شناسهٔ خبر: 66628652 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

«انقلاب اسلامی در ارومیه» در آیینه یک پژوهش نو انتشار

حماسه دوم بهمن پایمردی بر بام مسجد اعظم

روزنامه جوان

«در روز ۲ بهمن نظامیان رژیم پهلوی به همراه گروهی از اوباش اجیرشده، به تظاهرات در خیابان‌ها پرداختند و خود را به مسجد اعظم ارومیه رساندند. آن‌ها درحالی‌که تصاویر آیات عظام را پاره می‌کردند، به شعاردادن علیه انقلابیون پرداختند.

صاحب‌خبر -

اثری که هم اینک در معرفی آن سخن می‌رود، همانگونه که از نام آن پیداست، به بازخوانی «انقلاب اسلامی در ارومیه» پرداخته است. این پژوهش از سوی داود قاسم‌پور انجام شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی به انتشار آن همت گماشته است. تارنمای ناشر در معرفی این کتاب، نکات ذیل را مورد توجه قرار داده است:
«در روز ۲ بهمن نظامیان رژیم پهلوی به همراه گروهی از اوباش اجیرشده، به تظاهرات در خیابان‌ها پرداختند و خود را به مسجد اعظم ارومیه رساندند. آن‌ها درحالی‌که تصاویر آیات عظام را پاره می‌کردند، به شعاردادن علیه انقلابیون پرداختند. متعاقب آن انقلابیون که در داخل مسجد اعظم حضور داشتند، واکنش نشان داده و به مقابله با آنان پرداختند. نظامیان رژیم پهلوی که از همه نیرو‌های نظامی ارتش، ژاندارمری و شهربانی در آن حضور داشتند و علاوه بر آن یک گروهان پیاده و چهار تانک اسکورپیون لشکر ۶۴ پیاده آنان را پشتیبانی می‌کردند، اطراف مسجد اعظم سنگر گرفتند. در مقابل انقلابیون نیز در مناطق حساس اطراف مسجد اعظم سنگر گرفته بودند. یک گروه مسلح از انقلابیون در پشت‌بام مسجد آقا‌علی اشرف و یک گروه دیگر بالای مغازه‌ای متعلق به فردی به نام احمدیان در تقاطع عسکرآبادی ـ باکری و نیز یک گروه مسلح دیگر در بالای بانک شهریار واقع در چهارراه خیابان امام و عسکرآبادی حضور داشتند و آماده دفاع از مسجد بودند. مردم ارومیه که از قبل نقشه عمال رژیم را می‌دانستند، برای دفاع از مسجد اعظم آماده شده بودند. حجت‌الاسلام‌والمسلمین غلامرضا حسنی در آن روز همراه با چهار نفر دیگر، بر فراز مسجد اعظم به دفاع از مسجد مشغول بود. با شروع درگیری، ابتدا حجت‌الاسلام حسنی به سخنرانی پرداخت و فریاد زد:‌ای خونخواران زمان اینجا خانه خداست و اینجا مقدس است! او با این سخنرانی، مردم را به مقاومت تهییج کرد. اقشار مختلف مردم اطراف مسجد اعظم موج می‌زدند و همه با تمام وجود، آماده مقابله با تهاجم نیرو‌های نظامی بودند. حجت‌الاسلام حسنی درباره این حادثه در خاطرات خود می‌گوید: اقشار مختلف مردم بسیج شدند و با وانت بار و خودروهای‌شخصی، شن، ماسه، گونی و آجر آوردند. پشت‌بام و اطراف مسجد را با گونی‌های پر از شن‌سنگربندی‌کردیم. در خیابان‌های اطراف که منتهی به مسجد می‌شدند، درختان و چوب‌های بزرگ و سنگینی ریختیم تا مانع از حرکت و پیشروی تانک‌ها به سوی مسجد شویم و راه‌ها را به روی نیرو‌های مسلح محمدرضا پهلوی ببندیم. روبه‌روی مسجد، هتل‌چهار ـ پنج طبقه‌ای قرار داشت. صاحب آن‌مردی ثروتمند بود، او مقلد آیت‌الله شریعتمداری بود. از او خواستم پشت‌بام هتل را در اختیار ما قرار دهد تا ما آنجا را هم سنگربندی‌کنیم، چون موقعیت بسیار مناسبی داشت. او ترسید و اجازه نداد. در سمت دیگر مسجد اعظم، بانکی قرار داشت، بچه‌ها بعد از غروب از پشت‌بام بالا رفتند و در بالای بام بانک هم یک‌سنگر با یک تیرانداز مستقر کردند. با اینکه از یک سمت بانک به دو طرف خیابان پهلوی (امام‌فعلی) و از طرف دیگر آن به خیابان عسکرآبادی کاملاً تسلط داشتیم، ولی موقعیت هتل بهتر از بانک‌بود، ولی‌چه می‌توانستیم بکنیم؟ هرچه امکانات و تجهیزات بود را در جهت استحکام پایگاه نظامی مسجد اعظم به‌کار گرفتیم و با حضور انبوه مردم، با تعداد ۴۰، ۵۰ نفر افراد مسلح آماده نبرد شدیم. ناگهان صدای غرش تانک‌ها از دور به گوش رسید. به دستور من افراد مسلح، در پشت‌سنگر‌های خود قرار گرفتند. تانک‌ها، درختان و سایر موانع را شکستند و نزدیک محوطه شدند....»

نظر شما