شناسهٔ خبر: 66668427 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

به مناسبت 73 سالگي كيانوش عياري

پرچمدار يك نسل

صاحب‌خبر -

احمد طالبي‌نژاد

در ميان نسل سينماگراني كه پس از انقلاب 57 وارد عرصه فيلمسازي حرفه‌اي شدند، مي‌توان گفت كيانوش عياري خوشبخت‌ترين‌شان بود و هست . چه در زمينه توليد و عرضه آثار ماندگار و چه در زمينه محبوبيت و ستايش تجليل همگاني نسبت به وي .

 بسياري همگام با او به عرصه آمدند و اغلب هم از سينماي آماتوري پيش از انقلاب . چه سينماي آزاد و چه سينماي جوانان و چه حتي مركز آموزش فيلمسازي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، اما به دلايل گونه‌گون در ميان راه ماندند . سه مركزي كه ذكرشان رفت، به نهاد‌هاي دولتي وابستگي سازماني داشتند، اما وابستگي سياسي نه . دست‌كم در قياس با وضعيتي كه امروز بر هنر / صنعت سينمايي ايران حاكم است . 
سينماي آزاد ايران وابسته به سازمان راديو تلويزيون ملي ايران بود و زيرنظر بصير نصيبي اداره مي‌شد، اغلب بچه‌هاي عضو كه هم آموزش فيلمسازي مي‌ديدند و هم فيلم مي‌ساختند از جمله عياري، زاون قوكاسيان، محمدعلي سجادي، مهدي صباغ‌زاده، مجيد قازي‌زاده، عليرضا رييسيان و ... از اين مركز آغاز كردند و در اين ميان موفق‌ترين‌شان عياري بود كه به‌رغم حضور بيش از نيم قرني‌اش در عرصه سينما، همچنان جايگاه و موقعيت خود را با همه فراز و فرود‌هايي كه از سر گذرانده حفظ كرده و تقريبا مورد وثوق همگان است . از دولتي‌ها گرفته تا ايرانيان داخل و خارج . اين جايگاه كه ديگر استوار شده و با هر تكانه‌اي پايه‌هايش به لرزه نمي‌افتد، بي‌گمان آسان به دست نيامده. اين موقعيت پايدار نياز به يك جور بندبازي داشته كه عياري خوب بلد است .
 او مي‌تواند از نهاد‌هايي همچون نيروي انتظامي پول بگيرد و فيلمي بسازد كه توسط همان نهاد در محاق مي‌افتد - خانه پدري - او مي‌تواند در اوج بحث بي‌سرانجام گفت‌وگوي تمدن‌ها فيلمي بسازد كه در ظاهر ربطي به آن گفتمان كاملا سياسي ندارد، اما چون نيك بنگريم خود جنس است .پيوند قلب يك جوان لر مسلمان با يك دختر مسيحي و اين يعني كه گفت‌وگوي تمدن‌ها را از درون خودمان و از ارتباط خرده فرهنگ آغاز كنيم تا برسيم به خارج از مرزها.به اين ترتيب عياري با گام‌هايي استوار روي طناب باريك فرهنگ و هنر كشور عمليات انجام مي‌دهد و همچنان مردم برايش سوت و دست مي‌زنند.
 آنان كه در مراسم بزرگداشت و سالگرد تولد وي در محوطه بيروني موزه سينما در روز بيستم ارديبهشت حضور داشتند، ديدند كه چگونه محوطه مملو از مهمانان ناخوانده بود و با ورود عياري به صحنه چطور از جاي برخاستند و او را كه بر اثر سكته دچار مشكل جسماني شده، تشويق كردند .علت اين موفقيت نه در انقلابي‌گري و انقلابي‌نمايي كه در نگرش مصلحانه او به موضوع و مضامين اجتماعي است . تقريبا تماي آثار او چه فيلم‌هاي 8 و 16 ميلي‌متري‌اش كه در دوران آماتوري ساخته و چه فيلم‌هاي سينمايي و سريال‌هايش حال و هواي مصلحانه دارند . بي‌آنكه شعار بدهد و فرياد بزند، در كمال متانت به جامعه پيشنهاد مي‌دهد تا خود را اصلاح كند . اين نگرش ممكن است توسط برخي به سازشكاري تعبير شود، اما مي‌تواند نوعي اعتراض هم باشد .
 مثلا در خانه پدري - كه فيلم مورد علاقه من نيست - دارد از يك گفتمان طولاني در جامعه ديروز و امروز و احتمالا فرداي ما حرف مي‌زند و آن را به چالش مي‌كشد .ناموس‌پرستي افراطي كه به ويژه در سال‌هاي اخير و در برخي مناطق، فاجعه‌ها آفريده است . حتي هنگامي كه از سر نياز براي جبران خسارت‌هايي كه مميزي به او وارد كرده، ناچار مي‌شود «كمدي» بسازد، نتيجه‌اش مي‌شود ويلاي ساحلي كه به هر حال يك سر و گردن از ديگر كمدي‌هاي رايج بالاتر است و اشارات اجتماعي درستي هم به جامعه امروزمان دارد. به هر حال عياري پرچمدار نسلي است كه سينما را از خود سينما و نه روي صندلي‌هاي آموزشگاه‌ها آموختند - پدرش در اهواز مدير سينما بوده و كيانوش از كودكي بخش مهمي از زندگي روزانه را در سالن سينما گذرانده - و اين خودآموختگي باعث شده تا ارزش و قدرت اين هنر / صنعت را بداند. با اميد به پايداري او. 

   به‌رغم حضور بيش از نيم قرني‌اش در عرصه سينما، همچنان جايگاه و موقعيت خود را با همه فراز و فرود‌هايي كه از سر گذرانده، حفظ كرده و تقريبا مورد وثوق همگان است . از دولتي‌ها گرفته تا ايرانيان داخل و خارج . اين جايگاه كه ديگر استوار شده و با هر تكانه‌اي پايه‌هايش به لرزه نمي‌افتد، بي‌گمان آسان به دست نيامده. اين موقعيت پايدار نياز به يك‌جور بندبازي داشته كه عياري خوب بلد است .
   عياري مي‌تواند از نهاد‌هايي همچون نيروي انتظامي پول بگيرد و فيلمي بسازد كه توسط همان نهاد در محاق مي‌افتد - خانه پدري - او مي‌تواند در اوج بحث بي‌سرانجام گفت‌وگوي تمدن‌ها فيلمي بسازد كه در ظاهر ربطي به آن گفتمان كاملا سياسي ندارد، اما چون نيك بنگريم خود جنس است .پيوند قلب يك جوان لر مسلمان با يك دختر مسيحي و اين يعني كه گفت‌وگوي تمدن‌ها را از درون خودمان و از ارتباط خرده‌فرهنگ آغاز كنيم تا برسيم به خارج از مرزها.به اين ترتيب عياري با گام‌هايي استوار روي طناب باريك فرهنگ و هنر كشور عمليات انجام مي‌دهد و همچنان مردم برايش سوت و دست مي‌زنند. 

 

نظر شما