شناسهٔ خبر: 66549193 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

در آخرین جلسه‌ی دادگاه موسس پارک ارم چه گذشت؟/ آیا ماجرای قفس شیرها درست بود؟

در سال ۳۴ کنار رودخانه‌ی کن را از سکنه‌ی طرشت اجاره کردم و بعد در سال ۳۶ زمین‌ها را از سکنه‌ی طرشت از بابت متری ۸ ریال که جمعا ۷۰۰ هزار متری شده خریدم. تا اینکه ۲۵۸ هزار متر آن‌جا را دولت ملی اعلام کرد و من زمین مزبور را از سازمان مسکن ۵ یا ۶ سال قبل به قیمت ۱۲ تومان خریدم.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ساعت یک بامداد روز چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۸ رحیم‌علی خرم مالک پارک خرم [ارم کنونی] که به حکم دادگاه انقلاب مفسد فی‌الارض شناخته شده بود، اعدام شد. در ادامه شرحی از آخرین جلسه‌ی دادگاه او را به نقل از اطلاعات مورخ ۱۹ اردیبهشت ۵۸ و کیهان ۲۰ اردیبهشت ۵۸ می‌خوانید:

آخرین جلسه‌ی رسیدگی به اتهامات خرم ساعت ۷ بعدازظهر روز سه‌شنبه ۱۸ اردیبهشت (۵۸) در شعبه‌ی سوم دادگاه انقلاب اسلامی تشکیل و پس از قرائت آیاتی از کلام‌الله مجید، متن کیفرخواست علیه او به شرح زیر قرائت شد:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

شعبه‌ی سوم دادگاه انقلابی اسلامی ایران

متهم اظهار داشته که به علت بی‌سوادی نمی‌تواند کیفرخواست را بخواند ولی قبلا کیفرخواست به متهم تفهیم شده است و بار دیگر قرائت می‌شود.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی تهران

در این پرونده رحیم‌علی خرم به شماره‌ شناسنامه‌ی ۱۳۴، ساوه، بی‌سواد، ساکن شاه‌آباد شمیران نرسیده به بیمارستان مسلولین متهم است:

۱- مشارکت و معاونت در قتل و ضرب

۲- استثمار ملت مظلوم ایران با توسل به قدرت و زور

۳- دایر کردن قمارخانه و مراکز فحشا، حسب محتویات پرونده در سالیان دراز، واسطه بودن به رژیم شاه مخلوع و از این راه ثروت هنگفت به دست آورده از جمله شرکت آسفالت، هتل خرم، پارک خرم، و صدها آپارتمان و مبالغ هنگفتی موجودی در بانک‌ها و غیره و در این مسیر از ارتکاب قتل و غارت ابایی نداشت که از طریق عمال ساواک امثال نصیری حمایت می‌شد.

دلایل موجود در پرونده:

صدها برگ شکایت، اظهارات متهم، وجود ده‌ها پرونده علیه وی در دادگستری، قضاوت اذهان عمومی که تمامی ملت نام او را با یک جانی برابر دانسته و یاد می‌کند که به اتکا به حاکمیت اجنبی بر مملکت سهم بزرگی در فساد ناشی از حکومت جابرانه‌ی شاه خائن دارد. تقاضای مجازات او و مصادره‌ی اموال اقارب درجه‌یک او و خود متهم را دارد. دادستان دادسرای انقلاب اسلامی

در آخرین جلسه‌ی دادگاه موسس پارک ارم چه گذشت؟/ آیا ماجرای قفس شیرها درست بود؟

پس از قرائت متن کیفرخواست آ رئیس دادگاه از رحیم‌علی خرم خواست تا از خود دفاع کند.

خرم: من سواد ندارم و شفاها به متن کیفرخواست جواب خواهم گفت... من ۲۰ سال علیه شاه سابق مبارزه کردم و پرونده‌هایی که بر علیه شاه سابق و بستگانش دارم در دادگستری موجود است که دو فقره از پرونده‌ها هنوز تشکیل نشده است. راجع به قمارخانه فرمودید، چون شاه دستور داده بود در ایران به من کار ندهند من برای این‌که بتوانم کاری در این‌جا دست و پا کنم پارک خرم را ساختم و چون حتی اجازه‌ی گشایش آن را به من نمی‌دادند کلیه‌ی تاسیسات پارک خرم را به یک فرانسوی به مدت ۱۰ سال به قیمت ۸۶ میلیون تومان اجاره دادم. یک سال است که خبری از پارک ندارم. برادر کوچک شاه حمیدرضا با من دوستی چندساله دارد. از موقعی که حمیدرضا را از دربار بیرون کردند مشکلاتی برای من ایجاد شد و بارها چوب بیرون کردن حمیدرضا را از دربار خورده‌ام. بیرون کردن حمیدرضا پهلوی از دربار مصادف با سال ۳۸ بود.

