شناسهٔ خبر: 66588962 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

شهید عسگری نظری: اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنید

شهید حسن عسگری نظری در فرازی از وصیت‌نامه خود نوشته است: «خدایا، چنان کن که اگر همشیره‌ها و خانواده‌شان از من بدی دیده‌اند، مرا ببخشند و حلال نمایند. چنان عمل کنند که زینب در کربلا عمل کرده و اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنند».

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، شهید «حسن عسگری نظری» دهم تیر سال ۱۳۴۲ در تهران تولد شد. وی تا پایان دوره متوسطه درس خواند و سپس به جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست، تا این که با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و سرانجام شانزدهم اسفند سال ۱۳۶۳، با سمت فرمانده اطلاعات و عملیات در سرپل‌ذهاب به شهادت رسید.

وصیت‌نامه‌ای از این شهید والامقام به یادگار مانده که وی در فرازی از آن نوشته است: برادران و خواهران! ما رفتیم و برای فتح کربلا و بیت‌المقدس عزیز با دشمن می‌جنگیم تا شما بتوانید به زیارت فرزند زهرا و قبله‌گاه اول مسلمین دست یابید. (بیشتر بخوانید)

همچنین وصیت‌نامه دیگری نیز از شهید «حسن عسگری نظری» به یادگار مانده است که در ادامه آن را می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحيم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ جُنْدِكَ فَإِنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغَالِبُونَ.

خدایا مرا ببخش از گناهانم در گذر تو کریم و رحیم و تو بخشنده‌ای.
خدایا ما با تو پیمان بستیم که تا آخر عمر راه تو را برویم.
خدایا ما را ثابت‌قدم و استوار و پیمانمان همچنان استوار بدار.

از یک سو باید بمانیم و شهید آینده و فاتح امروز شویم و از سوی دیگر باید شهید شویم تا فردا بماند؛ هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید فردا شهید شویم، عجب دردی، چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده تا دوباره شهید شویم!

پدر و مادر رنجدیده‌ام! از دور دست و پا و رخ شما را می‌بوسم و بر این بوسه افتخار دارم که فرزند چنان پدر و مادری بودم که در مکتب حسین (ع) مرا پرورانده و در راه الله و راه خونین حسین (ع) مرا هدیه دادند.

پدر جان و مادر عزیزم! اگر من شهید شدم، برخود رنجی راه ندهید؛ زیرا فرزندتان به آرزوی قلبی و دیرینه‌ای که ملاقات خدا و بنده خاص او گردیده و به دیدار برادر و دوستان سبقت‌گرفته‌اش رفته است، شما به جز خیر و صلاح و عاقبت فرزندتان چه می‌خواستید؟ اکنون او در ملوانی دیگر در آرامش‌خاطر به‌سر می‌برد و از رنج و گرفتاری دنیوی و گناهان روز افزون به‌دور است. شما به جز راه حسین چه می‌خواستید، جز این‌که به ندای خونین «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» او لبیک می‌گفتید. حسین زمان، روح خدا، فرزند زهرا، خمینی عزیز نیز امروز از جوانان مسلمان و پرشور خواست تا به ندای هل من ناصرش پاسخ دهند؛ پس اگر من این ندای الهی را پاسخ دادم، این من نبودم؛ این مکتب و دامن شما خانواده رنج‌دیده بود که مرا این‌چنین پروراند و این عنایت و لطف خدا بود که به خانوارده ما این نعمت و سعادت را بخشید تا شما توانستید ما را بزرگ کنید و در راهش هدیه دهید؛ پس چه سعادتی! خدا شما را سلامت و زنده نگه دارد تا دعاگوی ما و طلب مغفرت از درگاه باری تعالی برای ما و دیگر فرزندتان بکنید.

خدایا پدر و مادرم را به تو می‌سپارم که نیست بالاتر از تو قدرتی که تواند عطای صبر و شکیبایی به آنان بخشد. خدایا اگر من لایق خود دانی، جان از قفس مادی و عدود دنیوی برگیر و به جانان اخروی و جاوید بر من عطا کن.

خدایا در آخرین لحظات عمرم، از تو می‌خواهم که فقط یک‌بار هم که شده روی گوهربار مولا و صاحب و والای امام عصر (عج) مهدی موعود را ببینم و به عشق او جان به جانان تسلیم کنم.

خدایا کرم تو بسیار و معصیت من نیز بسیار؛ ولی تو مطلق و من نسبی، امید بخشش و عطای فضیلت دارم؛ ولی در مورد بندگانت، اگر من کوتاهی بی‌احترامی، ناراحتی. برای مومنینت فراهم آورده‌ام، تو خود بر دل آنان بینداز تا مرا عفو نمایند.

خدایا اگر قرضی و دینی بر گردنم می‌باشد، وسایل پرداخت آن را تو نیز فراهم ساز و اگر از مال دنیا به نام من چیزی هست، همگی تحت اختیار پدر و خانواده‌ام خواهد بود که همچنان در قدیم بوده و در مصرف نیز صاحب هستند.

خدایا، برادر بزرگ‌ترم و عصای دست پدرم را به سلامت دار و طول عمر بر او عطا فرما و دعاگوی ما قرار بده. ابراهیم جان! تو سمت پدری و برادری بر من داشتی؛ ولی من نادان و کوته‌فکر بودم و قدر تو را ندانستم؛ ولی باز تو بزرگی کن و مرا حلال نمای و بر من دعا کن که بنده خالص و خاص خدا گردم. خدایا، چنان کن که اگر همشیره‌ها و خانواده‌شان از من بدی دیده‌اند، مرا ببخشند و حلال نمایند. چنان عمل کنند که زینب در کربلا عمل کرده و اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنند.

از کلیه فامیل و اقوام و آشنایان دوستان و برادران دینی خود نیز طلب عفو و بخشش دارم.

خدایا مرا از سربازان امام زمان قرار بده و قلب مقدسش را از ما راضی و خشنود بگردان و ما را یاران و فدائیان رهبر کبیر انقلاب و امید مستضعفان جهان و قلب تپنده ملت، روح خدا، خمینی بت‌شكن، حسین زمان قرار بده و در روز محشر شافی ما نیز قرار بده. اللَّهُمَّ وَ انْصُرْ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ وَ عَسَاكِرَ الْمُوَحِّدِينَ.

اگر تا بعد از جنگ جسد مطهر برادر و شافی من به دست نیامد، می‌توانید از برادر سعید سعیدی جهت آوردن از او کمک بگیرید و اگر بود بر وصیت‌نامه عمل و اگر نبود سرجایش کربلایش را بر سازید.

اگر مطالب کوتاه و مختصر و بی‌محتوا گشته، دیگر وقت نیست و عازم نینوا هستیم رزمندگان را از دعا فراموش نکنید برای طول عمر امام دعاوبرای پیروزی کامل و نهایی رزندگان اسلام بر کفر جهانی دعا فرمائید.

پس از شهادت مجالس را در مسجد امام حسن مجتبی (علیه السلام) برقرار نمائید. پارچه سیاهی دارم که با نخ متبرکه قبر شش‌گوشه اباعبدالله حسین جان دوخته شده را حتما در کفنم قرار دهید.

در میعادگاه عاشقان بهشت زهرا دفن نمائید.

قرآن بر من زیاد بخوانید.

والسلام على من التبع الهدى - الحقیر حسن عسگری نظری

انتهای پیام/ 113

نظر شما