شناسهٔ خبر: 66772394 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

سوگواره های شاعران فارسی زبان و اهل ادب از ایران، افغانستان و پاکستان در رثای «شهیدجمهور»

مانند تو ای سید مظلوم خوش است در راه وطن شهید خدمت باشیم

صاحب‌خبر - گروه ادب و هنر- شهادت آیت‌ا... سیدابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور کشورمان در پی سانحه سقوط بالگرد، جامعه را در بهت و ناباوری فرو برد. این غم سنگین دل اهالی فرهنگ و ادب را هم به درد آورد و نه تنها شاعران و نویسندگان کشورمان، بلکه اهالی ادب از کشورهای فارسی‌زبان افغانستان و پاکستان هم در رثای این سوگ مرثیه سرودند و نوشتند؛ مرثیه‌هایی که از هر مصرع و سطرشان غم و اندوه می‌بارد. همچنین جمعی از اهالی ادب، هنر و رسانه مهاجر افغان به مناسبت شهادت رئیس‌جمهور در پیامی نوشته‌اند: «آیت‌ا... سیدابراهیم رئیسی همواره در پی تحکیم مناسبات نیک میان دو ملت و تکریم مهاجرین افغانستان بود». در ادامه، سوگ‌سروده‌ها و یادداشت‌های تعدادی از شاعران و نویسندگان را می‌خوانید. دکتر محمدرضا ترکی در خدمت خلق بی‌ریا باید بود لبریز محبّت و صفا باید بود راضی به رضای دوست می‌باید شد مانند تو خادم‌الرّضا باید بود علیرضا قزوه در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم ما را خبر از خویش بی‌خود کرده اما تو اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم تو شاد از دیدار با مردم دلتنگ ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم از ابتدا هم تو شهید زنده‌ای بودی سهم تو شد آخر شهادت سید ابراهیم دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم نجیب بارور، از افغانستان بمان برادر من، وقت، وقت رفتن نیست بمان، شتاب مکن، وقت، وقت مردن نیست هنوز جنگ من و جنگ ما تمام نشده هنوز فرصتِ این‌گونه رخت‌بستن نیست اگرچه قصه ما، قصه‌ شهادت ماست اگرچه مرگ در این راه گَرد دامن نیست مباد خاطر ما بشکند بدون شما مباد گریه بیاریم، وقت شیون نیست! یکی برفت و هزاران دوباره برخیزد سپاه می‌رزمد گر در آن تهمتن نیست شهید خدمت مردم‌شدن سزای دل است که هیچ خوشه چنین در تمام خرمن نیست به خاک دفن شدن، لذتِ مبارزه است مباد این‌که بمانیم و خاک میهن نیست بمان برادر من، تا نهایتِ این راه نرو که طاقت لبخندهای دشمن نیست احمد شهریار، از پاکستان من و تو بارها دیدیم در تاریخ، در تقویم مسیرِ آتش از بهرِ سیاووش است و ابراهیم به استقبالِ مرگت رفتی و فهمید استکبار کسی جرئت ندارد تا شهادت را کند تحریم به پایان می‌بری چون مصطفی شصت و سه سالت را و جانت را به سلطانِ خراسان می‌کنی تقدیم اگر مرد است و دارد در دلش شوقِ شهادت را نباید تا شهادت منصرف گردد از این تصمیم و کارت در کویرِ تشنه‌ دنیا که پایان یافت نشستی در کنارِ صاحبانِ کوثر و تسنیم به من گفتی: حروفِ عشق را از هم جدا بنویس نوشتم من «الف، با، را، الف، ها، یا، در آخر میم» بهارِ هشتمین نورِ امامت هست و پیشِ آن درختی این‌چنین باید فرود آرد سرِ تعظیم نغمه مستشارنظامی با عناد و ناجوانمردی و با تحریم ما دشمنت هرگز نخواهد دید ترس و بیم ما «تا شهادت با ولایت» راه و رسم کوثری ا‌ست مادر سادات فرمود این روش تعلیم ما زخم بر زخم است آری، داغ بر داغ است آه آری اما عاقبت غم می‌شود تسلیم ما می‌رسد مردی که بار آسمان بر دوش اوست می‌کند دنیا بهاری جاودان تقدیم ما روز میلاد علی موسی الرضا جان سال‌هاست روز پرواز کبوتر بوده در تقویم ما در میان کوه‌های کشورت آسوده‌ای آه، ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم ما سید مسعود