شناسهٔ خبر: 66773555 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

بهترین منصب جهان مبارکتان آقای «چهره محبوب دولت رئیسی»

روزنامه جوان

وزیر یک مملکت بودید و وقتی با حیرت پرسیدند چرا سوار اتوبوس شدید، تواضع تصنعی به خرج ندادید. جوری جواب دادید که هر صاحب‌دلی بشنود، می‌فهمد حتی یک‌بار پیش خودتان کف دست شادی به هم نمالیده‌اید که «جناب وزیر شده‌ام»!

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: پرستو علی‌عسگر نجاد در کانال شخصی خود در بله نوشت: من شما را خیلی دوست داشتم. دوران قحطی جسارت و عزت نفس بود و ناگهان شما رخ دادید. جسورانه، با سری افراشته و سینه‌ای سپرکرده، در نشست بغداد، نگذاشتید نماینده پرچم کشورمان سری باشد آن عقب‌عقب‌ها، پشت کشور‌های عربی. پا گذاشتید روی پروتکل‌هایی که برای بعضی‌ها وحی منزل بود. آمدید شانه‌به‌شانه رئیس‌جمهور مصر و نخست‌وزیر عراق و بعد که پرسیدند چرا؟ رندانه گفتید آن چه را که در این فیلم گفتید. 
وزیر یک مملکت بودید و وقتی با حیرت پرسیدند چرا سوار اتوبوس شدید، تواضع تصنعی به خرج ندادید. جوری جواب دادید که هر صاحب‌دلی بشنود، می‌فهمد حتی یک‌بار پیش خودتان کف دست شادی به هم نمالیده‌اید که «جناب وزیر شده‌ام»!
شما غرور ما را به ما برگرداندید. شما عزت نفسی را که با تکه‌های توافقنامه پاره‌ای بر زمین دلمان ریخته بود، برایمان از نو ساختید. شما اعتبار ما را زنده کردید. نه که تازه طرفدارتان باشم. از همان وقت که در طبقه دوم وزارتخانه بودید، کارهایتان را دنبال می‌کردم. می‌دیدم معاون حوزه کشور‌های عربی و آفریقایی وزیر، چه خوب بلد است نگاه دنیا را به ما درست تنظیم کند، چنان که شایسته ایران است. هوش شما از پشت نگاه حواس‌جمعتان پیدا بود. 
من معلم زبانم و طرفدارتان بودم حتی وقتی موقع خواندن متن انگلیسی اشتباه لفظی داشتید، چون مارگزیده تفکری بودم که گمان می‌کرد زبان دنیا را بلد است، حتی وقتی از یک سوراخ هزاربار گزیده می‌شد و ایمان نمی‌آورد جهان امروز تنها جهان گفتمان‌ها نیست...
شما چهره محبوب من بودید، کسی که مواضع درستش را تحسین می‌کردم، کسی که کمترین نقد را به او داشتم، کسی که هربار تصویرش را می‌دیدم صدای تلویزیون را بلند می‌کردم تا غرور و عزت پس صدایش، سربلندم کند. 
حیف نبودید؟ حیف نبودید که بیهوده تمام شوید؟ حیف نبودید که شبیه منِ مردم عادی، روزی همه خاطراتتان را زمین بگذارید و با لب‌های چروک‌افتاده از کهنسالی اشهد بخوانید؟ چرا. حیف بودید. خیلی حیف بودید اگر می‌مردید. آن‌وقت خیلی غصه می‌خوردم. حالا ولی غبطه می‌خورم. حالا سرم مثل سر شما بلند است که در کشوری زندگی می‌کنم که رئیس‌جمهور و وزیرش در محروم‌ترین و صعب‌العبورترین مناطق روستا‌های مرزی‌اش شهید می‌شوند. شما آمده بودید حرف در گلو مانده ما مردم را به دنیا بزنید. شما از ما بودید و با ما. حالا دستتان برای گرفتن دست ایران، بازتر است. حالا اعتبار شهادت پشت نام شماست، آن هم شهادتی در مسیر خدمت. دعا کنید خدا ما یکجانشینان را بیامرزد. آقای حاجت‌گرفته در جنگل‌های ورزقان! بهترین منصب جهان مبارکتان!

نظر شما