گروه اندیشه: دکتر سیروس شَمیسا استاد ادبیّات فارسی و نویسندهٔ ایرانی است که تاکنون بیش از ۴۰ اثر خلق کردهاست. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین شمیسا تحصیلاتش را با اخذ دکترا در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۷ به پایان برد. راهنمای تز دکترایش، دکتر خانلری از استادان برجسته در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود؛ در سال ۱۳۸۰ یکی از چهرههای ماندگار ایران لقب گرفت. هم اکنون، کتابهای او در بسیاری از دانشگاههای ایران تدریس میشود. او به مناسبت یکم اردیبهشت سالروز ابومحمّد مُشرفالدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی، در مراسمی که به همین مناسبت برگزار شده بود، در باره سعدی با عنوان «متجدد معتدل» سخنرانی کرد. به زعم شمیسا، هرچند نوآوری در دنیای مدرن اغلب با نفی سنت، و با برخورد تند و تیز علیه آن صورت می گیرد، اما سعدی شاعری نوآور و معتدل بود که با حفظ سنت های صحیح، و با مشی معتدل، به اصلاح و پیشرفت جامعه آن روز خود اقدام کرد. شاید با توجه به نگاه شمیسا، یکی از دلایل ماندگاری نام سعدی در حافظه ایرانیان و تاریخ ایران زمین، شیوه معتدل او در نقد قدرت، روشنفکران و مردم و به طور خلاصه اصلاح اجتماعی باشد. او تلاش کرد با نقد قدرت، دفاع از منافع مردم و انتقاد از آنان، دوری از ریاکاری، تملق ، و چاپلوسی، الگویی از انسان رشد یافته و شاعری روشنفکر و مسئول با مشی ای بدون افراط و تفریط را برای امروز ایرانیان به عنوان یک میراث گرانبها به یادگار بگذارد. متن پیاده شده از فایل صوتی و تصویری که در یوتیوب منتشر شده، در زیر از نظرتان می گذرد:
***
متجدد معتدل
عنوان سخنرانی بنده همانگونه که فرمودند متجدد معتدل است. گفتمان سنت یا تجدد، در مفهوم امروزی در اعصار قدیم، رایج نبود. توضیح این که در عصر جدید، مدرنیسم، غالبا با نفی سنت همراه است، اما در اعصار قدیم معمولا در حین حفظ سنت، نوآوری هایی هم می کردند. این نوع آوری ها به ویژه در ادبیات، بیشتر ناظر به محتوا بود. حال آن که در عصر جدید بیشتر ناظر به برخورد است. یا به نحوی با تغییر فرم هم همراه است. تجدد امروزی ها تندو تیز است. حال آن که قدما روشی معتدل داشتند.
با توجه به این مقدمه کوتاه، باید سعدی را متجددی دانست که با حفظ اعتدال بیشتر در زمینه معنی و گاهی هم البته فرم، دست به نوآوری هایی زده است. به چند مورد به نوآوری ها او با توجه به تاریخ عصر او و قبل از او اشاره می شود.