از آن تاریخ گرفتاری من شروع شد تا این‌که در سفر آخری که به لاهور برای انجام امور مقاطعه‌کاری رفته بودم، با نصیری که او هم در پاکستان بود ارتباط پیدا کردم. نصیری به واسطه‌ی این‌که برایش رشوه ندادم، ترتیب دستگیری مرا داد تا این‌که چند مامور ساواک به اتفاق چند تن دیگر از ماموران پاکستان مرا دستگیر و روانه‌ی ایران کردند. بعد فهمیدم پرونده‌ای برای من درست شده است.

تمام این برنامه‌ها زیر سر ارتشبد نصیری است. من با تیمور بختیار که قبلا رئیس ساواک ایران بود، دوست بودم و برای کمک به افرادی که سال‌ها به زندان‌ها محکوم شده بودند از طریق کمک‌های مالی به بختیار و دیگر مقامات نجات‌شان دادم. بختیار آدم پولکی بود او پول می‌گرفت و کار انجام می‌داد ولی آزموده (رئیس دادگاه‌های شاه سابق) همیشه سر ناسازگاری با مردم داشت. آزموده هرکسی را که گیرش می‌آمد ترتیب کشتن او را می‌داد. در زمان بختیار من جان بیش از هزار نفر را با پول نجات دادم. با نصیری هم دوست بودم. من دو تا خانه برایش ساختم یکی در نوشهر و یکی هم در متل‌قو. نصیری مقدار زیادی به من بدهکار بود. نصیری هرچه اربابش می‌گفت اطاعت می‌کرد و با بختیار فرق داشت.

رئیس دادگاه: در جهت مالی چه ارتباط دیگری با ارتشبد معدوم نصیری داشتید؟

خرم: او فقط یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به من مقروض بود. چون به دستور شاه در ایران به من کار نمی‌دادند من رفتم در کشورهای خارج کارهای مقاطعه‌کاری انجام دادم. زنم راضیه فرتاش ۵ برابر من ثروت دارد. من حاضرم هرچه داشتم و دارم در راه انقلاب بدهم.

رئیس دادگاه: راجع به اتهامات و مشارکت در قتل چه می‌گویید؟

خرم: من اطلاعی ندارم. من ۶-۷ هزار نفر کارگر داشتم.

رئیس دادگاه: شما چگونه با تکیه به قدرت رژیم اموال مردم را غصب کردید و پارک خرم را به چه صورتی به دست آوردید؟

خرم: من در سال ۳۴ کنار رودخانه‌ی کن را از سکنه‌ی طرشت اجاره کردم و بعد در سال ۳۶ زمین‌ها را از سکنه‌ی طرشت از بابت متری ۸ ریال که جمعا ۷۰۰ هزار متری شده خریدم. تا اینکه ۲۵۸ هزار متر آن‌جا را دولت ملی اعلام کرد و من زمین مزبور را از سازمان مسکن ۵ یا ۶ سال قبل به قیمت ۱۲ تومان خریدم.

نماینده‌ی دادستان: دادگاه محترم انقلاب! شما قسمت‌هایی از میزان ثروت ایشان را گفتید. برای جلوگیری از اطاله‌ی وقت دادگاه ما قضاوت این‌که چگونه این ثروت‌ها را آقای خرم به دست آورده است به ملت واگذار می‌کنیم. این ثروت شیره‌ی جان این ملت است. آقای خرم طی سالیان دراز دلال مقامات بزرگ بود. ایشان اقرار کردند که به علت ندادن باج به نصیری او را در زمان طاغوت بازداشت کرده‌اند؛ ولی این حقه‌ای بیش نیست. چطور ممکن است علی‌رغم حاکم بودن خرم بر مملکت، او را دستگیر کنند؟! اما در مورد فساد، آقای خرم! شما گفتید که پارک را به اجاره‌ی فرانسوی‌ها دادید در حالی که دروغی بیش نیست. شما ۱۵۰ دختر فیلیپینی را به عنوان رقاصه اما عملا به صورت فاحشه در آن‌جا استخدام کردید که اکنون شاهدی که کارمند شما بوده به تشریح جریانات پارک شما می‌پردازد.

