شناسهٔ خبر: 66207057 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

سعید لیلاز از دو روی سکه حمله به اسرايیل و تبعات پس از آن می‌گوید

بُرد ژئوپليتيك ايران

صاحب‌خبر -

مهدي بيك اوغلي

خطرناك‌ترين دشمن ايران را در كدامين قلمرو بايد جست‌وجو كرد؟ آيا امريكا و كشورهاي غربي را مي‌توان در شمايل دشمن قدار و خطرناك جمهوري اسلامي قلمداد كرد؟ آيا اسراييل واجد يك چنين ويژگي است؟ كشورهاي منطقه يا...؟ پاسخ سعيد ليلاز به اين پرسش، مسوولان تصميم‌ساز را در برابر يكي از مهم‌ترين معادلات پيش روي خود قرار مي‌دهد. سعيد ليلاز با اشاره به سال‌ها تحقيق و بررسي در پاسخ به اين پرسش مي‌گويد: «خطرناك‌ترين دشمن ايران، نحوه مديريت كشور و مفاسدي است كه هر از گاهي در فضاي رسانه‌اي و عمومي كشورمان ظهور و بروز پيدا مي‌كند.» ليلاز با اين فرضيه به اين واقعيت اشاره مي‌كند كه هيچ دشمن خارجي در هر سطح و اِشلي قادر نيست، ايران را از منافع بنيادينش باز دارد. او با بازخواني حمله ايران به اسراييل، اين حركت را برد ژئوپلیتيك براي ايران ارزيابي كرده و آن را آغاز رسمي بدل شدن ايران به يك قدرت فرامنطقه‌اي مي‌داند.

ليلاز مخاطب حمله ايران به اسراييل را نه اسراييل بلكه امريكا و كشورهاي غربي مي‌داند. او معتقد است: « نهايت هوشمندي جمهوري اسلامي در اين بود كه اين پاسخ را داد، قدرتمندانه هم داد، اما به صورت سمبليك...بدون اينكه آسيب جدي به مردم اسراييل بزند. » ليلاز با اشاره به اينكه اگر ايران مي‌خواست، قطعا مي‌توانست موشك‌هاي بيشتري را در خاك اسراييل فرود بياورد، مي‌گويد: « اين اقدام ايران، 3ويژگي و دستاورد مهم داشت؛ 1) بازدارندگي ايجاد كرد.2) اقدام اسراييل در حمله به كنسولگري را تلافي كرد.3) باعث قدرت نمايي ايران شد. »

 

مواجهه ایران با جهان پیرامونی، پس از حمله به اسرايیل وارد دالان تازه‌ای شده است. شما این شرایط تازه را چطور تحلیل می‌کنید؟

به‌ طور کلی غرب به ویژه ایالات‌متحده امریکا یا باید یک ایران تسلیم داشته باشد یا یک جمهوری اسلامی سرنگون شده! غربی‌ها به چیز دیگری غیر از این دو گزاره تن نخواهند داد. در حالی که غرب روز به روز به لحاظ ژئوپليتیک در حال ضعیف‌تر شدن است، این خواسته روز به روز غیرمنطقی‌تر می‌شود. امریکا از تمام زور ژئوپليتیک خود استفاده می‌کند تا جلوی روند طبیعی تاریخ را بگیرد. روند طبیعی تاریخ چیست؟ این است که جهان تک‌قطبی، دیگر مرده است و جهان چندقطبی ظهور کرده است. پس از جنگ جهانی دوم، جهان دوقطبی وجود داشت، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جهان تک‌قطبی ایجاد شد و امروز جهان به سمت چندقطبی شدن با بازیگران مختلف پیش می‌رود. این سرنوشت محتوم نظام بین‌الملل جدید است. اما باید قبول کنیم، ایران از مصايب سال‌های 98 و 99 که بدترین سال‌های تاریخ معاصر ایران از نظر فشار بین‌المللی بود، عبور کرده و دیگر به آن باز نخواهد گشت. فرقی نمی‌کند با ترامپ یا بدون ترامپ؛ با تحریم‌ها یا بدون تشدید تحریم‌ها و با یا بدون ظهور یک حکومت رادیکال در امریکا و... این شرایط بازنمی‌گردد.

