به گزارش جماران، سینا طوسی، تحلیل گر روابط بین الملل در یادداشتی به مناسبت سالگرد خروج ایالات متحده از توافق هسته ای با ایران در responsiblestatecraft نوشت: با نزدیک شدن به پایان دوره اول ریاست جمهوری جو بایدن، کارنامه سیاست خارجی او، به ویژه در خاورمیانه پرآشوب، با یک سری اشتباهات بزرگ نمایان شده است.
مدیریت او در مناقشه غزه، جایی که او نتوانست فشار معناداری بر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای پایان دادن به جنگ اعمال کند، انتقادات گسترده ای را برانگیخت. علاوه بر این، تلاش های او برای پیشبرد توافقنامه ابراهیم با عربستان سعودی با رکود مواجه شده و نتوانسته ثبات منطقه ای را تقویت کند.
با این حال، این رویکرد بایدن در قبال ایران است که بهویژه شکستی محسوب می شود که مسئولیت آن تمام و کمال با شخص بایدن است. علیرغم وعده های کمپین انتخاباتی مبنی بر احیای توافق هسته ای 2015 (برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام) و کاهش تنش ها با دشمن دیرینه ایالات متحده، سیاست های دولت بایدن باعث شده که ایالات متحده با چالش ایران حتی بسیار وحشتناک تر از آغاز دوره ریاست جمهوری خود دست و پنجه نرم کند.
رفتار نادرست بایدن با ایران در شکست سیاست خاورمیانه ای او نقش اساسی دارد. اگر او تصمیم میگرفت که سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ بر ایران را که با تحریمهای بیسابقه با هدف فروپاشی اقتصاد ایران انجام میشود، ادامه ندهد، ممکن بود خاورمیانه در وضعیت آشفتگی کنونی خود قرار نگیرد. اثرات موج دار تصمیم ترامپ برای خروج از برجام در سال 2018، برای منافع استراتژیک ایالات متحده فاجعه آمیز بوده و آمریکا و متحدان منطقه ای آن را آشکارا در موقعیت ضعیف تری قرار داده است.
ترامپ و مشاوران جنگ طلبش، از جمله مایک پمپئو و جان بولتون، بر این باور بودند که با استفاده از تمام ابزارهای قدرت ایالات متحده، به جز یک رویارویی نظامی همه جانبه و تهاجم به ایران، می توانند دولت ایران را وادار به تسلیم کنند یا حتی فروپاشی آن را سرعت ببخشند.
آنها انتظار داشتند که ایران به خواستههای مایک پمپئو تن دهد که اساساً از ایران میخواست از همه سیاستهای خارجی و استراتژیهای امنیت ملی و تواناییهای دفاعیاش دست بکشد یا در حالت ایدهآل، جمهوری اسلامی به سادگی تحت تحریمهای عظیمی که برای محاصره آن طراحی شده بود فرو بریزد.
با این حال، سیاست ترامپ در قبال ایران یک شکست بزرگ بود. زمانی که ترامپ قدرت را ترک کرد، جمهوری اسلامی نه تنها جان سالم به در برد، بلکه برنامه هسته ای خود را نیز به طور قابل توجهی گسترش داد. علیرغم "شوک" اقتصادی ناشی از تحریم ها، ایران موفق شد اقتصاد خود را با ثبات کند، هرچند هزینه قابل توجهی برای معیشت مردم عادی ایران به همراه داشت. علاوه بر این، ایران علیه منافع ایالات متحده در منطقه دست به اقداماتی زد و هزینه های برنامه آمریکا برای تغییر نظام سیاسی در ایران را بالا برد.
این اقدامات شامل حملات موشکی بیسابقه به آرامکوی سعودی در سپتامبر 2019 و حملات متعاقب آن به یک پایگاه نظامی ایالات متحده در عراق پس از ترور ( شهید) قاسم سلیمانی در ژانویه 2020 بود. ایران و متحدانش همچنین منافع ایالات متحده در عراق را هدف قرار دادند و کشتیرانی در خلیج فارس را مختل کردند.
