شناسهٔ خبر: 66731403 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تابناک | لینک خبر

مرور روزنامه‌های یکشنبه ۳۰ اردیبهشت

جمعیت با پرداخت پول زیاد نمی‌شود/روشن کردن آتش نفرت کارگران در داستان مالیات/ این آخرین سیلاب نیست!

آغاز رسمی جنگ اقتصادی آمریکا و چین، آدرس غلط جمعیتی، دستور‌های ویژه مدعی العموم برای واکاوی سیل مشهد، پرده برداری ناقص از آمار ساخت مسکن، حواشی مصوبه جدید مجلس، موج جدید مهاجرت خلبان‌های ایرانی، رایزنی غیر مستقیم ایران و امریکا، فقط ۷۵ سکه برای رشوه؟ ۲ کشته و ۳ مفقودی از روز نخست سیل خراسان، روابط ایران و آژانس در مسیر تقابل یا تعامل؟ از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه امروز شده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش «تابناک»؛ روزنامه‌های امروز یکشنبه سی ام اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که سقوط ادامه‌دار دلار آزاد در دامنه ۵۰ هزار تومان، آغاز دوباره مذاکره ایران و آمریکا، دلیل جنگ زرگری؛ شفافیت یا مالیات؟ و ولوله سکه‌ها در غلغله ورزشگاه‌ها! دامنه فساد در فدراسیون فوتبال در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.


در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم؛


جمعیت با پرداخت پول زیاد نمی‌شود


محمدجواد اخوان در سرمقاله امروز روزنامه جوان با تیتر جمعیت با پرداخت پول زیاد نمی‌شود نوشت: معمولاً وقتی سخن از دلایل کاهش فرزندآوری به میان می‌آید، پاسخ‌ها سریع به سمت مشکلات معیشتی و اقتصادی می‌رود و به‌طور کلیشه‌ای تصور می‌شود دلیل اصلی اقتصادی است.


معمولاً وقتی سخن از دلایل کاهش فرزندآوری به میان می‌آید، پاسخ‌ها سریع به سمت مشکلات معیشتی و اقتصادی می‌رود و به‌طور کلیشه‌ای تصور می‌شود دلیل اصلی اقتصادی است. بر همین اساس است که در پاسخ هم مشوق‌های اقتصادی به‌صورت پررنگی تجویز می‌شود و اصلاً بخش قابل‌توجهی از قانون جوانی جمعیت هم با همین نگاه تدوین و تصویب شد. نگرش‌سنجی‌ها و پیمایش‌های اجتماعی البته چیز‌های دیگری هم می‌گویند که باید دیده و شنیده شود. میل به فرزندآوری در خانوار‌های کمتر برخوردار اتفاقاً بیشتر از خانواده‌های متوسط و بالاتر است و سطح اقتصادی افراد با تمایل‌شان به فرزندآوری نسبتی عکس دارد. حتی اگر شهودی هم به جامعه نگاه کنیم در مناطق محروم‌تر جامعه تعداد فرزند بیشتری در خانواده‌ها مشاهده می‌شود و در مقابل، در مناطق مرفه و برخوردارتر مصادیقی، چون تجرد قطعی یا نگاهداری حیوان خانگی به‌جای تشکیل خانواده یا فرزندآوری بیشتر مشاهده می‌شود. 


نمی‌توان انکار کرد که بخشی از مردم مایلند فرزندان بیشتری داشته باشند، اما ترس از فقر (واهی یا واقعی) مانع‌شان می‌شود، اما دیگر این واهمه پدیده غالب یا مانع اصلی فرزندآوری نیست. اساساً با پدیده‌ای پیچیده و ذوابعاد مواجهیم که اتفاقاً بار فرهنگی اجتماعی آن بیش از مؤلفه‌های اقتصادی است. در واقع شاهد موجی از تغییرات عمیق، اما تدریجی در «سبک زندگی» و «ذائقه اجتماعی» هستیم که یکی از مصادیق آن کاهش تمایل به تشکیل خانواده یا فرزندآوری است. وضعیت رشد منفی جمعیتی در بسیاری از کشور‌های غربی (که اتفاقاً از کشور‌های ثروتمند جهان محسوب می‌شوند) نیز به‌خوبی واقعیت‌ها را نشان می‌دهد.