با این توضیحاتی که شما می‌دهید، ایران باید همه چالش‌هایش را پشت سر گذاشته باشد و در مسیر توسعه پایدار قرار گرفته باشد. واقعا این‌طور است؟

ببینید، ایران، مساله‌ای مهم‌تر از مدیریت در داخل ندارد. جمهوری اسلامی ایران، دشمنی خطرناک‌تر از خودش ندارد. بزرگ‌ترین دشمن جمهوری اسلامی، خودش است. من این مساله را سال 97 یک بار در نشست هیات دولت گفتم. آن روز اعلام کردم جمهوری اسلامی 40 سال است روی پا ایستاده تا خودش را سرنگون کند، اما امت شهیدپرور نمی‌گذارند! این در حوزه داخلی است، اما بزرگ‌ترین خطری که در حوزه بیرونی ما را تهدید می‌کند، پایان جنگ اوکراین است که چون به موازات آن تنش بین امریکا و چین افزایش می‌یابد، باز هم ایران در سید سایز خواهد بود. شکاف‌ها و روندهای بین‌المللی دیگر اجازه نمی‌دهد، جمهوری اسلامی مثل سال‌های قبل، تک و تنها گیر بیفتد. آن روزها تمام شد و رفت. حمله 14 آوریل ایران به اسرايیل هم همین واقعیت‌ها را نمایان کرد. غربی‌ها در شورای امنیت حتی نتوانستند به یک بیانیه نیم‌بند برسند. موضوعی که برای ایران در مورد حمله اسرايیل به کنسولگری اتفاق افتاد و 10 کشور برای بیانیه موافقت کردند و 3 تا 5 کشور اعلام مخالفت کردند، در ماجرای حمله ایران به اسرايیل اساسا رخ نداد. به مرحله رای‌گیری هم نرسید، بنابراین فضای بین‌المللی در حال حرکت به سمت یک موازنه جدید است. در این موازنه جدید، جمهوری اسلامی یک بازیگر بزرگ فرامنطقه‌ای است. توجه کنید، هنوز ابرقدرت نشده، بلکه فرامنطقه‌ای است. تنها گزاره‌ای که این روند روبه رشد را تهدید می‌کند، مسائل داخلی است. چه رفتار حکومت با مردم خود (ازجمله بساط حجاب و مشکلاتی که این روزها راه افتاده) و چه در حوزه مشکلات اقتصادی و فسادی که حکومت را دربر گرفته است. مساله‌ای بالاتر از فساد برای ایران نمی‌شناسم. در ماجرای باغ هزار میلیارد تومانی ازگل و ماجرای چای دبش، همه حرف‌هایی که 18 تا 20 ماه پیش در گفت‌وگو با خود شما در «اعتماد» درباره فساد زدم، عینیت پیدا کرده است.

در پازلی که شما تصویرسازی کرده‌اید، رویارویی ایران و اسرايیل در کدام بخش قرار می‌گیرد؟

این رویارویی در همین حدی که مشاهده می‌شود گریزناپذیر است. ماجرای توفان‌الاقصی به همه جهان نشان داد (ازجمله خود من) که اسرايیل پوشالی‌ترین رژیم منطقه است. اسرايیل هیچ چیز نیست و 10 دقیقه بدون امریکا دوام نمی‌آورد. من این را نمی‌دانستم. منِ سعید لیلاز این واقعیت را به این شدت نمی‌دانستم. آیا می‌دانستید در سه ماهه سوم سال 2023، تولید ناخالص داخلی اسرايیل، 21درصد کاهش پیدا کرده است. رشد اقتصادی اسرايیل منفی 21درصد بوده است!!! این عدد در اقتصاد ایران در بدترین سال‌های تحریم، بیشتر از منفی 3درصد نبوده است. یک اقتصاددان، اقتصادخوانده و یک تحلیلگر متوجه می‌شود که سقوط 21درصدی GDP یعنی چه؟ اگر امریکایی‌ها بلافاصله داربست زیر سقف اقتصاد اسرايیل نزده بودند، این سقف تا حالا چندبار فرو ریخته بود. حتی می‌توانم بگویم نتانیاهو، اعتماد حزب لیکود را هم با خود ندارد. موضوع نتانیاهو باقی ماندن در حاکمیت نیست، چون بلافاصله پس از برکناری، باید در دادگاه محاکمه‌اش حاضر شود. او برای فرار از زندان تلاش می‌کند، بحران را به خارج از اسرايیل صادر کند. در این شرایط، پیچیده‌ترین کاری که ممکن بود انجام شود، حمله به کنسولگری ایران بود. چون هم پاسخ ایران غیرقابل اجتناب بود و هم اگر ایران پاسخ می‌داد در دام اسرايیل افتاده بود! متوجه هستید.

