جوان آنلاین: طلاییترین روزهای زندگی هر کدام از ما، گذران ۱۲ سال از بهترین سالهای عمرمان در مکانی به نام مدرسه بوده است، به همین دلیل حال امروزمان، ماحصل گذران همان روزهاست که اگر خوب است، مدیون کسانی هستیم که دلسوزی کرده و دستگیرمان بودهاند و اگر بد است، آنهایی مقصرند که سهمی در این حال بد دارند. مریمالسادات پرپنجی یکی از مدیران بازنشسته آموزشوپرورش است. او ۳۴ سال از سالهای عمرش را در آموزشوپرورش گذرانده و در این سالها مدیر چند دبیرستان نمونه مردمی شهر تهران بوده است. عشق به آموزشوپرورش فرزندان این سرزمین باعث شد او کنار نکشد و حالا مدرس دروسی مانند فلسفه، عربی و معارف است و در آسایشگاه معلولان کهریزک نیز عربی، جامعهشناسی، منطق و فلسفه تدریس میکند. از جمله فرهنگیانی است که معتقد است آموزگار باید شاگردانش را قبل از تدریس با درس زندگی آشنا کند؛ خصوصیتی که در طول مصاحبه با این مدیر باتجربه آشکار بود.
معلم واقعی باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
معلم به معنای واقعی باید عاشق باشد تا سالها بتواند کارش را به درستی انجام دهد و به واقع معلمی کند. به معلمی نباید صرفاً نگاه شغلی و درآمدزایی داشت چراکه این شغل با این گزینهها سازگار نیست و آفت آن است. بزرگترین ویژگی و هدف معلم باید تربیت واقعی انسانها باشد و بتواند شاگردانش را به اوج قله که همان کمال واقعی است، رشد دهد و هدایت کند.
این تعریف زیبایی است، اما امروزه بعضی معلمان را در این جایگاه نمیبینیم. به نظر شما علت چیست؟
شاید بعضی فکر کنند تغییرات جامعه و شرایط اقتصادی نگاه معلمان را تغییر داده است، ولی معلم اگر به فکر درآمدزایی و شغل پردرآمدی بود، نباید معلمی را انتخاب میکرد. از طرفی تغییر اولویتها و اهداف، جایگاه معلمی را خدشهدار کرده است، بنابراین باید اهداف، زیرساختها و مسئولان نگاهشان را تغییر دهند چراکه به خاطر تغییر هدفهاست که معلمان به سمت زندگی مصرفی رفته و با تدریس خصوصی بیشتر وقتشان را پرکردهاند، به همین خاطر نقش اصلیشان را فراموش کرده و فرصت کافی برای رسیدگی به اصل موضوع را که همان آموزشوپرورش است، ندارند.
نظر شما درباره رابطه معلمان و والدین چیست؟ چرا این روابط تقویت نمیشود؟
در پاسخ به این سؤال هم باید به تغییر اولویتهای خانواده اشاره کرد. تغییر نگرش اجتماعی و رواج بیحد و مرز فضاهای مجازی در روابط خانوادگی به گونهای است که جای خانواده و معلمان را گرفته و دیگر نیازی به ارتباط مدرسه و خانواده حس نمیشود. متأسفانه دانشآموزان از سوی اولیا و معلمان تربیت نمیشوند، در نتیجه والدین فقط به فکر رشد فیزیکی فرزندانشان هستند و معلمان هم تنها به فکر تدریس و آموزش. اندیشه و تربیتی وجود ندارد که این رابطه شکل بگیرد، نتیجه هم آن میشود که در آینده ما تنها روباتهایی را که قدرت تفکر و اندیشیدن ندارند، به جامعه تزریق میکنیم.
با توجه به سابقه سرکار عالی، علت اهمیت قائلشدن برای معلمان دروس ریاضی، فیزیک و شیمی و اهمیت کمتر برای معلمان دروس عمومی را در چه میبینید؟
یک دلیل آن به خاطر غول کنکور و دوپینگ دانشآموزان برای ردشدن از آن است و سیاستگذاریهایی که این رویکرد را پیش آورده است، البته در این باره نقش خانوادهها هم مؤثر است. در خانوادهای که برای کلاسهای دروس اختصاصی میلیونها تومان پرداخت میشود، معلوم است برای دانشآموز نه تنها دروس عمومی بیاهمیت میشود بلکه اولویتها برای او فقط کنکور، مهندس و دکترشدن میشود و سراغ کلاس و اهداف انسانساز دیگر هم نمیرود.
فعالیت مربیان پرورشی را چگونه میبینید؟
به واقع باید گفت دو موضوع بخشنامههای آموزشوپرورش و انگیزه و هدف مربیان، راندمان کار پرورشی را کم کرده است. فعالیتهای پرورشی امروز در مدارس، تنها در دایره بخشنامهها و کلیشهها میچرخد. آنقدر آموزشوپرورش برای کارهای پرورشی بخشنامه ارائه داده است که اگر مربیان پرورشی وقت پاسخ به آنها را داشته باشند باید خدا را شکر کرد، چراکه دیگر برای آنها وقتی نمیماند که بخواهند کار پرورشی انجام دهند و خلاقیتی داشته باشند. از نگاه دیگر، انگیزه و هدف مربیان پرورشی هم قابل توجه است. بعضی از آنها دنبال پست کاری هستند. در این صورت نمیتوان مطالبی مانند نهجالبلاغه و خطبه متقین را با عمق جان کار کرد و دانشآموز را زیر و رو کرد.
توقع شما و همکارانتان از والدین و دیگر معلمان چیست؟
مطالعه کنند و به کتابخوانی اهمیت دهند. با مطالعه میتوان با وظایف و اهداف آشنا شد. والدین باید فرهنگ کتابخوانی را در خانه ترویج دهند تا به فرزندان سرایت کند. مشکلات این روزهای ما فقر مادی نیست، فقر فرهنگی و فقر کتابخوانی است چراکه با خانوادههایی مواجه میشویم که هر بار فرزندانشان را با خرید گوشیهای مدل بالا تشویق به درس میکنند، پس معلوم است آنها فقر مادی ندارند ولی فقر فرهنگی، آنها را با فرزندان و معلمانشان بیگانه کرده است. در این صورت هر چه تلاش کنیم فرزندمان را با ارزشهای دینی و اخلاقی آشنا کنیم، بیفایده است، چراکه او قبلاً فکرش را از غیرخانواده و مدرسه گرفته است.
به عنوان آخرین سؤال، مرز صمیمیت بین دانشآموز و معلم و تنبیه دانشآموزان از سوی معلمان را چگونه تعریف میکنید؟
تشویق اضافه و تنبیه اضافه ممنوع. در انجام هر دو، ابتدا باید حریمها حفظ شود، سپس واقعی باشد؛ واقعی به این معنا که دانشآموز به همان اندازه که خطا کرده است، تنبیه شود. به قولی جرم و جزا باهم سنخیت داشته باشد. آن وقت دانشآموز به راحتی میپذیرد. در این باره بزرگان راه را نشان دادهاند. ما در رساله حقوق امام سجاد (ع) و در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین (ع) وظایف معلم، حقوق والدین و دانشآموز را داریم. در قرآن و در کلام معصومین (ع) نیز وظیفه تکتک ما آمده است و باید با این موارد آشنا شویم.
نظر شما