شناسهٔ خبر: 66784887 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

قسمت پایانی؛

ماجرای محاکمه فردی که یکی از انگلیسی‌ها را در بازار کشته بود

پس از مشورت با میرزا بزرگ قرار شد هر دو با هم وارد اتاقی شویم که شریعتمداران روحانی در آن بودند. به محض، ورودمان آن‌ها بدون ترس از میرزابزرگ با لحن شدیدی شروع به صحبت با من کردند گفتند اگر شاه بخواهد کافران را بیاورد تا مؤمنان را زخم بزنند و به هلاکت برسانند آن‌ها تحمل نخواهند کرد و صحبت‌های دیگری از این قبیل همچنین می‌گفتند مرد انباردار باید فوراً به اشد مجازات برسد زیرا خون مسلمانی را ریخته است حال چه زخم آن مسلمان کشنده باشد چه نباشد.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: سر هارفورد جونز بریجز (۱۱۴۲-۱۲۲۵) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود. هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سال‌های ۱۱۶۱-۱۱۷۲ در بصره خدمت کرد. همچنین از ۱۱۷۶-۱۱۸۴ را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبان‌های شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوق‌العادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستاده‌شد. وی در ۱۸۳۳ کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمه‌ای از کتابی دست‌نویس ایرانی بود را به چاپ‌رساند. در ۱۸۳۸ نیز جزوه‌ای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.

یکی از خدمتکاران میرزا بزرگ نزد من آمد و از من خواست بدون معطلی به خانه میرزا بروم. ابتدا فکر کردم شاید اتفاقی برای میرزا افتاده باشد اما مرد خدمتکار در طول راه برایم گفت که حال میرزا خوب است و می‌خواهد مرا در اتاق شخصی کوچکی که قبلاً وصفش را کرده‌ام. ببیند وقتی وارد اتاق شدم میرزا را در ناراحتی و اضطراب یافتم و او بلافاصله آنچه را اتفاق افتاده بود، برایم تعریف کرد و همچنین گفت که همه ملا‌ها و شریعتمداران تبریز در قسمت دیگر خانه اجتماع کرده‌اند و با صدای بلند و مصرانه مجازات مرد انباردار را طلب می‌کنند زیرا زخم وارده بر مرد ایرانی را چنان شدید می‌دانند که کشنده محسوب می‌شود.

 پس از مشورت با میرزا بزرگ قرار شد هر دو با هم وارد اتاقی شویم که شریعتمداران روحانی در آن بودند. به محض، ورودمان آن‌ها بدون ترس از میرزابزرگ با لحن شدیدی شروع به صحبت با من کردند گفتند اگر شاه بخواهد کافران را بیاورد تا مؤمنان را زخم بزنند و به هلاکت برسانند آن‌ها تحمل نخواهند کرد و صحبت‌های دیگری از این قبیل همچنین می‌گفتند مرد انباردار باید فوراً به اشد مجازات برسد زیرا خون مسلمانی را ریخته است حال چه زخم آن مسلمان کشنده باشد چه نباشد.

ابتدا چیزی نگفتم و گذاشتم تک تکشان هر چه می‌خواهد بگوید و هر قدر می‌خواهد فریاد بکشد و آنگاه گفتم آقایان هیچ کس به اندازه من از حادثه‌ای که اتفاق افتاده متأسف و ناراحت نیست و هیچ کس به اندازه من میل ندارد متهم را مجازات کند اما من وظیفه‌ای دارم که باید به انجام برسانم من نماینده پادشاه انگلستان در اینجا هستم و آن مرد هم شهروندی انگلیسی است بنابراین اولین کاری که باید انجام دهم (چه) متهم گناهکار باشد و چه بیگناه این است که تقاضا کنم او را به دست من بسپارید و برای کوتاه کردن سخن باید به شما بگویم که اگر این کار انجام نشود من آنچه در قوه دارم به کار می‌گیرم تا او را به زور آزاد کنم حتی اگر لازم باشد به قیمت نابود شدن، خودم این کار را می‌کنم این در حد من نیست که به مزخرفاتی که درباره شاه و آمدن ما به اینجا بر زبان آوردید پاسخ بدهم البته مطمئناً سخنان شما را به اعلاحضرت گزارش خواهم کرد اما اگر عقل داشته باشید باید بدانید که ما به اینجا آمده‌ایم تا به شما کمک، کنیم خدمت کنیم و ضمنا به شما آموزش دهیم و اگر شما آقایان آن قدر عقل ندارید که این را بفهمید باید بگویم که شاه و وزیرانش این طور نیستند در کجای دنیا چنین حوادثی اتفاق نمی‌افتد؟ چطور می‌توان اطمینان داشت که وقتی ایرانیان و انگلیسی‌ها با هم کار می‌کنند، چنین حادثه‌ای دیگر رخ ندهد؟