یعنی ایران در یک وضعیت متناقض گرفتار می‌شد. اما آیا راهبرد ایران توانست این تناقض را حل کند. برخی ادعا می‌کنند واکنش ایران در حکم پاس گلی برای نتانیاهو بود تا بحران را صادر کند؟

نهایت هوشمندی جمهوری اسلامی در این بود که این پاسخ را داد، قدرتمندانه هم داد، اما به صورت سمبلیک... بدون اینکه آسیب جدی به مردم اسرايیل بزند. اگر ایران می‌خواست، قطعا می‌توانست موشک‌های بیشتری را در خاک اسرايیل فرود بیاورد و تلفات بیشتری وارد سازد. این اقدام ایران، 3 ویژگی و دستاورد مهم داشت؛ 1) بازدارندگی ایجاد کرد. 2) اقدام اسرايیل در حمله به کنسولگری را تلافی کرد. 3) باعث قدرت‌نمایی ایران شد. اتفاقا مخاطب این قدرت‌نمایی، اسرايیل نبود و کلیت غرب مخاطب این حمله بودند. در همین ماجرای حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرايیل، اگر امریکا، بریتانیا و فرانسه تمام‌قد وارد قضیه نشده بودند، خسارت اسرايیل بسیار بیشتر می‌شد. من مشارکت اردن را قابل بحث نمی‌دانم؛ درباره مشارکت عربستان هم مطمئن نیستم.

هر اندازه که حمله ایران به اسرايیل واجد اهمیت و مهم است، راهبردهای پس از آن‌هم حیاتی است. به نظر می‌رسد دو طرف در حال انجام یک‌بازی پیچیده شطرنج هستند. برخی تحلیلگران آینده منطقه را در گرو راهبردهای دو طرف می‌دانند. کدام راهبرد برای ایران مطلوب‌تر است؟

بدون شک، نتانیاهو (نه اسرايیل) از رویارویی که با ایران خواهد داشت، منافعی برداشت می‌کند، اما منافع کلان ایران این است که وارد این دام و این بازی نشود، چراکه ایران به هر حال قدرت‌نمایی خود را انجام داده است. من قبلا این تحلیل را به خبرگزاری‌های غربی گفته‌ام به شما هم می‌گویم؛ شاه‌کلید حرف من اين است، ما در صحنه خاورمیانه برد ژئوپليتیک داشته‌ایم، نباید این برد ژئوپليتیک را با یک باخت تاکتیکی تعویض کنیم. این خواسته مهم اسرايیل است که برد ژئوپليتیک ایران را با یک باخت تاکتیکی عوض کند. ایران نباید تن به این اشتباه دهد و تن هم نخواهد داد.

توجه داشته باشيد ایران، کل دریای سرخ را برده است، فراموش نکنید، رویای محمدرضا پهلوی تسلط بر باب‌المندب بود (نه دریای سرخ) اما ایران امروز کلیت بازی قدرت در دریای سرخ را برده است. وقتی ایران یک چنین دستاوردی را کسب کرده، دلیلی ندارد که در حد اسرايیل بازی کند. از اینجا به بعد اسرايیلی‌ها به دنبال تحمل باخت تاکتیکی به ایران هستند. ما نباید برد ژئوپليتیک‌مان را به خواسته اسرايیل تغییر دهیم. خواسته اسرايیل ایجاد یک درگیری بزرگ با ایران است تا امریکا به میدان بیاید. به من ثابت شد که اسرايیل به تنهایی، هرگز حریف ایران نیست. این حرف‌هایی که امریکایی‌ها می‌گویند در هیچ حمله اسراییل به خاک ایران مشارکت نمی‌کنند، دروغ محض است. به صراحت از قول من بنویسید که این ادعا دروغ محض است. اسرايیل بدون کمک پشتیبانی، اطلاعاتی و حتی عملیاتی امریکا قادر به حمله به ایران نیست. اسرايیل امیدوار است که ایران را وارد درگیری در منازعه بزرگ‌تری کند و غرب را ناگزیر کند که وارد کارزار شود. امریکا چون در دو نقطه درگیر است نمی‌خواهد میدان تازه تنازعی را باز کند.