ایران پیامی بدون ابهام ارسال کرده که تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن یا بیثبات کردن آن بدون عواقب نخواهد بود. آرزوی واشنگتن برای ایجاد خاورمیانه تحت سلطه استراتژیک خود، که مشخصه آن رژیم های اقتدارگرای عربی سازگار با اسرائیل است، عمدتاً به دلیل نقش ایران به عنوان یک خرابکار این معادله، بر باد رفته است.
به عنوان مثال، متحدان منطقهای ایالات متحده، از جمله امارات و عربستان سعودی، با پایان دوره ترامپ، از رویارویی به تعامل با ایران رسیدند، که ناشی از هزینه فشار حداکثری بر ایران برای امنیت آنها بود. این چرخش به سمت دیپلماسی و سازش با ایران اخیراً شتاب بیشتری گرفته است و دولت ها و شخصیت های منطقه ای دیگری مانند رهبر دولت اقلیم کردستان عراق را هم شامل شده که در سفر اخیر خود موضع آشتی جویانه ای در گفت و گو با مقام های ایرانی بخصوص رهبر ایران داشته است.
با چنین فضایی مشخص نیست که چرا بایدن تصمیم گرفت به سیاست های شکست خورده ترامپ ادامه دهد. بایدن پس از تصدی مسئولیت، فرصت طلایی برای ورود سریع به برجام داشت. در ژانویه 2021، گروهی از کارشناسان سیاست خارجی و کنترل تسلیحات توصیه کردند که دولت فوراً از طریق یک فرمان اجرایی، مانند اقدامات وی در توافقنامه آب و هوایی پاریس، پایبندی ایالات متحده به برجام را بازگرداند. بیش از 150 نماینده دموکرات کنگره نیز از بایدن خواستند بدون پیش شرط به توافق برگردد.
با این حال، بایدن با رویکردی پیش رفت که مشخصه آن اعتماد بیش از حد بود. بایدن در جریان مبارزات انتخاباتی خود در سال 2020 گفت: «اگر ایران به پایبندی دقیق خود به توافق هستهای بازگردد، ایالات متحده به عنوان نقطه شروعی برای مذاکرات بعدی، دوباره به توافق میپیوندد». او با وجود اینکه آمریکا ناقض اولیه بود و مسئولیت بازسازی اعتماد را بر عهده داشت، اول بار مسئولیت بازگشت به توافق را بر دوش ایران گذاشت.
مشاوران بایدن در ماههای حیاتی دولت او پیامهای اشتباهی را به تهران منتقل کردند. آنها به جای نشان دادن آمادگی برای اصلاح نقض اولیه برجام توسط واشنگتن، تلویحاً گفتند که فشار حداکثری ترامپ را اهرمی میدانند که تمایلی به کنار گذاشتن آن نداشتند و به دنبال امتیازات بیشتر از ایران برای بازگشت به برجام بودند.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا در اوایل گفت که ایران باید ابتدا از برجام پیروی کند قبل از اینکه آمریکا لغو تحریمها را در نظر بگیرد و «توافق طولانیتر و قویتری» را دنبال کند که خواستار امتیازات بیشتر از ایران در رابطه با مسائل منطقهای و برنامه موشکی آن ، جزء حیاتی سیستم دفاع ایران، است.
این موضع توسط جن ساکی، دبیر مطبوعاتی بایدن منعکس شد، که بر هدف دولت برای گسترش و تقویت محدودیتهای هستهای بر ایران و رسیدگی به سایر زمینههای نگرانکننده، مشروط به پایبندی ایران تاکید کرد.
این اظهارات سیگنالهای اشتباهی را به تهران فرستاد و این تصور را تقویت کرد که آمریکا شریک قابل اعتمادی نیست و دستیابی به یک توافق ارزشی ندارد. ایرانیها بهطور مداوم در مذاکرات با ایالات متحده در دهههای گذشته با ناامیدی مواجه بودهاند، و حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین، آخرین رهبر ایران بود که به توافق رسید، اما با عقبنشینی ایالات متحده مواجه شد که جناحهای سیاسی اصلاحطلب-معتدل و غرب محور ایران را تضعیف کرد.
