شناسهٔ خبر: 66763112 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

به مناسبت میلاد پربرکت هشتمین ستاره آسمان ولایت و امامت حضرت امام رضا(ع)

اینجا مشهد بهشت ایران‌زمین

انگار خدا یک قطعه از بهشتش را برای ما ایرانی‌ها فرستاد تا هروقت دل‌مان از زمین و زمان می‌گیرد وبی‌پناه می‌شویم و ازهمه‌جا وهمه‌کس می‌بریم،خیال‌مان راحت باش جایی هست که می‌توان به آن پناه بردوآرامش آغوش مادروملاطفت مهر پدر را یکجا احساس کرد.

صاحب‌خبر -
 
درمیانه ایوان طلا، درست همانجا که می‌شود از میانه‌های صحن، شلوغی‌های دور و بر ضریح را دید و دست بر سینه گذاشت، ادب کرد و سلام داد و حتی جواب سلام را شنید. شاید هم جواب سلام را نشنوی که شنیدن این پاسخ، گوشی می‌خواهد که حرام به آن نرسیده باشد و فکری که گناه به آن خطور نکرده باشد یا اگر خطا و اشتباهی به آن راه یافته، با توبه پاکش کرده باشد. با تمام اینها اما اینجا خانه کرامت است و صاحبخانه کریم این بارگاه، محال است جواب سلام زائرش را ندهد. نه فقط زائرانی که رنج راه را به جان خریده‌اند و برای عرض ارادت و سر ساییدن به درگاهش راهی مشهد شده‌اند، حتی زائرانی که بهانه یا عذری پای آمدن‌شان را بسته است همین که کبوتر دل‌شان راهی دیار خراسان شود و گرد گنبد طلا طواف کند، جواب سلام‌شان که هیچ، خیلی‌وقت‌ها مراد دل‌شان را گرفته‌اند.

روایت ولادت امام رضا از زبان مادر 
سبد سبد ستاره از آسمان به زمین می‌بارد! انگار امشب حال و هوای زمین از آسمان‌ها هم زمینی‌تر است. نجمه خاتون را درد زایمان گرفته و بی‌قرار قراری عاشقانه است. اوقراراست مادرشود اما مادرشدن اوبا مادر شدن دیگر زن‌ها از زمین تا آسمان تفاوت دارد. فرزند نجمه خاتون هشتمین حجت خدا بر روی زمین است. او خود در روایتی(که مرحوم صدوق و بسیاری از مورخان دیگر آورده‌اند) گفته است: «لَمّا حَمَلْتُ بِابْنِی عَلِی، لَمْ أَشْعُر بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَکُنْتُ أسْمَعُ فِی مَنامِی تَسْبیحاً وتَهْلیلاً وتَمْجیداً مِنْ بَطْنی فَیفْزِ عُنی ذلِکَ ویهَوِّلُنِی فَإذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أسْمَعْ شَیئاً» موقعی که من به فرزندم علی(ع) حامله شدم، سنگینی حمل او را احساس نمی‌کردم و موقع خواب، صدای تسبیح (سبحان‌ا...) و تهلیل (لااله‌الا‌ا...) و تمجید (الحمدا...) او را از بطن خود می‌شنیدم و می‌ترسیدم، ولی وقتی بیدار می‌شدم، دیگر چیزی نمی‌شنیدم.آن بانوی بزرگوار، با مشاهده این کرامات و معجزات، پیوسته روزشماری می‌کرد تا مدت حمل آن فرزند نورانی به پایان رسد و شاهد به دنیا آمدن آن مولود موعود باشد و طبیعتا، وجود نازنین امام کاظم(ع) نیز، قبل از به دنیا آمدن آن فرزند، از شأن و منزلت آن مولود، برای آن بانوی مکرمه سخن گفته بودو به او وعده داده بود که چه مولود بزرگوار و صاحب منزلتی از وی به دنیا خواهد آمد.به همین جهت، آن بانوی مخدره، بیش از هر مادر دیگری مواظب طفل خود در بطنش بود تا اندک آسیبی به وی نرسد و چیزی از نورانیت آن کاسته نشود، تا این‌که بالاخره دریازدهم ذیقعده سال ۱۴۸هجری قمری، اولین فرزند آن بانوی مکرمه یعنی وجود نازنین امام رضا(ع) دیده به جهان گشود و دل همه شیعیان و علویان را مملو از سرور کرد.آن بانوی بزرگوار، خود در این زمینه گفته است: «فَلَمّا وَضَعْتُهُ عَلَی الأرْضِ وَاضِعاً یدَهُ عَلَی الأرّضِ رَافِعاً رأسَه إلَی السَّماءِ یحَرِّکُ شَفَتَیهِ کَأَنَّهُ یتَکَلَّمُ».وقتی آن فرزند را به دنیا آوردم، او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمین نهاد و سر مبارکش را به سمت آسمان بالا برد و آن‌گاه لب‌های مبارکش حرکت کرد، به گونه‌ای که گویا (با خداوند متعال)سخن می‌گفت.