شاهد [گفته می‌شد این شاهد ۸ ما در پارک خرم کار می‌کرده و بعد او را بیرون کرده بودند]: من آن‌چه از کلاهبرداری‌ها و قتل و جنایت‌هایی که در پارک خرم می‌شد باخبر بودم. شبی یکی از مشتریان پارک خرم که جوانی بود نسبت به خرم توهینی کرده بود. بادی‌گاردهای خرم برای انتقام‌جویی از او پس از ایراد ضرب مفصل به این جوان او را داخل قفس دو تا شیر که در میان کاج‌های پارک استتار کرده بودند انداختند. ساعت ۳ و نیم شب بود که صدای خرناس شیر به گوش رسید. من در داخل اتاق بودم، چفت در اتاق را انداختم و روی یک صندلی رفتم و دیدم چند نفر از محافظین خرم دور قفس ایستاده‌اند و مرد جوانی در داخل قفس شیرها بی‌حرکت افتاده است. شیرها پس از کشتن جوان در گوشه‌ی قفس ایستاده بودند. فردای آن روز برای طبیعی جلوه دادن اوضاع گفتند یکی از مشتری‌ها به هنگام نزدیک شدن به قفس، شیرها را اذیت کرده و آن‌ها هم پس از بیرون آمدن از قفس او را دریده‌اند.

سوال از شاهد: در مورد هتل و کارکنان داخلی و خارجی و رقاصه‌های آن‌جا چه می‌دانید؟

شاهد: ۱۸۰ خانم فیلیپینی برای کار در عشرتکده‌ی پارک استخدام شده بودند که یک نفر شین نامی مسئول این کار بود. عشرتکده در طبقه‌ی آخر هتل که هزار اتاق داشت قرار گرفته بود. اشخاص درباری مشتریان این هتل بودند. من چند بار دختر شاهپور غلامرضا و پسرهایش، ارتشبد معدوم نصیری، هاشمی‌نژاد، مادر شاه و نازک دختر حمیدرضا پهلوی را در هتل خرم دیدم و این‌ها از مشتریان هتل بودند. متنفذین دربار برای آمدن به هتل جا رزور می‌کردند. از کسانی که بیش‌تر در هتل خرم برنامه‌ی هنری اجرا می‌کردند گوگوش، فیروزه، شهره و نسرین بودند. در حدود ۶۰ یا ۷۰ نفر در پارک خرم روسپی‌گری می‌کردند که کارت مخصوص برای خود داشتند. دکتر شفیعی با برادرش یا آقای مقدم و یا کاشانی کیفیت ارتباط را برقرر می‌کردند.

سوال: مرد جوانی که داخل قفس افتاده بود چه کسی بود؟

شاهد: او مرد جوانی بود که در داخل لوناپارک به نحوه‌ی نوبت اعتراض کرده بود. انتظامات هم به او توهین کرده بود و این جوان نیز به تلافی آن به خرم توهین کرده بود. ساعت ۱۱ شب ماموران او را گرفته و کتک زدند و بعد به دستور خرم او را داخل قفس شیرها انداختند. من از بادی‌گاردهای خرم شنیدم که ۳ یا ۴ سال پیش نیز یکی از این افراد مردی را که با خرم اختلاف داشت در رامسر به قتل رسانده‌اند. هرگاه دختر و پسری برای تفریح به پارک خرم می‌آمدند و اعتراض می‌کردند و یا بلند صحبت می‌کردند این مسئله را مزدوران خرم بهانه قرار می‌دادند، پسر را دستگیر و به انتظامات می‌بردند و دختر را گرفته و به او تجاوز می‌کردند. یک بار دختری را گرفته و به داخل هتل برده بودند چون با مخالفت دختر روبه‌رو شده بودند با مشت بر شکم او کوبیده بودند به طوری که او در همان‌جا مرده بود.