باور نادرست بایدن مبنی بر اینکه «فشار حداکثری» ترامپ اهرمی را فراهم میکند یک اشتباه بزرگ بود. او فرصت مذاکره با دولت روحانی و تضمین احیای برجام را در زمانی که این دولت در قدرت بود، از دست داد و در عوض امتیازات بیشتر از ایران را هدف گرفت.
زمانی که مذاکرات در آوریل 2021 آغاز شد، اسرائیل نیز تلاش ها برای خرابکاری در آنها را تشدید کرد. انفجار در تاسیسات هستهای نطنز با از سرگیری مذاکرات همزمان شد و رهبر ایران را بر آن داشت تا مجوز افزایش غنیسازی اورانیوم تا 60 درصد را که به سطح تسلیحات نزدیک است، صادر کند.
در میان این چالشها، بایدن مذاکرات را در وین دنبال کرد، اما ایرانیها در این مرحله خودشان به دنبال امتیازات بیشتری بودند، از جمله تأیید لغو تحریمها قبل از توافق برای برچیدن برنامه هستهایشان و تضمین پایبندی آمریکا به توافق.
در ژوئن 2021، روحانی و جواد ظریف، وزیر امور خارجهاش، از طرفداران تنش زدایی با غرب، از قدرت کنر رفتند و نیروهای محافظهکار ایرانی که عمیقاً به واشنگتن بیاعتماد بودند، کنترل ریاستجمهوری و نهادهای اصلی حکومتی را به دست گرفتند. این منجر به 15 ماه مذاکرات بیثمر شد و عدم اعتماد ایران به تعهد بلندمدت واشنگتن به توافق، موضوع اصلی بود.
امروز، چشمانداز کاملاً متفاوت از سال 2015 است. ایران تواناییهای هستهای خود را ارتقا و وابستگی اقتصادی خود به نفت را کاهش داده و در برابر تحریم ها از خود مقاومت نشان داده است. تصور منطقهای و جهانی این است که ایران در عین پیشبرد منافع راهبردی خود، به طور موثری در برابر فشارهای آمریکا مقاومت کرده است. علاوه بر این، بعید است که ایران همچنان برنامه هستهای خود را بهعنوان یک ابزار چانهزنی برای مذاکره با غرب در نظر بگیرد ، زیرا این کشور به تعمیق روابط با روسیه و چین متمرکز شده است و با فشارهای داخلی برای برنامه هسته ای تسلیحاتی مواجه است.
در نهایت، تصمیم دولت بایدن برای حمایت از کمپین فشار حداکثری دوران ترامپ در بازدارندگی برنامه هستهای ایران بیاثر بوده و راههای دیپلماسی را بیشتر بسته است. این رویکرد این باور را تداوم بخشید که اقدامات مثبت منجر به لغو تحریم های ایالات متحده علیه کشورهای متخاصم نخواهد شد.
ناهماهنگی ایالات متحده در اجرای توافق ها، ساختار مشوق مضری را برای دشمنانش ایجاد کرده است. این دشمنان که نسبت به دوام تعهد آمریکا بدبین هستند، برای مقابله با این وضعیت تشدید تنش را انتخاب می کنند، همانطور که اقدامات ایران در سالهای اخیر و توسعه مداوم تواناییهای موشکی کره شمالی نشان میدهد.
این وضعیت ضعف قابل توجهی را در سیاست خارجی ایالات متحده نشان می دهد: چندگانگی های سیاسی داخلی و اشتباهات استراتژیک مانع از پیشگیری از درگیری با کشورهایی مانند ایران می شود. چالش پیش رو با ایران نه تنها شامل دستیابی به یک توافق عادلانه تر، بلکه حفظ اعتبار و ثبات لازم برای تضمین دوام و اثربخشی آن است.
نظر شما