شناسهٔ خبر: 66737092 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مشرق | لینک خبر

چند دقیقه با کتاب‌ «مرد ابدی – جلد دوم» / ۱۷۱

راننده حسن طهرانی مقدم در لبنان را می‌شناسید؟ +عکس

حاجی برای خانواده حسن، رانندگی می‌کرد و بچه‌های حاج حسن را به گردش برد. رفتارش آن قدر ساده و صمیمی‌بود که بچه‌های حاج حسن فکر می‌کردند او یک راننده است!

صاحب‌خبر -

گروه جهاد و مقاومت مشرق - کتاب‌های متعددی درباره شخصیت حاج حسن طهرانی‌مقدم در سال‌های اخیر منتشر شده است. شاید «خط مقدم» شاخص‌ترین آنها بود که مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. این کتاب را که انتشارات شهید کاظمی به قلم فائضه غفارحدادی روانه بازار کرد، تنها بخش کوچکی از زندگی این شهید را دربرمی‌گرفت و تشنگی مخاطبان برای دانستن از کل زندگی شهید را بیشتر می‌کرد. غفارحدادی در گفتگوهای رسانه‌ای قول داده بود به بقیه زندگی سردار هم سری بزند اما این کار انجام نشد تا این که خبر انتشار کتاب «مرد ابدی» به قلم معصومه سپهری گوش کتابخوان‌ها و علاقه‌مندان شهید طهرانی‌مقدم را تیز کرد.

درباره جلد اول این کتاب نیر بخوانید:

چند دقیقه با کتاب‌ «مرد ابدی – جلد اول» / ۱۷۰

کسی که جرأت داشت به فرمانده سپاه بگوید«باریکلا»! + عکس

بخشی از این کتاب را برایتان برگزیده‌ایم که با هم می‌خوانیم...

از سال ۱۳۷۲ حسن مقدم به فکر ایجاد یک سازمان صنعتی سبک، پیشرو و کاملا سری بود که بتواند برخی پروژه‌های محرمانه‌اش را در آنجا سامان دهد. در جاده قدیم کرج یک سوله که انبار ضایعات و بخشی از صنعت شهید باقری بود، از مهندس قیامتیون قرض کرده بودند.

راننده حسن طهرانی مقدم در لبنان را می‌شناسید؟ +عکس

حاج حسن باوجود آمد و رفتش به صنعت و ارتباط مداوم با آنجا به این نتیجه رسیده بود که نمی‌تواند و نباید همۀ ایده‌هایش را در وزارت دفاع عملی کند. برخی ایده‌هایش بسیار محرمانه بودند و مایل نبود در فضای گسترده و گاه ناامن صنایع دفاعی مطرح شوند. بنابراین یک سازمان نانوشته را زیر نظر فرماندهی موشکی تأسیس کرد تا کارش را از همان سوله شروع کند.

او تمام کارهای مربوط به نهضت مقاومت را هم در همان مجموعه خودشان انجام می‌داد. مجموعه‌ای که تا مدتی نامی‌ نداشت اما بعدها اسم یک مرد بزرگ را بر آن نهادند؛ اسم حاج محمد صنیع خانی را.

حاج حسن مقدم با همان روشی که موشکی در ایران تشکیل یافت برای ‌حزب‌الله برنامه چید. باید از توپخانه شروع می‌کردند. او چند نفر از بچه‌های مورد اطمینانش را از روند توسعه موشکی در ایران جدا کرد تا با ‌حزب‌الله مرتبط شوند و برنامه آموزش کادر موشکی لبنان را آغاز کنند. به ‌حزب‌الله توضیح دادند که: «نفرات محدودی با این خصوصیات معرفی کنید.»

