شناسهٔ خبر: 66703481 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

نوشتاری به مناسبت روز بزرگداشت خیام نیشابوری؛

شعر تو چو عمر آدمی کوتاه است

روانشاد لایق شیرعلی، شاعر بلندآوازه تاجیک که خود را «شهپسر خیام» می‌گفت، بیشترین تاثیر را از خیام گرفته و زندگی خیام را بارها در شعرهایش به رشته نظم کشیده است.

صاحب‌خبر -

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - شاه‌منصور شاه‎‌میرزا، کارشناس تاجیکستان در موسسه فرهنگی اکو: تاجیکان علاقه خاص و منحصر به فرد به شعر دارند و تمامی آیین و مراسم‎هایشان با شعر، کلام موزون و مقفی پیوند تنگاتنگ دارد. شاید به این دلیل است که زادگاه و آرامگاه پدر شعر فارسی تاجیکی، استاد ابوعبدالله‎ رودکی در پنجکنت تاجیکستان قرار دارد و مردم از چشمه‌سار فیّاض اندیشه او آب خورده‌اند و یا اینکه در دبستان به حفظ اشعار شعرا تاکید مکرر می‌شود و کتب درسی پُر از اشعار شعرای فارسی‌زبان هست.

به هر صورت، در کشور ما جایگاهی که یک شاعر دارد شاید هنرمند، ورزشکار، خواننده، معمار، نقّاش، بازیگر … نداشته باشد. در این میان، جایگاه خیام نیشابوری ویژه است و پیر و جوان رباعیات او را حفظند و کتاب رباعیات او بارها با شمارگان ۱۰ تا ۵۰ هزار نسخه منتشر شده است. خانواده‌های زیاد تاجیکان به فرزندانشان نام خیام را گذاشته‌اند و چندین خیابان و مجتمع کشاورزی، محله، مرکز فرهنگی، مدرسه… به نام این ریاضی‌دان و فیلسوف و منجّم و شاعر گذاشته شده و تندیسش او ساختمان کتابخانه ملی شهر دوشنبه را زینت می‎بخشد. گویند اوّلین رباعی را رودکی سروده و آدم‎الشعرا وقتی از جایی گذر می‌کرد که بچگان بازی داشتند و کودکی می‎گوید: غلتان‎غلتان همی‌رود تا بُن گو و این مصراع رودکی الهام می‎بخشد تا رباعی را خلق کند.

رودکی نیز به اغتنام وقت و دانستن لحظات عمر و شاد زیستن و قناعت در رباعیاتش تاکید دارد. چنانچه گوید:

با داده قناعت کن و با داد بزی

در بند تکلف مشو، آزاد بزی

در به ز خودی نظر مکن غصه مخور

در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی

یا:

شاد زی با سیه‎چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

خیام این مضامین و اندیشه را به اوج رساند و اندیشه خیامی به نام او مسجل شد.

باری، استاد روانشاد لایق شیرعلی (۱۹۴۱-۲۰۰۰)، شاعر بلندآوازه تاجیک که خود را "شهپسر خیام" می‌گفت، بیشترین تاثیر را از خیام گرفته و زندگی خیام را بارها در شعرهایش به رشته نظم کشیده است.

استاد لایق در شعری با عنوان "خیام در قعر اقیانوس" که اشاره‎ای است به ماجرای پیدا شدن کتاب رباعیات خیام اندرون صندوق کشتی غرق‎شده تایتانیک در عمق چهارهزارمتری اقیانوس و در تصویر شاعر تاجیک آب اقیانوس از طعم لذیذ رباعیات خیام بویی می‎برد و طوفان به پا می‎کند:

سفینه غرق دریا شد.

درون آن سفینه یک سفینه

رباعیات شورانگیز خیام سخنور بود

سفینه در سفینه غرق دریا شد.

رباعیات دنیاگیر دریاگیر شد، زیرا

دل خیام اندر سینة دریا

تپیدن داشت با امواج افکارش،

تپیدن داشت با امواج اسرارش.

... نخستین بار در عرض وجود خویش

رباعی‎خوان شد اقیانوس.

رباعی خواند و طوفان کرد،

رباعی خواند و طغیان کرد،

ز بس اندر نهاد هر رباعی شور و عصیان است،

ز بس اندر بساط هر رباعی شور انسان است.

میان گنج‎های بی‌شماره،

در این دریای ناپیداکناره

به از صد مخزن سیم و زر و صد خرمن گوهر

رباعیات عالم‌گیر خیام،

همه فطرت،

همه تدبیر خیام

لایق در شعر دیگری به نقش و جایگاه خیام در علم ریاضی اشاره می‎کند که خدمات او کمتر از اینشتین و دیگر بزرگان رشته ریاضی نیست:

بود اگر خیام هم‎دوران ما

آرزوهایش به سامان می‌رسید.

تا به چرخ دیگر، افلاک دگر

دستش آسان می‌رسید.

بی‌شک، او می‌بود مرد هم‌نظر

با سیولکوفسکی یا که اینشتین

در زمین می‌جست اگر راز فلک،

در فلک، راز زمین.

«گورستان خیره» عنوان شعر دیگری از استاد لایق است که شاعر ضمن نگاهی به تاریخ و تحلیل حوادث ایام پرشور و فتنه گذشته ایران بر جایگاه ممتاز شاعر اشاره می‎کند که شاعران به عنوان وجدان بیدار هر دور و زمان قد الم کرده‌اند:

چه گورستان خوشبختی است خیره،

که در آن قالب خیام خفته.

کجا خیام؟ اندر سینة خاک

همه عصیان آن ایّام خفته.

