شناسهٔ خبر: 66409851 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

چشم‌انداز پرونده هسته‌ای ایران وتحولات خاورمیانه

محمد جواد قهرمانی

صاحب‌خبر -

پس از هفتم اکتبر 2023‌ و حملات اسرايیل علیه نوار غزه، این موضوع که امکان گسترش درگیری‌ها در منطقه وجود دارد، به مساله‌ای مهم در سطوح تصمیم‌گیری کشورهای مختلف، به ویژه کشورهایی که به هر شیوه‌ای تحت‌تاثیر تحولات منطقه قرار دارند، تبدیل شد. متاثر از این موضوع، محافل تحلیلی و فکری نیز به اظهارنظر پیرامون آینده این تحولات پرداختند. در این میان، اسرايیل تلاش می‌کرد وضعیت موجود را به سمتی ببرد که آن را به منازعه ای میان ایران و امریکا تبدیل کند. همین امر، به تشدید تنش‌ها میان دو طرف انجامید به گونه‌ای که حمله به کنسولگری ایران در سوریه نقطه عطف اقدامات اسراييل به شمار می‌رفت که سرانجام به حمله بی‌سابقه جمهوری اسلامی ایران علیه اسرايیل و پس از آن واکنش اسرايیل منجر شد. این رخدادها موضوع مهمی را به محل بحث تبدیل کرده و آن آینده پرونده هسته‌ای ایران است. به عبارت دیگر، آیا می‌توان انتظار تغییر در دکترین هسته‌ای ایران از یک‌سو و نوع مواجهه دولت‌های غربی به ویژه امریکا با این پرونده را داشت یا خیر؟  با نگاه به گذشته می‌توان دریافت خروج امریکا از برجام در دولت دونالد ترامپ، معماها نسبت به پرونده هسته‌ای ایران را افزایش داد. با وجود آنکه گفت‌وگوهای طولانی، به انعقاد توافقی مهم بر سر این پرونده منجر شده بود اینک، این اقدام امریکا به بی‌اعتمادی بیشتر تهران نسبت به واشنگتن انجامید. امریکا به دنبال این اقدام با دنبال کردن سیاست فشار حداکثری این‌گونه تصور می‌کرد که این فشارها می‌تواند تهران را تسلیم خواسته‌های خود كند. همین تصورات در دولت ترامپ به افزایش تنش‌ها میان دوطرف انجامید و البته وضعیت منطقه را نیز بیش از گذشته با عدم قطعیت مواجه ساخت.  با پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، این انتظار می‌رفت که احتمالا طرفین به سمت احیای برجام حرکت خواهند کرد. با وجود آنکه خبرها و گزارش‌هایی در همان ابتدا نسبت به احتمال موفقیت در این مسیر وجود داشت،   اما در ادامه به دلایل مختلف از‌جمله برداشت‌های متضاد طرفین، چنین امری محقق نشد. حتی در موضوعات منطقه‌ای نیز این گمانه مطرح می‌شد که احتمال تحول در روابط وجود دارد. یکی از مهم‌ترین اقدامات دولت بایدن که این فرض را تقویت می‌کرد خارج کردن انصارالله یمن از لیست گروه‌های تروریستی بود که پیش‌تر توسط ترامپ در این لیست قرار گرفته بود. اما روند تحولات به گونه ای پیش نرفت که بتواند به حل این موضوع منجر شود. در نتیجه، پرونده هسته‌ای ایران همچنان یکی از موضوعات چالش‌زا در روابط ایران و غرب باقی ماند. در این زمان، تحولات متعدد از جمله جنگ اوکراین، در تشدید بدبینی‌ها میان ایران و غرب بیش از گذشته موثر واقع شد. 
 همزمان که امریکا از زمان ترامپ فشارهای خود را بیشتر کرد، تهران نیز در مقابل از اهرم‌های هسته‌ای به منظور حفظ ابزارهای چانه‌زنی استفاده کرد. افزایش سطح غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران مهم‌ترین اقدامی است که در این سال‌ها انجام شده است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز در مواردی نسبت به کمتر شدن همکاری‌های تهران برای بازرسی‌ها اظهار گلایه و نگرانی کرده است. با این حال، اگرچه جمهوری اسلامی ایران با این اقدامات به دنبال نشان دادن این موضوع بوده که امریکا در هر گفت‌وگوی احتمالی در آینده نمی‌‌تواند پیشرفت‌های هسته‌ای ایران را نادیده بگیرد، اما هیچ‌گاه به سمتی که منجر به تغییری اساسی شود، به گونه‌ای که امریکا و دیگر کشورهای غربی به انجام اقدامی متهورانه وادار شوند، حرکت نکرده است.