اصل این پدیده در واقع «جهانی‌سازی ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی» است که در سه دهه گذشته به کمک رسانه‌های جهانی و صنایع فرهنگی دنبال شده و فضای مجازی شتاب‌دهنده محیطی آن بوده است. تحمیل «نرم»‌های بین‌المللی و ترویج تدریجی و بدون سروصدای برخی از سنت‌های اجتماعی نوپدید و وارداتی، کلان‌پروژه‌ای است که در طول این سال‌ها به‌صورت مستمر و پرشدت ادامه یافته است. آماج اصلی این پروژه نهاد «خانواده» بوده و تضعیف و حتی انهدام آن هدف کانونی پیش‌برندگانش بوده است. بر همین اساس، در عموم تولیدات رسانه‌ای جریان اصلی ارزش‌های مربوط به خانواده تضعیف شده و در مقابل، ضدارزش‌هایی، چون انحرافات جنسی، خانواده‌های ناقص، اصالت یافتن حیوانات خانگی و... برجسته شده‌اند. 


نیم‌نگاهی گذرا بر وضعیت شاخصه‌های مرتبط با خانواده و جمعیت در کشور‌های غربی به‌خوبی نشان می‌دهد که پیامد‌های این روند چه بوده و چگونه نهاد خانواده در معرض فروپاشی کامل قرار گرفته است. در واقع وضعیت کنونی غربی، آینده پیش روی همه جوامعی است که الگوی غربی را سرلوحه خود قرار داده‌اند. کاهش تمایل به ازدواج در جوانان، افزایش چشمگیر طلاق، تشدید انحرافات اخلاقی، دوری از فرزندآوری و روی آوردن به حیوانات خانگی و... بخشی از نشانه‌های تأثیر این سبک زندگی در سایر جوامع از جمله جامعه ما هستند. به این دلیل است که بخشی از افراد جوان و بزرگ‌سال به رغم تمکن مالی از تشکیل خانواده پرهیز می‌کنند یا تأهل بدون فرزند را ترجیح می‌دهند. 


ریشه تمام این نگرش‌ها را باید در تعریفی دید که در تمدن غرب از مفهوم «زندگی» ارائه می‌شود؛ تعریفی کاملاً «التذاذگرایانه و مادی». چنین انسانی موجودی تک‌ساحتی و کاملاً لذت‌محور است. هیچ هدفی بالاتر از کسب لذت حداکثری برایش متصور نیست و همه عالم و حتی همنوعانش را در خدمت کسب لذت خود می‌داند. این برداشت البته ریشه در نگرش اومانیستی (Humanism) دارد که انسان را محور همه‌چیز می‌داند و این انسان است که بنیاد عالم بر طبق منافع او بنا می‌شود. برای انسان لذت‌طلب، کسب لذت در این لحظه و امروز اولویت اصلی است و از هرچه مزاحم لذت اینک اوست اجتناب می‌ورزد. تعهد و مسئولیت بار متکلفانه‌ای است که آن را خوش نمی‌دارد، پس ازدواج نمی‌کند و فرزنددار نمی‌شود تا مسئولیت تأهل و عائله‌مندی را نپذیرد. به‌جای آن به همخانگی غیرمشروع یا نگهداری حیوان خانگی روی می‌آورد که هر لحظه بتواند از مسئولیت آن بگریزد و بدون عواقبی به آن پایان دهد. هرچند جامعه ما بسیار از این مختصات جامعه غربی مدرن دور است، اما نمی‌توان انکار کرد که فرهنگ و سبک زندگی غربی بر جامعه ما نیز تأثیراتی داشته و در طبقاتی که هرچه بیشتر متأثر از فرهنگ غرب هستند، این سنخ گرایش‌ها بیشتر مشهود است. 
ازاین‌رو باید گفت در واقع مسئله اصلی در چالش جمعیتی کشور، فرهنگی و اجتماعی است و منحصر دانستن آن به مسائل اقتصادی، کمکی به حل مسئله نمی‌کند. باید طرحی نو درانداخت و بر اصلاح سبک زندگی و فرهنگ عمومی تمرکز کرد.

 

روشن کردن آتش نفرت کارگران در داستان مالیات


محمد‌صادق جنان‌صفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان روشن کردن آتش نفرت کارگران در داستان مالیات نوشت: سازمان مالیاتی کشور برای دریافت مالیات از اصناف و پیشه‌وران با تنگنای سختی روبه‌رو شده است. این سازمان برای اینکه بتواند برای دولت درآمد پایدار تامین کند، نوک پیکان را به سوی شهروندان گرفته و می‌خواهد با همه نیروی مادی و فکری و تبلیغاتی مالیات‌ستانی کند.

این نهاد مالیات‌ستان در روز‌های تازه‌سپری‌شده برای اینکه بتواند پیشه‌وران را با فشار سیاسی و تبلیغاتی وادار به پرداخت مالیات موردنظر خود کند، پای کارمندان و کارگران را به میان کشیده است. به این معنی که با ارائه آمار‌هایی از ریز مالیات پرداختی اصناف و سهم‌بندی آن‌ها از میزان مالیات پرداختی به نسبت کل مالیات دریافتی نشان می‌دهد سهم اصناف با وجودی که ۳۰درصد اقتصاد را در اختیار دارند زیر ۱۰درصد است.
سازمان مالیات‌ستان با ارائه آمار‌های ریزتر و تقسیم‌بندی اصناف به میزان مالیاتی که می‌پردازند به این نتیجه رسیده است که کمتر از ۱۰‌درصد اصناف مالیات‌پرداز بیشتر از کارمندان و کارگران مالیات پرداخت می‌کنند.