سیدِ حزب‌الله به شدت تأکید داشت که محیط موشکی بسته باشد. همان طور که مدیریت و فرمان موشکی در جمهوری اسلامی‌ایران به دلیل استراتژیک بودنش دست فرماندهی کل قوا بود آنها هم با همین روش مدیریت کردند. با اینکه شاخه نظامی‌حزب‌الله از شاخه امنیتی، سیاسی، فرهنگی و... جدا بود اما موشکی در مشت نفر اول ‌حزب‌الله قرار گرفت. فقط افراد انگشت‌شماری که از آغاز سال ۱۳۷۴ توسط سیدحسن نصرالله تأیید می‌شدند هسته اولیه مجموعه را شکل دادند. درست مثل همان سیزده نفری که خون موشکی را در کشور بزرگ ایران به جریان انداختند. آنجا هم ده یازده نفر از نیروهای توپخانه معرفی شدند. بعد از تست‌هایی برنامه آموزشی در نهایت اختفا تنظیم و آغاز شد. آنها با سلاح‌های منحنی‌زن و ادوات کار کرده و دیدبانی بلد بودند. در قدم اول آموزش تجهیزاتی که می‌شد در منطقه به کار گرفت آغاز شد. دوره تئوری در لبنان برگزار شد اما آموزش‌های تکمیلی و عملی خارج از لبنان.

«الان برای حزب الله، کاتیوشا خیلی سلاح خوبیه» این نظر مربیان ایرانی با تشخیص شرایط ‌حزب‌الله بود.

«اما ‌حزب‌الله حتی ظرفیت و توان استفاده از کاتیوشا را هم درست و حسابی نداره.»

«کاتیوشا سلاحیه که دیدبان می‌خواد، لانچر می‌خواد، باید به بحث‌های روانه‌سازی و فنی‌ش وارد بشن»

جنگ در جغرافیای لبنان سختی‌های خاصی داشت.

***

در جای جای لبنان در کارگاه‌های متعددی در لبنان کار به شکل زیرزمینی شکل گرفت و جریان پیدا کرد در این مدت مرتب، تیم‌هایی از سوی حاج حسن به لبنان رفته و آموزش می‌دادند. نقشه تولیدهای مورد نیاز را می‌دادند و بر فرآیند کار نظارت می‌کردند. یک سال پس از آن سازمان موشکی ‌حزب‌الله شکل گرفت. ‌حزب‌الله دیگر مطمئن شده بود که از سلاح‌های موجودش می‌تواند بهتر استفاده کند.

راننده حسن طهرانی مقدم در لبنان را می‌شناسید؟ +عکس

میان برنامه‌ها و کارهای پرشمار حاج حسن تلاش و ارتباط با رزمندگان لبنان، چراغ خاموش ادامه داشت. گام بعدی پس از سازماندهی و بهینه سازی کاتیوشاها کار روی راکت ۲۴۰ بود. ‌حزب‌الله تعداد محدودی از این راکت داشت، ولی امکان به کارگیری‌اش را نداشت. (راکت ۲۴۰ با برد ۴۰ کیلومتر و وزن و طول بیشتر نسبت به کاتبوشا، در جنگ‌های ۱۶ روزه و ۲۲ روزه با اسرائیل خیلی استفاده شد. ‌حزب‌الله نشان داد که از امکانات قبلی اش چقدر مؤثرتر استفاده می‌کند.)

«قدرت این راکت دو برابر موشک کاتیوشاست. ما هم زمان جنگ، از کره خریدیم. آخرای جنگ تو صنایع دفاعی خودمون تولیدش کردیم.»

جنگ از زشت‌ترین پدیده‌ها بود اما زیباترین اتحادها را می‌آفرید. زیر سکوت ظاهری که بر خط نبرد مقاومت با اسرائیل حاکم بود اتفاقاتی بزرگی برای ‌حزب‌الله در حال وقوع بود. وقتی توان استفاده از راکت ۲۴۰ نصیب ‌حزب‌الله شد آنها محکم روی اولین پله توان موشکی ایستادند.