۱- در نثر به جای این که روش فضلای دوره خود و ماقبل خود را که مقامات نویسی و سجع پردازی و نثر مصنوع و متکلف بود ادامه دهد، در گلستان نثری معتدل را ابداع کرد که برای اولین بار شادروان ملک الشعرای بهار «در سبک شناسی، ناظر به نثر ساده و موجز خواجه عبدالله انصاری و نثر متکلف و متند حمیدالدین بلخی در مقامات حمیدی است که حکایات گلستان برخلاف مقامات حمیدی کوتاه و ساده است، و از سویی دیگر، مثل مناجات خواجه عبدالله فقط گزاره های اخلاقی و عرفانی نیست. بلکه حکایت است. سعدی حتی در سجع پردازی هم جانب اعتدال را رعایت کرد. و از برخی اشارات او پیداست که معتقد بود در نثر فنی مسجع معنی فدای لفظ شده است. چنانکه در گلستان گوید:
هان تا سپر نیفکنی از حملۀ فصیح
کو را جز این مبالغۀ مستعار نیست
دین ورز و معرفت که سخندان سجعگوی
بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست»
همین روش بی اعتنایی به اظهار فضل و فضل فروشی و ایراد تلمیحات و اشارات نادر علمی و نجومی و طبی و امثال این ها را علاوه بر نثر در شعر هم دارد. توضیح این شعر قرن ششم یا عهد سلجوقی برای مثال شعر خاقانی و نظامی و انوری و امثال آنان شعری فاضلانه است. که بر آن ها شروح متعدد نوشته اند. اما شعر سعدی در عین احتقاق به مبانی فصاحت و بلاغت شعری ساده و باصطلاح سهل و ممتنع است. آن جا که به انوری توجه می کند قصاید او را نادیده می گیرد و غزل و قطعات او را که ساده و روان است، در مد نظر دارد.
بدیهی است که سعدی با آن پایه و مایه ای که در ادبیت و عربیت داشت، اگر می خواست به شیوه فضلای قبل از خود به شعر و نثر فنی بپردازد گوی سبقت را از همگان می ربود. در همان عصر او هم همشهری اش «وصاف» در تاریخ خود افراط را از حد گذرانده بود. سادگی شعر سعدی در عصری که همگی به دنبال اظهار فضل و تصنع بودند در همان زمان سعدی مورد توجه قرار گرفت. «مجد همگر» گوید:
از سعدی مشهور سخن شعر روان جوی
کو کعبه فضل است و دلش چشمه زمزم
در این جا «و» ، واو حامیه است. یعنی با آن که سعدی کعبه فضل است، دلش مانند چشمه زمزم است، که اشاره به روانی شعر سعدی است. سیف الدین فرغانی در مدح سعدی می گوید:
حدیث شعر من گفتن به پیش طبع چون آبت
به آتشگاه زرتشت است خاکستر فرستادن
سعدی و نقد مدح قدرت؛ دعای تایید یا دعای نقد
۲- قصاید قبل از سعدی عمدتا محدود به مضامین مدحی است. البته در قصاید سنایی و خاقانی مضامینی شبه عرفانی هم هست. مدح چیزی است از دنیای اساطیر و حماسه، و عرفان نیز مربوط به عوالم متافیزیکی است. اما سعدی موضوع و مضامین قصیده را عمدتا بر مطالب این جهانی و حکمت عملی و پند و اندرز قرار داد.
من در سبک شناسی شعر تحت عنوان پایان عمر قصیده سنتی این ابیات او را در انتقاد از قصاید مدحی پیش از او آورده ام.
به نوبت اند ملوک اندر این سه پنج سرا
کنون که نوبت توست ای ملیح به عقل بیا
پس ممدوح عمر جاودانه ندارد و این تعریضی است به دعای تایید در قصاید.
نیاز باید و طاعت نه شوکت و ناموس
بلند بانگ چه سود و میان تهی چو درای؟
قصیده پردازان ممدوح را، به شوکت و ناموس می ستودند نه نیاز و طاعت.
به کامه ٔ دل دشمن نشیند آن مغرور
که بشنود سخن دشمنان دوست نمای
مغرور، شاه و دشمنان دوست نما ، شاعران مداح هستند.
دیارِ مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی
دلی به دست کُن و زنگِ خاطری بزدای
شاعران مداح، ممدوح را به گرفتن شرق و غرب تحریض می کردند.
نگویمت چو زبانآورانِ رنگآسای
که ابرِ مشکفشانی و بحرِ گوهرزای
زبان آوران رنگ آسای یا رنگ آمیز همان شاعران معروف مدیحه سرای هستند.