سوال: اجساد را چه‌کار کردند؟

شاهد: عوامل خرم جسدها را در داخل قبرستان خصوصی که در داخل پارک بود دفن می‌کردند. معمولا جسدها را در سردخانه می‌گذاشتند تا در فرصت مناسب آن‌ها را چال کنند. یک بار من جسدی را در داخل سردخانه دیدم که متعلق به همان جوانی بود که جلوی شیرها انداخته بودند. هر پرونده‌ای که از خرم درست می‌شد، در پاسگاه ژاندارمری کن توسط فرمانده‌ی آن‌جا سروان حیدری گاوبندی می‌کردند.

سوال: شما شاهد سرکوبی‌ها هم بودید؟

شاهد: یک شب یک سرگرد ارتشی به پارک آمده بود، او به نحوه‌ی عمل جک‌پات‌ها (دستگاه‌های قمار) اعتراض داشت، او را گرفته و کارگران خرم به‌شدت مضروب کردند. زنش به کمک او آمده بود که کارگران زن را هم که حامله بود، به‌شدت مضروب کردند. روز بعد از پاسگاه ژاندارمری کن اطلاع دادند. سرگرد مزبور با چند نفر دیگر برای دستگیری عامل اصلی این حادثه آمده‌اند که بلافاصله عوامل خرم او را مخفی کردند و اعلام داشتند که او را بیرون کرده‌اند.

خرم: من از شیرها چیزی نمی‌دانم، شیرها الان در حدود ۱۰ سال‌شان است. من آن دو را از خارج برای بچه‌هایم آورده‌ام. الان هم به آن‌ها گوشت پخته و شیر می‌دهند.

نماینده‌ی دادسرا: آقای خرم! می‌دانید یکی از شیرهای شما مرده؟

خرم [با شنیدن این حرف آهی کشید و ابراز ناراحتی کرد]: ... من کاباره و رستوران با ۸۰ جک‌پات طی یک قراردادی به ارزش یک میلیون و دویست هزار تومان به آقای کاشانی اجاره دادم. اما راجع به خانم‌های خارجی من کاری با آن‌ها نداشتم. برنامه‌ی آن‌ها دست پرویز کاشانی و احمد مقدم بود و تمام ابلاغ‌ها را مهندس شفیعی می‌نوشت. مقدم هم رئیس انتظامات پارک بود. دکتر فرهنگ شفیعی مدیرعامل پارک بود و مهندس ایرج شفیعی مدیریت فنی پارک را به عهده داشت؛ اما این‌که گفته شد نازک دختر حمیدرضا شب‌ها به پارک می‌آمد باید بگویم که پسرم قرار است با نازک ازدواج کند. نمی‌دانم این کار خیر سرگرفته یا نه، نازک به همراه بچه‌هایم در سوئیس درس می‌خواندند. خرج نازک را هم در سوئیس شاه می‌فرستاد. از زنان فیلیپینی برای کار در کاباره استفاده می‌شد. آنان برای کار باله استخدام شده بودند. ۱۵ نفر بیش‌تر نبودند. البته باید بگویم زنانی که در کاباره کار می‌کنند، اکثرا آدم‌های فاسدی هستند. اما این‌که گفته شد گوگوش، نسرین و چند خواننده‌ی دیگر در آن‌جا کار می‌کردند، بله گوگوش به آن‌جا می‌آمد. من گوگوش را مثل دختر خودم دوست دارم با پدرش ۱۵ سال است که دوستم اما نسرین را نمی‌شناسم فقط یک شب نسرین برای اجرای برنامه به کاباره آمد و برنامه اجرا کرد، نپسندیدم و گفتم دیگر نیاید. اما راجع به مادر شاه، او مادر شاه نبود بلکه مادر حمیدرضا بود ۹۰ سال دارد. او با خانمم دوست بود و می‌آمد در پارک خرم با هم ناهار می‌خوردند. پانزده سال پیش پستان‌های او را به علت ابتلا به بیماری سرطان بریده بودند... خواهش می‌کنم پرونده‌های ۲۰ سال مرا که در دادگستری نگهداری می‌شود، دستور رسیدگی صادر کنید.

رئیس دادگاه: دیگر حرفی ندارید؟

خرم: دیگر حرفی ندارم.

رئیس دادگاه به کفایت مذاکرات نظر داد و ساعت ۸ بعدازظهر دادگاه وارد شور شد.

شعبه‌ی سوم دادگاه انقلاب اسلامی پس از ۴ ساعت شور سرانجام رحیم‌علی خرم را به عنوان بارزترین مفسد فی‌الارض به اعدام محکوم کرد.

۲۵۹۵۷

نظر شما