تهدید قدرت نمایی و سخنرانی‌های پرشور رهبران دو طرف، هیچگاه خاموش نشده بود. اسرائیل همواره از نظر نظامی ‌برتر بود و رزمندگان ‌حزب‌الله تا آن ایام به مدد قدرت ایمان و شجاعت خود مقاومت کرده بودند اما وقتش رسیده بود تا دبیرکل حزب الله، سید حسن نصرالله برای اولین بار اسرائیل را تهدید کند: «در صورت بروز هر تحرکی، رژیم غاصب اسرائیل بداند که ما عکا را می‌زنیم.»

ولوله‌ای بین صهیونیستها افتاد. آنها که تا آن زمان مطمئن بودند آتش ‌حزب‌الله تا نهر لبطانی، روستاها و تپه‌های شبعا در جنوب لبنان و شمال فلسطین اشغالی نمی‌رسد سخن جدیدی از دبیرکل ‌حزب‌الله می‌شنیدند و با بهت و ترس تحلیلش می‌کردند.

عکا شهری صنعتی در سی چهل کیلومتری مرز لبنان بود و رهبر شیعه و دینی ‌حزب‌الله ادعا می‌کرد قدرت زدن آن را دارند. رهبری که دروغ و غلو در مرامش نبود.

«چه اتفاقی افتاده؟ ‌حزب‌الله چطور این برد بلند را پیدا کرده؟!»

چیزی از پاسخ این سؤالات نمی‌دانستند فقط می‌دانستند قافیه را باخته‌اند.

***

«حسن آقا این که غایتِ آمال ‌حزب‌الله از بدو وجودشه، اما آیا اصلاً شاکله ‌حزب‌الله این ظرفیت و توانمندی و داره که به فکر طراحی موشک براشون هستین؟!»

جواب این سؤال اصلی در ذهن همه منفی بود الا معدودی چون حسن مقدم. او به راهش و کارش و بچه‌های مخلص مقاومت ایمان داشت. با یک شیب ملایم روند موشکی شدن ‌حزب‌الله را دور از چشم اغیار شروع کرده بودند، از کاتیوشا به راکت ۲۴۰ و چند سلاح دیگر رسیده بودند. حواس دشمن صهیونیستی جمع شده بود، اما حسن و یارانش با جدیت به گام بعدی می‌اندیشیدند. سلاحی خاص برای ‌حزب‌الله برای این سلاح خاص مسئله اصلی بعد از ساخت چگونگی رساندن آن به دست نیروهای مقاومت بود. دوباره سیل سؤالات مطرح شد: «در سرزمینی که از هر جهت محدودیت هست، از انواع و اقسام بازرسی‌ها چطور باید گذشت؟»

«علاوه بر ارتش لبنان، ایست بازرسی در قسمتی دست سوری‌هاست. حتی ایست بازرسی نیروهای UN مستقرن چطور می‌شه سیستم موشکی و با لانچر و تجهیزات مختلفش از ده‌ها پست بازرسی سالم رد کرد؟»

می‌توانستند روی ترفندها و همکاری جانانه بچه‌های مقاومت حساب کنند اما کار واقعاً دشوار بود. آنجا پر از موانع و جاسوس و محالات بود و روح حاج حسن و نیروهای ایرانی و لبنانی‌اش سرشار از عطش کار و اراده انجامش.

حسن مدتها پیش‌تر با نیتی خالص در جستجوی طرحی نو برای این سؤالات بود و ایمان داشت خدا راهی می‌گشاید. ایده ای جرقه می‌زند و طرحی بارور می‌شود... و شد. «ما نمی‌تونیم سلاحی رو کامل و مونتاژ شده برداریم ببریم لبنان باید به سلاح تجزیه‌پذیر بسازیم.»

«بله؛ سلاحی که بتونه به کوچکترین ابعاد در بیاد به لحاظ وزن و همه اجزا.»

