژانر اصلی ادبیات گمانهزن که محوریت فعالیت انتشارات باژ را تشکیل میدهد استخراج شده بود. درواقع نشر باژ روزهای خود را ژانری کرده بود و در روز هر ژانر، از نویسندگان و مترجمان همان ژانر دعوت میکرد و اعضای حاضر در غرفه هم متناسب با اسم روز با مخاطب وارد دیالوگ میشدند و کتابهایی هم که با اسم روز مرتبط بودند بیشتر در معرض توجه بودند. تعدادی از این نامها عبارتند از:
به آخرالزمان خوش آمدید، آینده ترسناک است یا امیدبخش؟، دوشنبه خونین، شوگان و….
امیرمحمد آقایی، مدیر تولید انتشارات باژ این ایده را اینگونه برایمان توصیف کرد: ایده اسمگذاری روی هر روز نمایشگاه، در اتاق بارش فکری انتشارات باژ شکل گرفت. به صورت کلی بچههای ادبیات گمانهزن، خیلی به دنبال کارهای جالب و هیجانانگیز هستند. فکر کردیم که خوب است بچهها هر روز که به نمایشگاه میآیند حس متفاوتی را تجربه کنند و تجربه خرید متفاوتی داشته باشند؛ به همین دلیل این ایده به ذهنمان رسید که اگر هر روز اسم خاصی داشته باشیم و متناسب با آن روز، مهمانهای مرتبط و کارهای مرتبط انجام دهیم خیلی جالب خواهد بود. مثلاً یکی از روزهایمان را به اسم «دوشنبه خونین» نامگذاری کردیم که در آن روز تخفیف بیشتری به مخاطبان ارائه کردیم و بچههای غرفه هم با ایده خود، دستهایشان را با رنگ قرمز خونی کرده بودند یا مثلاً روز دیگری داشتیم که با یک پرسش شروع میشد: آیا آینده امیدوارکننده است یا ترسناک؟ و با همین پرسش، مترجمانی را آوردیم که کارهای علمیتخیلی کار کرده بودند و گفتوگوی آن روز فروشندههای غرفه با مخاطبان هم پیرامون همین سوال شکل گرفت.
∎
نظر شما