همین یک مشت خاک پاک ایران

به از هر خاک مشرق نورخیز است.

بداند خاک هم، افلاک هم نیز

که شاعر پیشوای رستخیز است.

همین یک مشت خاک پاک خیام

بود از زنده‌ها هم زنده‌دلتر.

از این یک مشت خاک آغاز گیرد،

اگر برپا شود یک روز محشر!

برای زندگان باید بگویم،

که قبرستان برای مُردگان نیست؛

که قبرستان برای زندگان است،

که تا دانند فردا قدرشان چیست...

برای زندگان باید بگویم،

که شاعر را به چشم کم نبینند،

که گر شاعر به بزم و سورشان نیست،

در این دنیا به غیر غم نبینند.

سخنور نامدار تاجیک در شعر «واپسین نفس خیام» به لحظات پایانی عمر خیام که کتب "شفا"ی بوعلی سینا، استادش را در دست داشته، اشاره می‎کند و توجه خواننده را به نکته‎ای جلب می‎کند که شاعران در زنده بودن خویش در پی عمر جاویدانه‎اند و در پی کسب نام نیک می‎باشند و همه تلاش‎وسعی آنها بر این بوده که رسالت شاعری خویش را برای بشر انجام دهند:

علاج درد جستن در همه حال

ز طبّ بوعلی کار نجیب است،

ولی بهر حکیمی مثل خیام

“شفا” را خوانده جان دادن عجیب است.

نمی‌جوست از “شفا” خیام سحری

که صد سال دگر عمرش فزاید،

فقط می‌خواست اندر واپسین دم

“شفا” را چون در دنیا گشاید.

فقط می‌خواست با چشمان سینا

نظر سازد به چشم مرگ باری.

فقط می‌خواست اندر بستر مرگ

ورا سینا کند بیمارداری.

اوج قله آثار استاد لایق رباعیاتی است که شاعر آنها را «جامِ خیام» عنوان گذاشته و در این اشعار نغز نزدیک به ۳۰۰ رباعی فراهم آمده است که در حال‎وهوای رباعیات خیام سروده شده اند.لایق با تالیف این گونه رباعیات ثابت کرد که در این عرصه استاد ماهر و شاگرد سزاوار پیر رباعی‎سرایان مشرق‎زمین است:

ایران، من و تو چو پارة آب جدا،

مانندة آفتاب و مهتاب جدا.

هر سو به تلاش زندگی جاری شدیم،

سرچشمه یک است و ما چو شاخاب جدا.

***

جامی و بتی و عاشقی خوش حالیست،

سالی که گذشت با خوشی، خوش سالیست.

خیام، به هر زمانه در بزم خرد

جام تو پُر است، لیک جایت خالی است.

***

این صبح دوام شام چون زندان است،

این خنده نشان دیدة گریان است.

هر چیز نوی که حاضران یافته‌ایم،

گم کرده رفتگان پُرارمان است.

***

ما حلقه بین اوّل و انجامیم،

پرورده عصر بیست و شیر خامیم.

خیام که گفت، بوده بی‌ذریاتی*،

مادام که ما شهپسر خیامیم؟!

***

خیام، دلت از دل ما آگاه است،

هر یک سخنت سرود درد و آه است،

بیت تو دریست باز بر کعبة دل،

شعر تو چو عمر آدمی کوتاه است.

***

خیام، سخن‎های تو ناتکرار است،

جام خرد تو جاودان سرشار است.

هر کس که نخورد جام تو، مستی کرد

هر کس که بخورد، عاقل و هوشیار است

***

از خاک نیشابور صدا آید باز،

فریاد دل از هر دو سرا آید باز؛

ای خیمة آسمان، دوصدپاره شوی!

خیام به خیمه‌اش کجا آید باز؟

***

برتر بود از جهان جهان خیام،

مافوق زمان بود زمان خیام.

این خیمه‎نشینانِ جهانِ خاکی

یک خیمه ندوزند به سان خیام.

***

از گردش ایّام به کف جام بمیر،

آرام نمیر، با دل‌آرام بمیر.

خواهی که به گور تو نشیند خورشید،

در پرتو آفتابِ خیام بمیر

***

بر خیره خیام گذر کردم باز

بر چهره ایّام نظر کردم باز.

دیدم که جهان شکسته‎تر از دوش است

صد توبه شکسته، باده سر کردم باز

روی هم رفته استاد لایق که بیشترین تعداد رباعی را در ادبیات معاصر تاجیک سروده، داشته‎های ذهنی خود را بار دیگر در طبق اخلاص می‎گذارد. این رباعیات آن قدر بی‎پرایه، روان، ثلیث و فصیح هستند که حتی چند خواننده تاجیک آنها را در هوای موسیقی می‎خوانند. و قسمت اعظم آنها را مردم و علاقمندان ادب از حفظ می‎باشند. رباعیات لایق دلنشین و روانند و نکهتی از گل‎های باغ سبز خیام را به مشام می‌رسانند.

شاعر تاجیک ضمن تمجید از مقام‎ومنزلت خیام تاکید می‎کند که نباید مغرور و شیفته نیاکان باشیم و در غفلت بمانیم بلکه اگر ما خود را وارث این بزرگان می‎دانیم، بایستی اندیشه و افکار آنها را گسترش دهیم و افتخار پوچ را کنار بگذاریم:

تا چند تو با گذشتگان می‌نازی،

با رودکی و به حافظ شیرازی؟

وقت است، سر منبر آزاد سخن

خیامِ دگر، حافظ دیگر سازی!

بی‎ذریات– بی فرزند، بدون نسل. نوشته‎اندکه گویا خیام فرزندی از خود به یادگار نگذاشته است

نظر شما