به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «پنج رساله تاریخی شهابالدین عبدالله حافظ ابرو» طغایتمورخان، امیرولی، سربداریه ارغونشاه و ملوک کرت به کوشش محسن فاتحی بر اساس نسخه فلیکس تاور از سوی انتشارات عینک منتشر شد.
این کتاب به تاریخ ایران در دوره تیموریان میپردازد. در مقدمه این کتاب میخوانیم: حافظ ابرو تاریخنویس پرکاری است. پرکاری او البته دلایل زیادی دارد؛ هم مربوط به خدمت در دیوان امیرتیمور و شاهرخمیرزا است؛ یعنی شغل رسمی او چنین حجم از کار را ایجاب میکرد و هم مربوط به کنجکاوی و میل فراوان به ثبت وقایع است که در آن موج میزد. حضور در سفر و حضر همراه با جنگجویان تیموری از شرق تا غرب ممالکی که آنان روفتند نگاه تیزبین و دقیق او را صیقل میزد.
میدانیم که او کتاب «جغرافیا» را در سال ۸۱۷ ه.ق به خواست و پیشنهاد شاهرخ تیموری آغاز کرد و کار عظیم مجمعالتواریخ سلطانیه را به خواست شاهزاده بایسنغر میرزا، پسر فرهنگدوست شاهرخ در سال ۸۲۶ ه.ق روی دست گرفت و تمام کرد؛ کتابی که ربع چهارم آن زبدهالتواریخ نام دارد. کتابهای ذیل جامعالتواریخ رشیدی، ذیل ظفرنامه شامی، تاریخ سلاطین کرت، … بخشی از میراث گرانقدر این تاریخنگار و تاریخنویس بزرگ عهد تیموری است. او در هر کدام از این کتابها سراغ نقاط کور و تاریک تاریخ رفت و کوشید روشنایی بر آن بیندازد.
شهابالدین لطفالله حافظ ابرو حدود ۷۵۲ ه.ق در روستای بهدادین خواف چشم به جهان گشود، پیش از ورود به دستگاه دیوانی تیمور در خراسان به تحصیلات معقول و منقول پرداخت و در دهه سوم زندگیش وارد دیوان شد و در ۷۶۳ ه.ق که تیمور بغداد را فتح کرد جزو منشیان طراز اول بود و در خدمت و در رکاب صاحبقرانی. حضور در دربار و عرصه سیاست و جنگها چشم کنجکاور او را بر جهان گشود و محل خدماتی برای تیمور شد. او پس از مرگ تیمور در ۸۰۷ ه.ق برابر مرسوم در سلک منشیان جانشین او، شاهرخ میرزا درآمد و تا وقتی روزش به سرآمد در ۸۳۳ ه.ق در دستگاه شاهرخی همنشین قلم و مرکب و دویت و قرطاس بود و آنگاه تیزبین و کلک بلندپرواز را در این دوره از زندگانیش به کار زد و مهمترین آثارش را تحریر کرد.
این کتاب محصول کوشش دانشمند گرانمایه فلیکس تاور است که در سال ۱۹۵۸ در ضمیمه مجله آرخیو اورینتالنی شماره پنجم از سری نشریات فرهنگستان علوم چکسلواکی در شهر پراگ با عنوان «پنج رساله تاریخی درباره حوادث دوران امیر تیمور گورکان از مولفات حافظ ابرو» منتشر کرد.
∎