شناسهٔ خبر: 66698541 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

مروری بر آنچه که در نمایشگاه کتاب دیدیم-۱۶

بیا بیشتر با هم حرف بزنیم آقای نویسنده!

چند سوال می‌پرسم. با احترام و کوتاه جواب می‌دهد. دلم می‌خواهد بهش بگویم بیا بیشتر با هم حرف بزنیم، من تو را خیلی دوست دارم، من کتاب‌هایت را جمله به جمله خورده‌ام؛ اما فقط می‌گویم ممنونم!

صاحب‌خبر -

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم کمالی‌پور راوری: برای اولین نشست روز هشتم، باید به شبستان بروم. احساس سرماخوردگی می‌کنم و سرم سنگین است. صدای سالن‌ها توی مغزم اکو می‌شود؛ اما عنوان رونمایی را که می‌بینم اکوی صداها کم و حواسم از سنگینی سرم پرت می‌شود. «بُرنا» متولد شده است. نشر معارف تصمیم گرفته است بخش نوجوان خود را تحت عنوان برنا رونمایی کند. وقتی اینطور خبرها را می‌شنوم اول سر تا پایم خوشحالی است؛ اینکه ناشران و نهادهای فرهنگی و آدم‌های این حوزه یک به یک متوجه اهمیت دوره نوجوانی شده‌اند و نام نوجوان دارد از زیر سایه نام کودک خارج می‌شود چیزی است که واقعاً خوشحالم می‌کند؛ اما بلافاصله می‌ترسم از اینکه نکند به این بهانه تعداد کتاب‌های بد نوجوان بازار کتاب افزایش پیدا کند.

پنج دقیقه بعد در نشر معارفم. اولین نفر چشمم به علی‌اصغر عزتی پاک می‌افتد. قلم و منشش را دوست دارم و بعد چشمم یکی یکی نویسنده‌ها را تشخیص می‌دهد. فوری می‌روم سراغ کتاب‌ها، نزدیک ۱۲، ۱۳ عنوان نوجوان در قفسه نشسته‌اند و از این تعداد فقط سه، چهار عنوان فریاد می‌زنند که بیا مرا بخوان. آن را که فریادش از همه بلندتر است می‌خرم و به امضای نویسنده رنگینش می‌کنم.

طرح جلد بعضی‌هایشان خوب و شکیل است و بعضی این‌طور نیست. عنوان‌ها را از چشم می‌گذرانم. سه، چهار عنوان واقعاً خوب، چشمک می‌زنند و بقیه حتی ارتباط چشمی هم برقرار نمی‌کنند. با آقای اخوی، مسئول روابط‌عمومی نشر هم‌کلام می‌شوم. محترم و آگاه است. نور امید در دلم می‌تابد که یک آدم آگاه کار را به دست گرفته است. کیک تولد برنا واقعاً خوشمزه است؛ اما من باید به سراغ نویسنده‌ها بروم. با دو نفر از نویسنده‌هایی که برای اولین‌بار کار نوجوان چاپ کرده‌اند، مصاحبه می‌کنم. متوجه می‌شوم که هر دو ژانری نوشته‌اند؛ نور امید قوی‌تر می‌شود.

باقی روز همه‌اش متعلق به صوت‌های ضبط‌شده و صفحه لپ‌تاپ است. تقریباً آخر وقت است که خودم را به غرفه افق می‌رسانم. دورهمی نویسندگان و مترجمان افق است. سعی می‌کنم آرام و متین برخورد کنم؛ اما نوجوان درونم از دیدن نویسنده‌های موردعلاقه‌اش در حال شلنگ‌تخته‌انداختن است. دو دقیقه بعد حمیدرضا شاه‌آبادی دارد درباره ژانری‌نویسی مقابل ضبط صوتم صحبت می‌کند. چند سوال می‌پرسم. با احترام و کوتاه جواب می‌دهد. دلم می‌خواهد بهش بگویم بیا بیشتر با هم حرف بزنیم، من تو را خیلی دوست دارم، من کتاب‌هایت را جمله به جمله خورده‌ام؛ اما فقط می‌گویم ممنونم آقای شاه‌آبادی.

دوستم را میان جمعیت حاضر در غرفه می‌بینم. زل‌زده به مهدی رجبی. می‌گوید «برم بهش چی بگم؟ دلم می‌خواد باهاش حرف بزنم. بگم من کتابتو خیلی دوست دارم.». کمی می‌ایستیم. به خالقان قصه‌های مورد علاقه‌مان نگاه می‌کنیم و بی‌آنکه چیزی بگوییم از غرفه بیرون می‌رویم!

به گزارش ایبنا: نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳ با شعار «بخوانیم و بسازیم» ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت‌ماه در مصلای امام خمینی (ره) برگزار می‌شود. اطلاعات کامل نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ تهران را اینجا بخوانید.

نظر شما