نکاهد آنچه نبشتهست عمر و نفزاید
پس این چه فایده گفتن که تا به حشر بپای
این تعریض سعدی است به شریطه دعای تایید در قصاید سنتی. و شاید تعریضی باشد به منوچهری که گفته بود:
جز این دعا چه گویم که رودکی گفته است
هزارسال بزی، صدهزار سال بزی
(در عوض سعدی می گوید)
به روزِ حشر که فعلِ بدان و نیکان را
جزا دهند به مکیالِ نیکوبدپیمای
جریدهی گنهت عفو باد و توبه قبول
سپیدنامه و خوشدل به عفو بار خدای
این دعای سعدی به جای دعای تایید است. البته نباید فکر کرد فقط همین قصیده است. تا دلتان بخواهد در این باره مثال وجود دارد. مثلا سعدی در شعری در ستایش اتابک محمد می گوید که :
یکی پند پیرانه بشنو ز سعدی
که بختت جوان باد و جاهت مجدد
نبودهست تا بوده دوران گیتی
به ابقای ابنای گیتی معوّد
مؤبد نمیماند این مُلک دنیا
نشاید بر او تکیه بر هیچ مسند
چنان صرف کن دولت و زندگانی
که نامت به نیکی بماند مخلّد
سعدی توجیهی که می کند این است که اسم باید مخلد بماند که باید گفت در این باره نمونه های متعددی وجود دارد.
تنها بیت حماسی سعدی از قصیده ۲۸ بیتی، این بیت است که به سبک قصیده پردازان کهن است:
به طعنهای زده باد آنکه بر تو بد خواهد
که بار دیگرش از سینه برنیاید وای
در نسخه ها این قصیده عنوان ممدوح را ندارد. مرحوم علی دشتی می گوید در مدح اتابک ابوبکر ابن سعد زنگی است. سرودن این ابیات و بیان این افکار انسانی ، سیره به روش خلفای راشدین را در نظر داشته است. نمونه حکومت صحیح در ذهن وی آن دوره تابانی است که از ایمان و تقوا میدرخشیده و خلیفه خدمتگزار جامعه اسلامی و حارس اصل عدالت بوده است. این بحث ما در ارتباط با ادبیات عرب هم صحیح است. بله. خلّاقالمعانی بود، اما فقط در زمینه مدح و مفاخره و امثال اینها، سعدی از متنبی بیشتر ساده و روانگویی آموخته است.
سعدی گلستان؛ عملگرا و معتدل
۳- سعدی در گلستان هم به موضوعاتی پرداخت که مربوط به زندگی واقعی بوده و به اصطلاح پراگماتیک و کاربردی است. و به همین علت و البته سبک خاص گلستان در طی ادوار و اعصار مورد قبول مردم قرار گرفت. همین توجه او به موضوعات واقعی و کاربردی است که او را منتقد اجتماعی و سیاسی نیز می کند.
برخلاف آنچه معروف است به همه مسایل دوره خود از جمله فتنه مغول هم توجه داشت. ملک الشعرای بهار که در رسائل ادبی نظرات صائب شخصی دارد، برخلاف ادبای دیگر که می خواستند سعدی را عارف و زاهد گوشه نشین معرفی کنند، می نویسد: «سعدی تا توانسته است سخنان خود را در مادیات و امور معاشیه و سیاسیه و اخلاق معاشی و طرز زندگی و مردمداری و نیک فطرتی و عدالت و رعیت پروری و توجه به واقع محصور نموده است. »
۴-نمونه دیگر تجدد همراه با اعتدال او، در زمینه زبان است. سعدی وارث ادب سبک خراسانی بود. و اساسا در فارس پیش از سعدی شاعر بزرگ یا قابل اعتنایی نبود تا سرمشق سعدی باشد. استاد فقید من دکتر صفا، مینویسد «سعدی توانست که از طرفی زبان ساده و فصیح استادان پیشین را احیاء کند و از قید تصنعات عجیب و تکلفاتی که در نیمه دوم قرن ششم و حتی در قرن هفتم گریبانگیر سخن فارسی شده بود ، رهایی بخشد.»