«اول باید مهمات رو تهیه کنیم برسونیم اون طرف. بعداً متناسب با وضعیت ‌حزب‌الله باید سکوی پرتاب و تجهیزات دیگه هم ساخته بشه.»

چنین سلاح تجزیه‌پذیری در داخل ایران مورد نیاز نبود و فقط به درد شرایط پارتیزانی نیروهای مقاومت می‌خورد نگاه تیز و تخصصی حسن از هر شرایطی چند منظوره بهره می‌برد بین انگشت شماری از طراحان و دوستان ،امی‌نش ایده اش را مطرح کرد و با بخشی از صنعت هماهنگ شد. با همان ادبیات منحصر به فردش یارانش را برانگیخت تا محصول خاصشان را بسازند.

قرار شد صنعت راکت سازی شهید باقری که آن ایام مدیریتش با عزت الله ضرغامی‌ بود این محصول را تولید کنند. ضرغامی‌به عنوان یک سپاهی و دوست دوران جوانی، راحت با حاج حسن هماهنگ می‌شد و حسن از این فرصت به خوبی داشت استفاده می‌کرد. برایش زمان مهم بود و می‌خواست به سرعت این سلاح را تهیه کند و تحویل دهد.

راننده حسن طهرانی مقدم در لبنان را می‌شناسید؟ +عکس حاج حسن طهرانی مقدم

هر تست گامی‌به جلو بود و به چیزی که در فکر فرمانده بود، نزدیک‌تر می‌شد. ده‌ها بار محصولشان را در میدانهای مختلف تست کردند. حاج حسن بالاخره در سال ۱۳۷۷ در دفاتر طراحی کارخانجات صنعتی و میادین تست به چیزی که می‌خواست رسید؛ سلاحی راهبردی که بتواند معادله مقاومت را تغییر دهد. شش ماه در فاز تحقیقات ،ساخت تولید و تست سپری شده بود که سرانجام راکت فجر ۱۵ متولد شد؛ سلاحی با برد ۶۵ تا ۷۰ کیلومتر، حدود ۶ متر طول و ۵۰۰ کیلو وزن. راکتی که از سوخت گرفته تا قطعات مکانیکی‌اش به ده‌ها قطعه تبدیل می‌شد تا از جلوی چشمان بازرسان به داخل منطقه منتقل شود.

(راکت فراگ ۷ در طول جنگ سلاح سازمانی ارتش صدام بود و بسیار استفاده می‌شد. آقای ‌هاشمی‌ رفسنجانی در یکی از سفرهایش به رومانی وعده خرید آن را از رومانی گرفت. وحید دستجردی چند فروند راکت فراگ ۷ خرید اما علی‌رغم پرداخت پول، سلاح بدون کلاهک به ایران تحویل داده شد و در واقع بی خاصیت بود و به درد نخورد! اما حسن مقدم از همین سلاح الگوبرداری کرد تا ایده سایر سلاح‌هایش را کامل‌تر و بهتر کند. از جمله راکت فجر.)

***

حاج حسن راضی نبود سلاحی در اختیار ‌حزب‌الله قرار بدهند که در شرایط اضطراری برایشان مشکل درست کند. بارها به دوستانش گفته بود: «بچه‌ها جنسی که به مقاومت می‌دیم باید از لحاظ کیفیت، حتی بهتر از مال خودمون باشه باید همه اشکالاتش رو رفع کنیم اونجا صحنه درگیریه و نباید سیستم هیچ مشکلی داشته باشه.»

حاج حسن به دوستان مبارزش در لبنان ایده‌های جدید موشکی داده بود. آنها به خوبی آموخته بودند چطور صدها قطعه فجره را مونتاژ کنند و در سایه دشمن راکتی مقتدر بسازند.