علوی تبار هر چند اسیر داغ و محنت باشیم مستغرق بهت و غرق حیرت باشیم مانند تو ای سید مظلوم خوش است در راه وطن شهید خدمت باشیم مصطفی جلیلیان مصلحی غرق دردیم، بگو داغ مکرّر برسد! که مقرّب شده را رنج، فزون‌تر برسد! دلمان کاسه خون است و به آغوش وطن هر دم از مشهد مرغانِ حرم، پَر برسد! ای خوشا جانِ شهیدی که شود شاهد حق! در ره دوست، طوافی که به آخر برسد! سند زنده آزادگی و پیروزی است با بهاران اگر آلاله پرپر برسد! خدمتِ خلق کن و عاقبت خیر طلب این حدیثی است که از قولِ پیمبر(ص) برسد! سید خادم ما رفت و به یاران پیوست پیکرش باز به این خاکِ مطهّر برسد! صبر آموخته مکتب نوریم، آری... کوهِ عزمیم، خوشا امر ز رهبر برسد! حق گواه است در این بیشه عاشق‌پرور نوبتِ غرّش شیران وطن گر برسد! باز با پنجه خیبرشکنان می‌آییم ذوالفقاریم اگر رخصتِ حیدر(ع) برسد! انقلابی که پر از عطرِ شهید است، سزاست... پرچمِ آن به کفِ منجیِ داور برسد! محمدمهدی سیار همین امروز و فردا باز می‌گردیم ما اهل آنجاییم، از این جا باز می‌گردیم با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف با پای خود یک‌روز اما باز می‌گردیم چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را باد چون رودها صحرا به صحرا باز می‌گردیم این زندگی مکثی ا‌ست مابین دو تا سجده استغفراللهی بگو، ما باز می‌گردیم ما عاقبت «انا الیه‌ راجعون» بر لب از کوچه ‌بن‌بست دنیا باز می‌گردیم حسن زرنقی ماییم و پی حادثه‌ای دربه دری‌ها هر لحظه خبر می‌رسد از بی‌خبری‌ها دل طاقت این داغ جگرسوز ندارد برگرد و رهامان کن از این خون‌جگری‌ها برگرد که ما خاطره خوب نداریم از آن شب تاریک و از آن بی‌پدری ها هم‌صحبت ما بودی و هرگز نشنیدی اخبار وطن را فقط از دور و بری‌ها در سیل بلاها عوض کاخ‌نشینی دیدیم تو را خاک‌نشین با کپری‌ها دیدیم صفای تو و صافی تو، وقتی خون بود دل ملتی از حیله‌گری‌ها غلامرضا کافی تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم که زخمدارِ فسادیم آی ابراهیم دریغ این که نشد کار را تمام کنید به ماتم تو فُتادیم آی ابراهیم به خصمِ خسته نکردی تو اعتماد آری که ما حماسه‌نژادیم آی ابراهیم تو سر به صولت دشمن فرو نیاوردی که بر بلند چکادیم آی ابراهیم تو بازتاب شکوفاییِ وطن بودی چنان که آینه‌زادیم آی ابراهیم قبای همت ما تاروپود تاریخ است که از تبار قُبادیم آی ابراهیم کم از بهشت نخواهیم خاک ایران را که ما فرشته نهادیم آی ابراهیم برای دفع فسادی که آفت باغ است تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم دریغ این که تبر وانهاده شد ناگاه به سینه داغ نهادیم آی ابراهیم دریغ مرگِ تو ای رادمرد نیک آیین صبورِ داغ مُرادیم آی ابراهیم به آرمان تو سوگند، آرمان برجاست که مرد جَهد و جهادیم آی ابراهیم به نوگشایی سدّ رفتی و چه پیش آمد؟ که سدّ گریه گشادیم آی ابراهیم محمدرضا سرشار؛ نویسنده و پژوهشگر ادبی بخواب و استراحت کن به اندازه تمام سال‌ها و شب‌ها و روزهای بی‌قراری‌ات برای مستضعفان. خسته‌ای، خدا هم نخواست این قدر خودت را به آب و آتش بزنی برای مردمی که ولی و امامشان را یادشان رفته و شب‌ها و روزها و سال‌ها را بی‌اضطرار طی می‌کنند. بخواب و استراحت کن و ما را حلال کن که آن چه حقت بود در مورد تبیین اهداف و آرمان و اعمالت بیان نکردیم. سلام ما را خدمت آقا علی ابن‌موسی‌الرضا برسان و تولدشان را در کنار هم در نزد اولیاء ا... جشن بگیرید و ما را هم دعا کنید تا خدا صبرمان دهد از این داغ و فراق. بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خم می سلامت شکند اگر سبویی.

نظر شما