گروه فیلم: یک مار پیتون در دام یک باند ۲۰ نفره خدنگ افتاد. همه آنها همزمان به سمت مار رفتند و سعی کردند او را تکه تکه کنند.
.....
به گزارش فرارو، پیر نل، یک دوستدار حیات وحش، برای دیدن یکی از دوستانش در پارک مارلوث بود که شاهد این منظرهای بود که یک بار در زندگی اتفاق میافتاد.او در این باره میگوید: ما تازه از شام به خانه برگشته بودیم. به دلیل قطع برق بسیار تاریک بود و صدای طبیعت و بوتهزارها بسیار آرام بود که ناگهان جیغ و ناله فضای سکوت را شکست. همسرم در آن زمان گفت که این صدا شبیه گروهی از میناهای خشمگین هندی است.
ما با چراغها تلفن خود بیرون رفتیم تا بررسی کنیم که این صدا از چه چیزی و از کجا میآید. همه ما شوکه شدیم وقتی بیش از ۲۰ خدنگ بسیار عصبانی را دیدیم که در حال حمله به یک مار پیتون جیغ میزدند.باند خدنگها بی امان بود و از هر زاویهای حمله کردند. برخی گاز میگرفتند و برخی دیگر مار را میخراشیدند و پنجه میکشیدند. از طرف دیگر مار حتی نکرد یک بار هم سعی حمله کند. مار میدانست که شانسی وجود ندارد که بتواند به همه آنها حمله کند.
خدنگها از خانواده خود، به خصوص از بچههای کوچک محافظت میکردند. آنها به مار رحم نکردند. برخی از خدنگها جسورانه با سر مار و نیشهای خطرناک آن روبرو شدند و به آن حمله کردند، در حالی که برخی دیگر بدن مار را هدف قرار دادند و مدام حمله کردند.
خدنگها اغلب هدف بسیاری از شکارچیان قرار میگیرد و به دلیل جثه کوچکشان به تعداد زیاد قدرت پیدا میکنند. گاهی تا زمانی که تهدید از بین نرود، حمله را متوقف نخواهند کرد.مار پیتون در این مرحله متوجه شد که اگر تلاش نکند، به احتمال بسیار زیاد میمیرد. بنابراین، مار سرش را زیر شاخه کوچکی که روی زمین افتاده بود، قرار داد. این شاخه سرش را از حملات و گاز مهاجمان محافظت میکرد، اما بدن مار پیتون هنوز بسیار در معرض دید قرار داشت و نیاز داشت.
خدنگها در این مرحله فقط یک لحظه عقب نشستند و این تمام چیزی بود که مار برای فرار نهایی خود لازم داشت. یک درختچه ضخیم در آن نزدیکی بود و مار به سرعت سعی کرد دور شود. خدنگها که متوجه دور شدن مار پیتون شده بود، دور هم جمع شدند و برای لحظهای ناپدید شدن مار در بیشهزار را تماشا کردند و سپس در تاریکی ناپدید شدند. سکوت و آرامش به آنجا بازگشت و همه چیز به پایان رسید.
∎
.....
به گزارش فرارو، پیر نل، یک دوستدار حیات وحش، برای دیدن یکی از دوستانش در پارک مارلوث بود که شاهد این منظرهای بود که یک بار در زندگی اتفاق میافتاد.او در این باره میگوید: ما تازه از شام به خانه برگشته بودیم. به دلیل قطع برق بسیار تاریک بود و صدای طبیعت و بوتهزارها بسیار آرام بود که ناگهان جیغ و ناله فضای سکوت را شکست. همسرم در آن زمان گفت که این صدا شبیه گروهی از میناهای خشمگین هندی است.
ما با چراغها تلفن خود بیرون رفتیم تا بررسی کنیم که این صدا از چه چیزی و از کجا میآید. همه ما شوکه شدیم وقتی بیش از ۲۰ خدنگ بسیار عصبانی را دیدیم که در حال حمله به یک مار پیتون جیغ میزدند.باند خدنگها بی امان بود و از هر زاویهای حمله کردند. برخی گاز میگرفتند و برخی دیگر مار را میخراشیدند و پنجه میکشیدند. از طرف دیگر مار حتی نکرد یک بار هم سعی حمله کند. مار میدانست که شانسی وجود ندارد که بتواند به همه آنها حمله کند.
خدنگها از خانواده خود، به خصوص از بچههای کوچک محافظت میکردند. آنها به مار رحم نکردند. برخی از خدنگها جسورانه با سر مار و نیشهای خطرناک آن روبرو شدند و به آن حمله کردند، در حالی که برخی دیگر بدن مار را هدف قرار دادند و مدام حمله کردند.
خدنگها اغلب هدف بسیاری از شکارچیان قرار میگیرد و به دلیل جثه کوچکشان به تعداد زیاد قدرت پیدا میکنند. گاهی تا زمانی که تهدید از بین نرود، حمله را متوقف نخواهند کرد.مار پیتون در این مرحله متوجه شد که اگر تلاش نکند، به احتمال بسیار زیاد میمیرد. بنابراین، مار سرش را زیر شاخه کوچکی که روی زمین افتاده بود، قرار داد. این شاخه سرش را از حملات و گاز مهاجمان محافظت میکرد، اما بدن مار پیتون هنوز بسیار در معرض دید قرار داشت و نیاز داشت.
خدنگها در این مرحله فقط یک لحظه عقب نشستند و این تمام چیزی بود که مار برای فرار نهایی خود لازم داشت. یک درختچه ضخیم در آن نزدیکی بود و مار به سرعت سعی کرد دور شود. خدنگها که متوجه دور شدن مار پیتون شده بود، دور هم جمع شدند و برای لحظهای ناپدید شدن مار در بیشهزار را تماشا کردند و سپس در تاریکی ناپدید شدند. سکوت و آرامش به آنجا بازگشت و همه چیز به پایان رسید.
نظر شما