روز گذشته در همین ستون، با تکیه بر نقشه راهنما، به نخستین تهاجم رژیم بعث به ایران اشاره کردیم. امروز میرسیم به ماجرای پیشروی عراق تا کرخه. به این شرح که دشمن از سه محور به خاک ایران حمله کرده بود و بعد از آن از دو محور به عمق آمد؛ یکی محور فکه-شوش و دیگری محور شرهانی-پل نادری. کمی با فاصله از مرز عراق، در مسیر فکه تا شرهانی، رودخانهای وجود دارد به نام دیورج که دشمن آن را پشت سر گذاشت و عینخوش را تصرف کرد. سپس ضمن پیشروی در دشت عباس به سمت رودخانه کرخه و پل نادری هجوم آورد. متقابلاً نیروهای خودی به سبب نداشتن طرح دفاعی و فقدان موضعی مناسب، عقبنشینی کردند و در غربِ رودخانه به پدافند پرداختند. هرچند دفاع مردم و ارتش در این مناطق جانانه بود، اما رژیم بعث با امکانات فراوانتر توانست مقاومت در رقاقیه را در هم بشکند و در کنار رودخانه کرخه بایستد. پس از آن بود که صدام، اعضای مجلس ملی عراق را به جلسهای اضطراری دعوت و اعلام کرد تصمیم تاریخیاش را برای پس گرفتن آب و خاکش به زور گرفته است! همزمان پیامهایی نیز میفرستاد مبنی بر اینکه به اشغال همین مناطق اکتفا خواهد کرد و جلوتر نخواهد آمد، اما واقعیت خلاف این پیامها را تأیید میکرد چراکه درگیریهای مرزی شدت گرفته بود و نیروهای پرشمار عراق همه را در مرز وحشتزده کرده بودند. به همین دلیل صبح ۲۷ شهریور ماه ۵۹، شهید خلبان حسین لشکری با یک فروند هواپیمای «اف-۵» به همراه یک دسته پروازی برای پاسخگویی به تجاوزات دشمن، اقدام به انهدام تانکها و توپخانههایی کرد که روز قبل، پاسگاههای مرزی ایران را گلولهباران کرده بودند. عراقیها، هواپیمای او را زدند و شهید لشکری اسیر شد. او از نخستین اسرای ایرانی بود و بیشترین رزمندهای که اسارت را تحمل کرد؛ 18سال! دلیل اینهمه اسارت این بود که عراق بعدها میخواست در مجامع بینالمللی ثابت کند، ابتدا ایران به عراق حمله کرده!
∎
نظر شما