هجرت امام رضا (ع) به ایران
هجرت امام رضا(ع) یک مهاجرت سیاسی اجباری بود که درسال۲۰۰هجری به دستور خلیفه وقت انجام شد. درجریان این هجرت سه مسأله عمده بیماری حضرت دراهواز، استقبال مردم در نیشابور و بیان حدیث‏ سلسله الذهب وزندانی شدن ایشان در سرخس رخ داد؛ که در این میان شرح و تفسیرحدیث سلسله الذهب مسیر جدیدی از موضوع توحید و راه‌های رسیدن به آن را نشان داد.هنگامی که ابوالحسن الرضا(ع) به نیشابور رسید و خواست که آنجا را به قصد رفتن نزد مأمون ترک گوید، راویان حدیث، دور ایشان را گرفتند و عرض کردند: ای پسر پیامبر خدا، ازپیش مامی‌روی و برای‌مان حدیثی که از محضرتان فیضی بریم، نمی‌گویی؟!حضرت که در کجاوه نشسته بود، سرش را بیرون آورد و فرمود: از پدرم،موسی بن جعفر شنیدم که می‌فرماید:از پدرم، جعفر بن محمّد شنیدم که می‌فرماید: از پدرم، محمّد بن علی شنیدم که می‌فرماید: از پدرم، علی بن الحسین شنیدم که می‌فرماید: از پدرم، حسین بن علی بن ابی‌طالب شنیدم که می‌فرماید: از پدرم، امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب شنیدم که می‌فرماید: ازرسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرماید: از جبرئیل شنیدم که می‌فرماید: ازخداوند جل‌جلاله شنیدم که می‌فرماید:(کلمه) لااله‌الاا...حصارمن است وهرکس وارد حصارمن شود از عذابم در امان است. اسحاق می‌گوید: چون شتر به‌راه افتاد، حضرت با صدای بلند به ما فرمود: اما این شرط‌هایی دارد و من از شرط‌های آن هستم.

انعکاسی از کرامت حق
حکایت لطف شما دیگر حکایتی دامنگیر است. شمایی که آهویی از درگاه مهرت دست خالی بازنمی‌گردد و دسته دسته کبوتران در آسمان حرمت انگارفرشتگانی هستندکه واسطه میان خداوخلق هستند برای بالا بردن دعا وحاجات زوار. آقا جان شمایی که دست‌های خالی دراز شده رو به درگاه احدیت رامی‌بینی و به حال و احوال‌مان واقفی.مولای من می‌دانم نه معصومیت آهوها را دارم و نه سبکبالی کبوتران را اما لطف و کرم شما را هم خوب می‌شناسم.هشتمین حجت خدا روی زمین، به یقین می‌دانم شما که واسطه فیض میان خدا و خلقش هستید و کرامت‌تان انعکاسی از کرامت باری‌تعالی است. بر گناهان ما گنهکاران چشم می‌بندید و حتی دستان خالی و روی سیاه ما را هم در درگاه مهرتان می‌پذیرید و ما را دست خالی بر نمی‌گردانید. 

غریب، غریب نواز 
اینجا درگاه غریب‌نوازی است. غریب خراسان هوای غریبان را بیشتر دارد انگار! آنهایی که با ره‌توشه‌ای ناچیز راهی دیار خراسان می‌شوند و دست‌شان از همه‌چیز وهمه‌جا کوتاه است. آنهایی که شاید پول‌شان به رزوهتل که هیچ حتی به اتاقی کوچک در گوشه‌ای از یک مسافرخانه اطراف حرم نمی‌رسد و شب‌شان را درگوشه‌ای از صحن صبح می‌کنند،دل‌شان امیدوارتراست. آنها غریبند و اینجا حریم حرم شاه خراسان و نوازشگر غریبان است. 

نظر شما