با این که همه ما از این واقعه متأسفیم ولی اکنون موظفیم از آن استفاده کنیم که قوانینی وضع کنیم تا در آینده در صورت وقوع چنین حوادثی که امیدوارم دیگر رخ ندهد راهنمایمان باشد. بگذارید ابتدا مشخصاً به شما اعلام کنم که درباره جنایات و تخلفات، معینی همه بیگانگان تابع قوانین کشوری‌اند که در آن اقامت دارند و از آنجا که تاحدی از قوانین اسلام اطلاع دارم می‌دانم که طبق قانون اسلام تفاوت‌های دقیقی میان، قتل نقص عضو و قتل غیرعمد وجود دارد و مطمئنم که در مورد فعلی به راحتی می‌توان جرم واقع شده را مشخص کرد.

من فقط می‌خواهم هموطنم تا زمان محاکمه اش، تحت نظر خودم باشد و نیز می‌خواهم در محاکمه او حضور داشته باشم و بتوانم در مقابل قاضی از شهود سؤالاتی بکنم و آن‌ها را بیازمایم و نیز می‌خواهم شهادت تک تک آن‌ها کتباً ثبت شود. این‌ها چیز‌هایی است که فکر می‌کنم به خاطر اعتبار و آبروی خودتان هم که شده به آن‌ها رضایت دهید شما دو نوع محکمه متمایز دارید شرع و عرف؛ باید به هر دو طرف دعوا - هم مرد ایرانی و هم انگلیسی - حق انتخاب یکی از این دو داده شود که البته پس از انتخاب دیگر حق تغییر نظر خود را نخواهد داشت.

 اگر محکمه شرع را انتخاب کند محاکمه در مقابل بالاترین مقامات قضایی محلی انجام خواهد شد یا اگر هر یک از طرفین دعوا تقاضا کند، در مقابل بالاترین مقامات قضایی در پایتخت؛ یعنی یا در مقابل حاکم شهر یا ایالت یا در مقابل خود شاه؛ و در هر دو صورت سفیر انگلستان اگر بخواهد میتواند یا شخصا در محاکمه حضور یابد یا کسی را از طرف خود به آنجا بفرستد و حق اظهار نظر در هر موردی که مناسب بداند خواهد داشت. چنانچه یک فرد انگلیسی محکوم شود من این را حق خود میدانم که مجازات او به من یا جانشینم محول شود البته با حضور نماینده ای از طرف دولت ایران تا شاهد چگونگی اجرای حکم مجازات باشد؛ اما اگر سفیر بتواند در باره پرداخت خون‌بها با شاکی به توافق برسد، می‌تواند خون‌بها را بپردازد.

 به رغم وقفه هایی که گه‌گاه ایجاد میشد با چنان حوصله ای به حرفهای من گوش کردند که انتظارش را نداشتم و اولین نشانه مؤثر واقع شدن سخنانم این بود که دستور دادند که مرد انباردار به خانه من فرستاده شود. همچنین پس از مدتی توانستم ـ با کمک میرزا - به این آقایان جزم اندیش و متعصب بقبولانم که آنچه پیشنهاد ،کردم منطقی و مناسب و کاملاً منطبق با قانون است. شاید این نکته باعث شد پیشنهادم را آسانتر بپذیرند که وقتی با ذهنی آرام تر به خاطر آوردند آن ناسزاهایی که در ابتدای جلسه خطاب به من گفته شد بهتر است به شاه گزارش نشود زیرا آنها مطمئنا با لحن زننده و بدون رعایت احترامات لازم در باره شاه سخن گفته بودند.

لینک کوتاه کپی لینک

نظر شما