البته نظر من کمی متفاوت است. اما باید توجه داشت که احیای زبان استادان پیشین تقلید محض نبود. او بسیاری از مختصات کهن سبک خراسانی را به کناری نهاد و در عوض برخی تحولات جدید زبانی را که بعدها در سبک عراقی رواج یافت، وارد زبان کرد. در بلاغت هم استفاده های هنری که برای مثال از انواع ایهام از قبیل ایهام تناسب، استخدام، استثنای منقطع تقریبا قبل از او به این وسعت بی سابقه است. برای مثال استثناء منقطع که اصلا سابقه ندارد.
لذا باید همسخن با استاد حمیدی شیرازی که او نیز مانند ملک الشعراء در مورد شاعران با تفحص شخصی اظهار نظر کرده است، گفت، سبک سخنسرایی سعیدی چه از جهت معنی و مفهوم و چه از حیث کلمه و ترکیب، سبک خاص و مشخصی است که با سبک شاعران قرن چهارم و پنجم و ششم تقریبا تفاوتی فاحش دارد. و بهتر آن است که آن را به نام خود او سبک سعدی بخوانیم.
نقطه قوت سعدی
۵-نکته ای دیگر آن که عاملی که همواره، بر نوآوری های سعدی حاکم و غالب است، ذوق لطیف اوست به قول حافظ:
قبول خاطر و لطف سخن خدا داداست
همین ذوق لطیف اوست که برای مثال باعث شد در غزل مضامین و لغات غیر غزلی را کنار بگذارد و به مضامین لطیف و عاشقانه و شاعرانه با چاشنی ای از عرفان بپردازد،چنانکه اغلب نزدیک به عموم ابیات او صنعت «علّو معنی» پیدا کرده است . این صنعت را من مجبور برایش اسم جعل بکنم. خود علو معنی یک نوع صنعت است. و این، غزل ساده اما لطیف او را با غزلیات قبل از او برای مثال با غزلیات خاقانی و انوری از زمین تا آسمان متفاوت ساخته است. همین ذوق لطیف اوست که طنز و شوخی را به نحو ظریفی وارد ادبیات کرد که بعدها حافظ از آن استفادههای شایانی کرد.
۶- و نکته آخر در نقد ادبی نقد مهمی است که البته دیگران نیز مطرح کرده اند و آن این که نباید پنداشت که عظمت سعدی در آن دست ابتکارات و نوآوریهای اوست که از پیش از او سابقه نداشته است، خیر، بخش عظیمی از عظمت او در همان زمینههایی است که قدما هم در آن داد سخن دادهاند، اما کلام و بیان سعدی تفوق یافته است. الیوت در مقاله معروف سنّت و استعداد فردی در مورد میگوید: اگر در آثار شاعری باریک شویم، غالباً خواهیم یافت که نه فقط بهترین قطعههای آثار او، که نیز یگانهترین آنها احیاناً همانهایی هستند که سخنسرایان گذشته، نیاکان او، جاودانگی خویشتن را در آنها به نیکوترین وجه نمایان ساختهاند. باری سعدی هم مدح دارد یا شاعران پیش از سعدی هم موعظه و اندرز دارند، اما کلام سعدی به نحوی جای همه آنها را گرفته است. الیوت در همین مقاله مهم خود جملهای داردکه کاملاً در مورد آثار سعدی صادق است: «گذشته باید توسط حال دگرگونی پذیرد، به همان اندازه که حال را گذشته رهبری میکند».
بیشتر بخوانید:
هوشیاری شراب لحظه باوری، نظریه ای که خیام به جهان عرضه کرد / نظریه خیام خارج از هستی شناسی مسلط شاعران ایرانی
فرهنگ رجایی: یادگار طباطبایی برای «ایران خانم» اندیشه ایرانشهری در قرن 21 است / طباطبایی نه گذران زندگی که زندگی به جا گذاشت
لحظه ای که به حال عادی بازگشتم، ساعتها گذشته بود ...
۲۱۶۲۱۶