شناسهٔ خبر: 66206842 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

گفت‌وگوی «وطن امروز» با شکرخدا گودرزی کارگردان نمایش بیژن و منیژه

پهلوان ایرانی عشق تورانی

صاحب‌خبر - محمد محمدی: داستان «بیژن و منیژه» یکى از داستان‌هاى معروف و زیبای شاهنامه فردوسی است که روایت عشق «بیژن» (پهلوان ایرانی)، پسر گیو به «منیژه» دختر افراسیاب (شاه توران) را به تصویر می‌کشد. برخورد بیژن ایرانی و منیژه تورانی با یکدیگر، موانعی که بر سر راه آنها پیش می‌آید و سرانجام نجات این ۲ به دست رستم (پهلوان ایرانی) ماجرای مفصلی است که فردوسی آن را در کمال زیبایی و لطافت سروده است؛ داستانی که طی سال‌های اخیر دستمایه بسیاری از آثار هنری بویژه هنرهای نمایشی قرار گرفته است اما در جدیدترین اقتباس انجام‌شده، شکرخدا گودرزی، کارگردان نام‌آشنا و مطرح تئاتر کشور با همراهی گروهی از بازیگران و هنرمندان بنام تئاتر طی روزهای آینده در پردیس تئاتر شهرزاد نمایشی با همین عنوان را روی صحنه می‌برد. اما نکته قابل تامل اینکه در حالی شکرخدا گودرزی نمایشی با مضمون اسطوره‌ای و حماسی را آماده اجرا کرده است که برخی تئاترهای روی صحنه این روزها برای جذب مخاطب از هیچ تلاشی چون دعوت از چهره‌های مجازی، متن‌های کمدی و منولوگ‌محور و به نوعی کم‌خرج و پرسود دریغ نمی‌کنند اما این هنرمند پیشکسوت و سرشناس تئاتر در تلاش است با تولید یک نمایش اساطیری از شاهنامه، نسل جوان و جدید تئاتر را با متون کهن و اساطیر ایرانی آشنا کند و این در حالی است که این کارگردان و مدرس تئاتر هم می‌توانست با به دست گرفتن یک متن ساده و کم‌بازیگر، نمایشی را آماده اجرا کند که اصطلاحا در مراحل پیش‌فروش به تکمیل ظرفیت برسد و عملا به فروش بالایی دست یابد که این اهتمام و تلاش در زنده نگه داشتن ادبیات کهن و غنی ایرانی جای تقدیر و تشکر دارد. با شکرخدا گودرزی در روزهای پایانی تمرین و در آستانه آغاز اجراهای عمومی به گفت‌وگو نشستیم. * * * * آقای گودرزی! لطفا درباره فرآیند شکل‌گیری این نمایش بفرمایید و اینکه چه شد به فکر اجرای چنین نمایشی با موضوع اساطیر ایرانی افتادید؟ شکل‌گیری این اثر برای امروز و دیروز نبوده، آشنایی من با شاهنامه مربوط به سال‌ها پیش است و این یکی از داستان‌هایی بود که من همیشه فکر می‌کردم غیر از رابطه عاشقانه صرف، چه چیزی در آن هست که من را جذب خود کرده است. بعد‌ها که این متن را بارها خواندم و نگاه کردم، متوجه شدم غیر از روابط عاشقانه یک عنصر بسیار مهم داخل آن هست و آن، به نظرم مسیر مراتب معرفتی است که بیژن در چاه طی می‌کند. یعنی یکجا داستان عاشقانه دارد، یکجا مسیر نائل شدن به مراتب معرفتی دارد و یکجا زنی با نقش فداکاری و از خودگذشتگی. ببینید! ما در این داستان زنی عاشق به نام منیژه را می‌بینیم که از همه چیزش حتی خانواده پاشاهی می‌گذرد. در کنار این زن نقش مهم دیگری وجود دارد که به نظرم بسیار حائز همیت است و آن نقش خردمندی رستم برای نجات بیژن و منیژه است. یعنی اگر ما خرد، عشق، زن و مراتب معرفت را در نظر بگیریم، به یک تربیع