 در شرایط کنونی، تحولات پیچیده منطقه‌ای به ویژه پس از حمله ایران به اسراييل این موضوع را بیش از گذشته به محل بحث تبدیل کرده است. چند موضوع را می‌توان در طرح و بحث پیرامون این موضوع اثرگذار قلمداد کرد. از یک طرف، طرح آن از این فرض ناشی می‌شود که تهران جسارت حمله به اسرايیل به عنوان یک قدرت اتمی را از این محاسبه به دست آورده که احتمالا فاصله چندانی با تبدیل شدن به یک قدرت دارای سلاح هسته‌ای ندارد. در سوی دیگر، سمت و سوی تحولات منطقه‌ای و اوج گرفتن تنش‌ها نیز می‌تواند این گزاره را در ذهن تصمیم‌گیران یا تحلیلگران برجسته سازد که امکان برگشت، ازجمله امکان باز شدن فضای گفت‌وگو وجود ندارد. در نتیجه این موضوعات، مساله امکان تغییر در دکترین هسته ای ایران و در طرف مقابل، نوع مواجهه امریکا با این پرونده به مساله‌ای مهم تبدیل شده است. در پاسخ به این موضوع، می‌توان این فرض را مطرح کرد که تا آینده قابل پیش بینی نمی‌توان انتظار تغییری جدی در راهبرد تهران و همچنین نوع مواجهه امریکا متصور بود. ذکر چند نکته در این ارتباط ضرورت دارد: 
 اولین نکته این است که تهران تاکنون به گونه ای با این موضوع برخورد کرده که امکان سوء محاسبه کاسته شود. مهم‌ترین تاییدکننده این امر، اظهارات رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در بهمن ماه سال قبل است که از زمان آغاز جنگ غزه جمهوری اسلامی ایران سرعت غنی‌سازی 60درصدی خود را کاهش داده است. 
 در وهله دوم به نظر می‌رسد امریکا در شرایط کنونی سیاست افزایش تنش با تهران را دنبال نمی‌کند. مهم‌ترین تجلی این امر فشار بر اسرايیل بود که به حمله ایران پاسخی ندهد یا به شیوه‌ای محدود آن را انجام دهد. به عبارت دیگر، احتمالا مفروض دولت بایدن این است که یکی از گزینه‌های پیش روی تهران پس از تشدید تنش و اعمال فشار به آن، تصمیم به پیشبرد بیشتر برنامه هسته‌ای خواهد بود. بدون تردید، این موضوعی است که در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا به‌طور جدی توسط بایدن مدنظر است. 
 موضوع سوم این است که اگرچه امریکا تحریم‌هایی را علیه تهران وضع کرده است اما به نظر نمی‌رسد در حال حاضر تحریم‌هایی را اعمال کند که سطح تنش‌ها را بالا ببرد. فشار بر منابع مالی تهران از جمله محدودیت بر فروش نفت می‌تواند چنین پیامدی داشته باشد. انتشار برخی خبرها مبنی بر عدم موافقت بایدن با تحریم‌های نفتی ایران از چنین منطقی نشأت می‌گیرد.
 موضوع چهارم به رویکرد اروپا باز می‌گردد. اروپایی‌ها در دوره ترامپ با رویکرد یکجانبه وی مخالفت می‌کردند و به طرح مکانیزم‌هایی برای زنده نگه داشتن برجام نیز اقدام کردند، هرچند در عمل نتیجه‌ای به دنبال نداشت، اما به دنبال جنگ اوکراین، اروپایی‌ها رویکرد متفاوتی را نسبت به ایران در پیش گرفته و مواضع آنها به امریکا نزدیک‌تر شده است. با این حال، با وجود کمک آنها به اسرايیل در رهگیری پهپادها و موشک‌های ایران، بر لزوم خویشتنداری اسرايیل در واکنش به تهران تاکید داشتند. تحریم‌های اخیر آنها نیز به نظر می‌رسد بیش از آنکه جنبه عملیاتی به صورت جدی داشته باشد به دنبال نمایش همراهی با اسرايیل است تا شاید بتوانند تل‌آویو را برای توقف جنگ در غزه یا خودداری از هر اقدامی که درگیری‌ها در منطقه را افزایش می‌دهد، متقاعد سازند. به همین دلیل، اروپا نیز به نظر نمی‌رسد دست به اقدامی بزند که ایران را متقاعد به تغییر در دکترین هسته‌ای خویش نماید.   به عنوان موضوعی دیگر، این امر را باید مدنظر قرار داد که هر اقدامی که بتواند ابزاری دراختیار امریکا و اسرايیل قرار دهد تا بتوانند از طریق توسل به آن، تهدید ایران در منطقه را برجسته کنند، کشورهای عربی منطقه را به همراهی بیشتر با طرح و ابتکارات منطقه‌ای آنها از جمله دفاع یکپارچه منطقه‌ای متقاعد خواهد ساخت.  به‌طور کلی، با تشدید تنش‌ها در منطقه، به نظر می‌رسد بیش از گذشته پیامدهای منفی خروج امریکا از برجام برجسته شده باشد. حتی این موضوع احتمالا در میان مقامات اسرايیلی، که خود نقش لابیگر برای هدایت ترامپ به این سمت و سو هدایت می‌کردند، آشکار شده باشد. آنها اکنون واقف شده‌اند که امریکا اولویت‌های راهبردی دیگری دارد تا اینکه بخواهد خود را درگیر منازعه‌ای دیگر در منطقه کند. با عطف به این مسائل، اگرچه اکنون پس از تشدید تنش‌های منطقه‌ای و عدم انفعال ایران به اقدام اسرايیل در هدف قرار دادن کنسولگری در سوریه، حساسیت‌ها نسبت به برنامه هسته‌اي ایران افزایش یافته، اما خود این موضوع می‌تواند بابی برای مدیریت تنش و همچنین تعامل باز نماید. 
 کارشناس مسائل خاورمیانه

نظر شما