منظور شما از درگیری‌های امریکا، نبرد در جبهه‌های اوکراین و تایوان است؟ فکر نمی‌کنید مناقشه غزه باعث کاهش توان غرب در این جبهه نیز شده است؟ تحلیلگران معتقدند برنده اصلی منازعه غزه، روسیه بوده است؟

اوکراین به خاطر مسائل غزه برای غرب کاملا از دست رفت. این هم یک برد ژئوپليتیک ایران است. لطفا به من نگويید که برنده اصلی منازعه غزه، روسیه است. ما باید دنبال منافع ایران باشیم. ایران هم یکی از برندگان جنگ اوکراین است. خودتان را گول نزنید. این موضوع را من دو سال پیش در مصاحبه با شرق پیش‌بینی کردم. مجموعه این تحولات نشان می‌دهد، ایران به لحاظ ژئوپليتیک کل منطقه را برده و اسرايیل را گوشه رینگ گیر انداخته است، هدف اسرايیل از حمله به ایران، فرار از این مشکلات است، می‌خواهد درگیری را به سطوح بالاتری بکشاند. این واقعیت را روسیه، چین و حتی امریکا متوجه شده‌اند. از الان به بعد خویشتنداری ایران به زیان اسرايیل است. اسرايیل امیدوار است، ایران واکنش تند به تحرکاتش نشان دهد. امریکایی‌ها می‌دانند اگر ضربه جدی به ایران بزنند دست ایران بسته نیست. من در مصاحبه قبلی‌ام اعلام کردم ایران به زودی بمب خود را منفجر می‌کند، این پیش‌بینی مبتنی بر اطلات خاصی نبوده است. من که اطلاعاتی ندارم، گوشه خانه‌ام نشسته‌ام و فقط به اخبار عادی دسترسی دارم. پیشنهاد من این است که ایران، آزمایش هسته‌ای خود را عمومی کند، آن‌هم با تکیه به گزارش‌های بین‌المللی که غربی‌ها می‌گویند ایران 12 روز تا گریز هسته‌ای فاصله دارد.

یعنی معتقدید که بخشی از بازدارندگی ایران ناشی از توانایی‌های هسته‌ای ایران است؟

امیدوارم غربی‌ها، ایران را به جایی نرسانند که ناچار شود، رسما به باشگاه‌های هسته‌ای بپیوندد. من اطلاعاتی ندارم، تحلیلم می‌گوید که ایران این توانایی را دارد و این کار را هم انجام می‌دهد. قبل از حمله ایران به اسرايیل هم مخالفان ایران مدام می‌گفتند، پهپادهای ایران فیک است، موشک‌هایش دروغ است و فتوشاپ است. در مورد ظرفیت‌های هسته‌ای هم ثابت می‌شود که ایران به این دانش دست پیدا کرده است. امروز ایران روی نبرد اوکراین، اثرات مهمی داشته است. در مناقشه اعراب و اسرايیل اثرات تعیین‌کننده‌ای داشته و این روند را ادامه می‌دهد. من هرگز تصور نمی‌کردم روزی و روزگاری، گروهی در یمن با جمع محدود و ظرفیت‌های اندک، اسرايیل را این اندازه عاجر کنند. پل هوایی و دریایی بین اسرايیل و امریکا که برای موشک‌رسانی و تسلیحات نظامی برقرار می‌شد، از میان رفته. من می‌توانم ماجرای استالینگراد را در سطح دکترا تدریس کنم، اما به شما می‌گویم که مقاومت استالینگراد در برابر مقاومت 6 ماهه اخیر غزه هیچ اهمیتی ندارد. عالی‌ترین سطح مقاومت بشری در تاریخ در غزه در حال وقوع است. دشمن 7 ماه این‌طور زمین‌های‌شان را شخم بزند و بر اثر مقاومت، اسرايیل با خفت و خواری از خان‌یونس خارج شود، بنابراین زمان به سود ایران و مقاومت است و نباید اجازه داده شود، اسرايیل بازی را به زمین ما بکشاند.