قشنگ می‌رسیم که در هر کدام یک موضوع مهم وجود دارد. خب! از نظر تماتیک و با توجه به این 4 مؤلفه برجسته، خیلی نکته مهم و قابل بحثی به وجود می‌آید. از طرفی من فکر کردم ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنم که مقداری هیجانات روز بر ما غالب شده و جای خرد کم شده است، مراتب معرفت‌گویی وجود ندارد و نقش عشق کمی با جسم اشتباه شده است. مهم‌ترین مساله نقش زن به عنوان نقش محوری است و اینکه چگونه فداکارانه این عشق را پاسداری می‌کند و چگونه فداکارانه پای عشقی که هست می‌ایستد. او روزها به گدایی می‌رود و به آدمی که داخل چاه است کمک می‌کند و به دنبال راهی است که او را نجات دهد و در نهایت با رستم مواجه می‌شود. ببینید! در تمامی دنیا نویسندگان؛ چه رمان‌نویس‌ها، چه نمایشنامه‌نویسان و چه شعرا با اساطیر آشنا هستند و اساطیر را در تمام آثارشان می‌بینیم. من هیچ نویسنده‌ای را نمی‌شناسم که جای اساطیر در متونش خالی باشد، البته شدت و ضعف دارد اما عموما با اساطیر در ارتباط هستند و اساسا علم با اساطیر در ارتباط است. مهم‌ترین نکات روانشناسی را وقتی فروید طرح می‌کند، در داستان اساطیری اودیپ و آنتیگونه مطرح می‌کند. به نظر من هیچ اندیشمندی را نمی‌توان دید که با اساطیر ارتباط نداشته باشد. این موارد، عناصر بسیار مهمی است. ما هم اساطیری داریم که این اساطیر قصه‌های تکرارشونده هستند اما موضوع مهم این است که ما چگونه این قصه‌های تکرارشونده را به خورد جامعه امروز بدهیم و با چه مولفه‌هایی می‌توانیم اینها را برای جامعه امروز جذاب کنیم. * داستان بیژن و منیژه در کنار درام عاشقانه، حسی از غنای فرهنگی و افتخار ملی - میهنی را همواره به همراه داشته است. ابتدا بفرمایید نوع نگاه شما با توجه به صاحب نظر بودن‌تان در حوزه تئاتر نسبت به این داستان چیست و اینکه پیش‌بینی‌تان از مواجهه مخاطبان امروزی بویژه جوانان و نوجوانانی که با اساطیر غریبه هستند چگونه است؟ نمایش بیژن و منیژه ویژگی‌هایی دارد که از نظر من مهم‌ترین جنبه‌اش از لحاظ دراماتیک، چند مساله و گره است که با یک آرامشی در یک جشن شروع می‌شود و عنصری این آرامش را بر هم می‌زند و پس از رفتن بیژن برای گره‌گشایی ارمانیان، عاشق منیژه می‌شود. گره بعدی نمایش در نگه داشتن بیژن و مخفیانه به قصر بردنش توسط منیژه اتفاق می‌افتد و باقی ماجرا. در واقع نمایش از لحاظ ساختاری بسیار ساختار دراماتیکی دارد. گره‌هایی چون چگونه از چاه در بیاید و سایر مسائل وجود دارد. در واقع همه مؤلفه‌های نمایش دراماتیک را دارد. حالا مسائلی چون نجات کیخسرو و نامه نوشتن به رستم و راه‌‌حل‌های رستم همگی تمهیداتی است که اندیشیده شده و در واقع نمایشی گره در گره است و این گره‌های دراماتیک باعث می‌شود نمایش آرام‌آرام به نقطه اوجش نزدیک شود. فرض کنید در شکل امروزی، فردی به جنگ رفته و آنجا عاشق می‌شود و سپس زندانی شده و اکنون فرد دیگری باید برای آزادی او به آنجا برود که به نظرم این طرحی بسیار جذاب برای فیلمنامه یا نمایشنامه است و این عناصر بیرون آورده شدند، شکل داده شدند، تقویت شدند و به آنها توجه شده است. * در شرایط فعلی، با توجه به اینکه تئاتر چند سالی است به معضل سینما یعنی اجراها و آثاری که بعضا افراد غیرمرتبط با تئاتر از جمله چهره‌های فضای مجازی در آن به ایفای نقش می‌پردازند، دچار شده؛ آیا برای شما به صحنه بردن چنین نمایشی غنی، به نوعی ریسک کردن نبود؟ خاطرم هست یکی از معاون‌های وزیر اسبق ارشاد پیش‌تر گفته بود ما ریل‌گذاری کردیم تا ذائقه مخاطب را تغییر دهیم. وقتی ذائقه مخاطب تغییر یابد، کارهایی با 2 تا 3 نفر و کم‌هزینه با محل تمرین ساده و آپارتمانی شکل می‌گیرد. وقتی تئاتر برای دولت اولویت نباشد، طبیعی است که آن شکل تئاتر بیشتر رشد می‌کند. شما ببینید! وقتی زمین مرغوب و زیبایی داشته باشید؛ قطعا علف‌های هرز نیز در کنار آن رشد می‌کند و وقتی درست از این محصول‌تان مراقبت نشود، علف‌های هرز آن را فرا می‌گیرد و این متاسفانه در کشور ما رخ داده و با توجه به این عناصر فکر می‌کنم کار کردن در این زمینه، جامعه و ملت را ایمن می‌کند، بنابراین این کارها نیازمند تخصص است و کسی که کار گیشه‌ای و سطحی انجام می‌دهد، طبیعتا نمی‌تواند اندیشه‌ورزانه کار و حرکت کند. * شما عضو نسلی از هنرمندان بزرگ و ماندگار تئاتر ایران هستید، لطفا نظرتان را درباره شرایط امروز تئاتر بویژه حضور جوان‌ها بفرمایید. همچنین چه توصیه‌ای برای بهبود شرایط هنرهای نمایشی کشور دارید؟ ببینید! عرصه فرهنگ مانند دو ماراتن است و ما تا جایی می‌رویم و مشعل را به دیگران می‌سپاریم و جوان‌ها باید بیایند اما این جوان‌ها کجا باید آشنا بشوند. الان همت فردی من باعث شده یک تعداد جوان را دور هم جمع کنم تا آنها با شاهنامه آشنا شوند. حتی ما آدم‌هایی داریم که باتجربه هستند و سال‌ها در تئاتر کار کرده‌اند. به عنوان نمونه یکی از اعضای گروه من که عمری در این حوزه حضور دارد، به من می‌گوید من تازه به شاهنامه علاقه پیدا کرده‌ام، آن هم فردی که عمری در تئاتر گذاشته است. اینکه شما چگونه این شمع را در ذهن روشن می‌کنید و این مشعل را به دست چه کسی می‌سپارید مهم است. باید زمینه‌اش فراهم باشد، به نظر من این موضوع امری سهل و ممتنع است و اینکه ما چگونه روی این جوان‌ها برنامه‌ریزی کنیم، موضوع بسیار مهمی است. من خدا را شکر می‌کنم که یک گروه منسجم و همراه دارم؛ گروهی که از بچه 7 ساله تا فرد 65 ساله در آن وجود دارد. به عنوان مثال این بچه 7 ساله شاهنامه را حفظ است؛ بچه‌ای که در مواجهه با سایر همسالان خودش که شیفته موسیقی‌های غربی و نامتعارف هستند از شاهنامه می‌خواند. این نمونه بارزی است که به بچه‌ها محتوای غنی و درست داده نشده و الا این بچه‌ها بسیار مشتاق یادگیری و دریافت هستند، در حالی که ما این موضوع را رها کردیم و اولویت‌های‌مان چیزهای دیگر شد. به نظر من از لحاظ درونی باید روی فرهنگ تاکید و اهتمام شود. فرهنگ به مراتب مهم‌تر از همه مسائل است؛ نه اینکه مسائل دیگر کم‌اهمیت باشد، بلکه فرهنگ بسیار مهم‌تر از همه است. ما باید در قلمرو انسانی کار کنیم که متاسفانه در این حوزه غفلت بسیاری شده است.

نظر شما