به نظر می‌رسد ارائه این آمار‌ها در مجادله با اصناف و به میان کشیدن پای کارمندان و کارگران نه‌تن‌ها کمکی به انسجام ملی نمی‌کند بلکه به تکه‌تکه کردن بیشتر شهروندان منجر شده و بر ابعاد خشم و اندوه کارگران و کارمندان می‌افزاید. از سوی دیگر کارمندان و کارگران با دیدن این ارقام به حامی سازمان مالیات‌ستان تبدیل نمی‌شوند بلکه از ناکارآمدی این نهاد ناامید شده و خواهند گفت زورشان فقط به ما می‌رسد. کارگران و کارمندان حتما با خود می‌گویند اگر دولت دلش به حال ما می‌سوخت در افزایش حقوق و مزد امسال دست‌کم به اندازه نرخ تورم کارشکنی نمی‌کرد. کارمندان و کارگران لابد می‌گویند چرا باید تاوان ناتوانی دولت در گرفتن مالیات از اصناف را ما باید بدهیم.


از سوی دیگر پیشه‌وران و اصناف می‌توانند و البته می‌گویند در حالی که نیک می‌دانیم با کاهش قدرت خرید شهروندان و نیز وضعیت تاسف‌بار فروش باید دولت متقاعد شود مالیات کمتری بگیرد چرا برای تامین هزینه‌های خود بر ما فشار وارد می‌کند؟
دولت سیزدهم در سیاسی کردن هر موضوعی که به مناسباتش با گروه‌های اجتماعی-اقتصادی برمی‌گردد مهارت دارد و بدون اینکه با بررسی‌های دقیق‌تر مسائل را حل کند به‌طور عجیبی آن را به رسانه‌ها می‌کشاند. سیاسی کردن یک موضوع مربوط به کسب‌و‌کار به ویژه از سوی برخی سایت‌ها و تزریق بدبینی و کینه‌ورزی شهروندان به اصناف و یارگیری از کارمندان و کارگران راه‌حل منطقی نیست. حل مسائل اقتصادی با روش‌های سیاسی و تحریک احساسات شهروندان شاید گره کار امروز را باز کند، اما کارگشایی درازمدت نخواهد داشت.

 

 این آخرین سیلاب نیست!


مژگان جمشیدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان این آخرین سیلاب نیست! نوشت: ۱۶ خرداد ۱۳۹۹- ۴ سال پیش در این روز گروهی از فعالان محیط زیست و کوهنوردان مشهدی، در انتهای بلوار دلاوران در مجاورت ارتفاعات جنوبی مشهد تجمع کردند. آن‌ها مقابل بیل مکانیکی‌ها و کامیون‌های حامل سنگ، ایستادند و برای دقایقی مانع از تردد ماشین‌آلات شدند تا شاید صدای اعتراض‌شان به گوش مسوولان شهری و استانی برسد. گرچه تا آن زمان، نزدیک به ۵۶ آبراهه و مسیل در محدوده ۵ کوه در بخش جنوبی مشهد با حمایت مسوولان شهری و استانی به‌طور گسترده‌ای تخریب شده و اعتراضات نیز بی‌پاسخ مانده بود، اما محیط زیستی‌ها مسیری را که از ابتدای دهه نود برای روشنگری نسبت به پیامد‌های تخریب کوه‌های مشهد آغاز کرده بودند همچنان ادامه می‌دادند. حالا، اما همان منطقه‌ای که در یک دهه اخیر، مورد هجوم بی‌امان معدنکاوان و راهسازان و بسازبفروش‌ها و بعضا نهاد‌های خاص! قرار گرفته بود با یک بارش ۳۸ میلیمتری در کمتر از ۴۰ دقیقه با چنان سیلاب مرگباری مواجه شد که پیامدش منجر به مرگ شهروندان شده و خسارات زیادی به راه‌ها و خودرو‌ها و منازل مسکونی نیز وارد شد.