او در طول ارتباطاتش با برخی از فرماندهان ‌حزب‌الله دوست شده بود که در رأسشان حاج عماد مغنیه قرار داشت. رابطه دوستی این دو به حدی رسیده بود که وقتی حاج حسن با خانواده‌اش برای زیارت به سوریه و از آنجا به لبنان رفت، حاج عماد خودش به استقبالشان آمد و در خدمتشان بود.

حسن او را حاج رضوان صدا می‌کرد. حاج رضوان برای خانواده حسن، رانندگی می‌کرد و بچه‌های حاج حسن را به گردش برد. رفتارش آن قدر ساده و صمیمی‌بود که بچه‌های حاج حسن فکر می‌کردند او یک راننده است. با اینکه حاج حسن برای مکالمه با دوستان عربش به مترجم نیاز داشت اما رشته مودت و وحدتشان بسیار محکم بود.

راننده حسن طهرانی مقدم در لبنان را می‌شناسید؟ +عکس عماد مغنیه معروف به حاج رضوان

نفر دوم بعد از حاج عماد در راس مجموعه موشکی حزب‌الله، مردی بود که فارسی را به چندین لهجه صحبت می‌کرد و کار دوستان ایرانی‌اش را راحت کرده بود. حاج حَسان اللقیس از یاران امین و ویژه سیدحسن نصرالله، جوانی بسیار باهوش و بانفوذ در دل بچه‌های سپاه و ‌حزب‌الله بود. (شهید حسان اللقیس متولد ۱۳۴۲ در خانواده‌ای اصیل و مرفه در بعلبک لبنان، در کودکی همراه خانواده که برای تجارت و کار به گینه رفتند، سالها آنجا زندگی کرد. در جوانی به لبنان برگشت که زخمی‌ جنگ و خون بود. در سال ۱۳۶۱ با تولد «حرس الثورة الاسلامیة فی لبنان» (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ‌لبنان) به آنان پیوست.)

او در دانشگاه آمریکایی بیروت، مهندسی الکترونیک خوانده و استاد سیستم‌های رایانه‌ای بود. خودش خلبان پرنده فوق سبک بود و با اعتماد به نفس و نبوغی شگفت‌انگیز به کسی تبدیل شده بود که بین دوستانش به دائرة المعارف تکنولوژیهای نظامی‌ دنیا معروف بود. او از هر سلاح و تکنولوژی جدید نظامی‌ در دنیا اطلاع داشت.

راننده حسن طهرانی مقدم در لبنان را می‌شناسید؟ +عکس حاج حَسان اللقیس از یاران امین و ویژه سیدحسن نصرالله

روابط بچه‌های حاج حسن با بچه‌های موشکی مقاومت خیلی نزدیک شده بود. محدودیت افراد در آن شرایط دشوار و روحیات جهادی و اخلاصشان در هدفی مشترک قلوبشان را یگانه کرده بود. آنها دوستانی بودند که در دل سختی‌ها با وجود اختلاف فرهنگ و زبان با هم پیوند خورده بودند. در آن میان وجود حاج حسان کار هر دو طرف را آسان کرده بود. او مرد ثروتمندی بود که خانه و زندگی‌اش را وقف راه ‌حزب‌الله کرده بود. گاهی بچه‌های موشکی ایران مثل محمد سهرابی، سید مجید موسوی و چند نفر دیگر را چندین شب در خانه خودش مهمان می‌کرد. وقتی به تهران می‌آمد چنان فارسی را روان صحبت می‌کرد که همه فکر می‌کردند بچه ناف تهران است.

او در طول چند سال محرمانه‌ترین مسائل موشکی ‌حزب‌الله را سامان داد و تجهیزات و ایده‌های نرم‌افزاری را از برادران ایرانی‌اش گرفت. مثل عماد مغنیه و فرماندهان بزرگ دیگر، اسرائیلی‌ها او را هم در لیست ترور داشتند. دشمن هیچگاه نفهمید شهادت در راه ،هدف برای مردان جهاد، شیرین‌ترین آرزوست.

نظر شما