شما گفتید وضعیت ایران، سکه‌ای است که دو رو دارد. در حوزه بیرونی ایران به خوبی توانسته دامنه نفوذ و اقتدار خود را گسترش دهد اما در عرصه داخلی نیازمند اصلاح و به‌روزآوری در روند کلی سیاست‌گذاری‌ها و روندهای اجرایی حاکم است. برای حل این معضل چه باید کرد؟

این حرف را قبل از من بسیاری از بزرگان کشور و اندیشمندان خارجی زده‌اند. مثلا «گری سیک» در کتاب معروف خود درباره ایران می‌گوید: «جمهوری اسلامی دشمنی بالاتر از خودش ندارد.» در نمونه‌ای دیگر «ریچارد نیکسون» در اظهارنظری در وصیتنامه سیاسی خود عنوان کرده که «اگر جمهوری اسلامی را رها کنیم در تناقض‌های خود غرق می‌شود.» من به‌ شدت به این جمله نیکسون معتقد هستم. در واقع بحران‌های بین‌المللی تمام به داد ایران می‌رسد. ایران مشکلی بزرگ‌تر از مدیریت و فساد ندارد. در سال 74 خورشیدی پس از تصویب قانون داماتو علیه ایران و در شرایطی که همه وحشت کرده بودند که دلار به بالاترین درجه قیمت خود می‌رسد سرمقاله مفصلی در روزنامه همشهری نوشتم و اعلام کردم، ایران هرگز در برابر تحریم‌ها شکست نمی‌خورد و ایران مشکلی بالاتر از سوءمدیریت داخلی‌اش ندارد. خوشبختانه در آن برهه، مساله فساد در کشور به شکل امروز وجود نداشت. امروز اما مساله‌ای مهم‌تر از فساد و رفتار جمهوری اسلامی با مردم خودش وجود ندارد. بنابراین مجموعه اتفاقاتی که ممکن است رویِ بد سکه برای ایران باشد، اتفاقات داخلی است. از جنگ جهانی دوم به این سو، هرگز خارج تاثیر تعیین‌کننده روی مسائل ایران نداشته است. حتی در ماجرای کودتای 28 مرداد من معتقدم سقوط مصدق مساله داخلی بود (درباره این موضوع در آینده صحبت می‌کنیم) مهم‌ترین نقطه ضعف ما در مناقشات این است هر اندازه در مسائل بین‌المللی به دقت و هوشیارانه پیش می‌رویم در مسائل داخلی، ضعیف و متناقض و برعکس عمل می‌کنیم. هیچ اتفاق جدی در مساله مقابله با فساد در کشور رخ نداده است. بهبود مدیریتی با کندی تمام انجام می‌شود. روند آشتی ملی که همیشه پیشنهاد ما بوده و پس از ماجرای مهسا امینی بدل به مساله روز ایران شده، به فراموشی سپرده شده. در حالی که ناترازی‌های اقتصاد ایران به نقطه بحرانی رسیده و نیاز به یک تصمیم جامع و ملی وجود دارد، نشانه‌ای از بهبود مشاهده نمی‌شود. نمونه این ناترازی‌ها، سوخت است که مشکلات بسیاری را در داخل ایجاد کرده است. به نظرم میل و اراده‌ای برای این آشتی ملی وجود ندارد. به نظرم در هر روز ایران 19 الی 15 میلیون دلار سوخت وارد می‌سازد. این حرف را من در گفت‌وگوی قبلی با «اعتماد» مطرح کرده بودم که امروز اسناد آن بیرون آمده. این تنها ناترازی اقتصاد ایران نیست، در دلار 28500 تومانی، دارو، نان، قیمت فروش برق و... هویداست. شرکت‌های برق ایران در حال ورشکست شدن هستند. پالایشگاه‌های کشور نوسازی می‌خواهند و... انجام این اصلاحات مهم به یک آشتی ملی و افزایش مشارکت عمومی نیاز دارد که توجهی به آن نمی‌شود.

این اظهارنظر شما دقیقا در نقطه عکس اظهاراتی است که برخی تحلیلگران در‌خصوص ریشه‌های بیرونی مشکلات مطرح می‌کنند. بسیاری از کارشناسان معتقدند ریشه مشکلات بنیادین کشور، تحریم‌ها و مناسبات ارتباطی بیرونی است.

بزرگ‌ترین چالشی که ایران با آن روبه‌رو است، اصلا بین‌المللی نیست، تمام مسائل بین‌المللی هم به درستی مدیریت می‌شوند و هم قابل حل هستند. مهم این است که پس از ماجرای مهسا هنوز نشانه‌ای از آشتی ملی مشاهده نشده و برخوردهای اخیر به بهانه حجاب و سایر مسائل داخلی بزرگ‌ترین چالش ایران در شرایط فعلی است.

نظر شما