آنچه در مشهد در روز چهارشنبه هفته گذشته به وقوع پیوست دقیقا مشابه سیلاب امامزاده داوود تهران، فیروزکوه، قم و شیراز در سال‌های اخیر بود که منجر به کشته و مجروح شدن شمار قابل توجهی از مردم شد و علت تشدید خسارات این سیلاب‌ها مشخصا دستکاری در رودخانه‌ها و مسیل‌ها و کوه‌های بالادست بوده است. قطعا این آخرین سیلاب نیست و سیل‌های دیگر، نه فقط در مشهد که حتی در تهران و اصفهان و شیراز و دیگر شهر‌های کشورمان به دلیل تخریب گسترده کوهستان‌ها و روددره‌ها در راه است و اگر فکری نشود با این حجم از تغییراتی که در نیم قرن اخیر به دلیل سوء مدیریت در طبیعت ایجاد کرده و رژیم رودخانه‌ها را تغییر دادیم و خاک بالادست نیز به‌شدت سست و مستعد رانش و زمین‌لغزش شده و برخی نقاط را هم از پوشش گیاهی خالی کردیم، سیل‌های بعدی ویرانگرتر خواهد بود.

گرچه به نظر می‌رسد این بار هم، درس نخواهیم گرفت، چون اساسا در کشور ما کمتر موردی را می‌توان سراغ داشت که نهاد و یا فردی مسوولیت اشتباهات مدیریتی‌اش را بر عهده گرفته باشد. غارت منابع آب و خاک با تخریب‌های گسترده در کوهستان‌ها و تالاب‌ها و رودخانه و جنگل‌ها و مراتع کشور به بهانه توسعه و گاهی هم با ضرب و زور افراد و نهاد‌های فراقانونی همچنان ادامه دارد. حال آنکه سازمان هواشناسی و پژوهشکده اقلیم‌شناسی مشهد ۹ سال قبل با انتشار گزارش چشم‌انداز اقلیم ایران نسبت به وقوع خشکسالی‌ها و سیلاب‌های شدید در کشور تا سال ۲۱۰۰ هشدار داده بود. با این حال طرح‌های عمرانی کشور همچنان مطابق میل و سلیقه افراد رده بالای دولتی طراحی و اجرا می‌شود بی آنکه ردپایی از برنامه‌های سازگاری با تغییر اقلیم در چشم‌انداز مدیریتی و برنامه‌ریزی کلان کشور وجود داشته باشد. بارش‌های سیلابی در سرزمین ما همیشه از گذشته وجود داشته است، اما در هیچ دوره‌ای همچون دهه‌های اخیر سیلاب‌ها اینقدر پرتعداد نبوده است.

به گفته بهلول علیجانی، اقلیم‌شناس نام‌آشنای کشورمان؛ «بی نظمی در بارش‌های ایران یکی از ویژگی‌های اصلی اقلیم ماست که با وقوع تغییر اقلیم این بی‌نظمی‌ها بیشتر هم شده است. بنابراین اگر در نتیجه بارش زیاد و سیلاب، خسارت می‌بینیم مقصر خودمان هستیم که یا کشورمان را هنوز نشناخته‌ایم و یا به حرف کسانی که کشور را از نظر اقلیمی می‌شناسند هنوز هم گوش نمی‌کنیم!» او می‌افزاید: ما می‌دانیم بیش از ۵۰ درصد میزان بارش سالانه ایران در طول سال فقط در عرض چند روز اتفاق می‌افتد و اساسا بارش در ایران هیچ‌وقت مداوم نبوده و این طبیعی است. اینکه ما مسیل‌ها را پر می‌کنیم و یا پوشش گیاهی بالادست حوضه‌های آبخیز را از بین می‌بریم تا آب نتواند جذب زمین شود و یا کانال‌های درون شهری را متناسب با بارش‌های سیلابی طراحی نمی‌کنیم و یا در مسیر رودخانه و یا بستر و حریم ساخت و ساز می‌کنیم و یا پل‌ها را کوتاه و جاده‌ها را غیر کارشناسی و در هر جایی طراحی می‌کنیم که با سیل خراب شود مقصر خودمان هستیم نه سیلاب. به گفته او تغییر اقلیم و گرمایش جهانی این بی‌نظمی‌ها را بیشتر می‌کند و ما باید خودمان را با این شرایط سازگار کنیم چه خشکسالی‌های سخت و چه بارش‌های سیلابی و ناگهانی تا غافلگیر نشویم. حتی حکیم فردوسی نیز نزدیک به یکهزار سال قبل گفته بود: «به جویی که یک‌بار بگذشت آب / نسازد خردمند در آن جای خواب». همین یک بیت شعر از این شاعر حماسه‌سرای ایرانی کافی است تا دریابیم دست‌کم وقوع سیل در سرزمین ایران امری رایج بوده، اما اینکه چرا با وجود این همه شواهد تاریخی و علمی، همچنان قطار توسعه ناپایدار با سرعت هر چه تمام‌تر و به قیمت نابودی طبیعت پیش می‌رود شاید به این دلیل باشد که منافع کوتاه‌مدت فردی بر منافع بلندمدت ملی ارجحیت پیدا کرده است.

نظر شما