شناسهٔ خبر: 66187506 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

مقاله حسین موسویان در ‌مقاله نشریه «شورای سیاست خاورمیانه» آمریکا؛

تقابل نظامی اسرائیل و ایران: پیامدها و راه حل ها/ هفت پیامد تقابل نظامی اسرائیل-ایران و پنج پیشنهاد برای ثبات و امنیت خاورمیانه

به نظر من ایران با این عملیات خواست یک پیام به واشینگتن و تل آویو بدهد که «حمله به ایران را متوقف کنید درغیر این صورت عملیات بعدی را وسیع تر و جدی تر انجام و از قبل اطلاع هم نخواهیم داد».

صاحب‌خبر -

به گزارش جماران، سید حسین موسویان طی مقاله ای در نشریه «شورای سیاست خاورمیانه» آمریکا نوشت:

ایران در 13 آوریل 2024، با صدها پهباد و موشک مستقیما خاک اسرائیل را مورد هدف قرارداد. این حمله بزرگترین و مهمترین حمله نظامی به اسرائیل بعد از جنگ سال 1967  اعراب و اسرائیل و بزرگترین حمله پهبادی تاریخ بود که پیامدهای آن میتواند معادلات آینده در خاورمیانه را تغییر دهد.

ذیلا به شش پیامد مهم اشاره می کنم:

1- متعاقب حمله نظامی اسرائیل به سرکنسولگری ایران در دمشق، هفت تن از مستشاران ارشد نظامی ایران شهید شدند. در حقیقت اسرائیل از "خط قرمز" ایران عبور کرد. اسرائیل در حمله به اماکن دیپلماتیک ایران شناخته شده ترین قراردادها و نرمهای حقوق بین الملل را نقض و به حاکمیت ایران خدشه وارد کرد. ولی قدرتهای جهانی عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل حاضر نشدند این اقدام را محکوم کنند.

لذا ایران در پاسخ، مبادرت به حمله نظامی به اسرائیل نمود. ایران اعلام کرد که این اقدام «پاسخ» بوده که بر اساس اصل «دفاع مشروع » مطابق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل صورت گرفته است. قدرتهای غربی بلافاصله، اقدام ایران را محکوم کردند. ایران تصریح کرد که اگر شورای امنیت سازمان ملل حمله نظامی اسرائیل را محکوم کرده بود، احتمالا نیازی به اقدام متقابل ایران نبود. لذا استاندارد دوگانه و تبعیض آمیز شورای امنیت سازمان ملل میتواند مخل صلح و امنیت جهانی شود.

 

2- مقامات آمریکا و اسرائیل ابراز نمودند که حمله ایران گسترده تر از حد تصور بوده است. این نکته درست است. اما واقعیت این است که پاسخ ایران تنها به حمله اسرائیل به سرکنسولگری در سوریه نبود. در 15 سال گذشته، اسرائیل دهها تن از دانشمندان هسته ای و فرمانده هان نظامی ایران را در داخل و خارج ایران ترور کرده و حملات سایبری و خرابکاری زیادی علیه تاسیسات هسته ای و نظامی ایران داشت. ایران در موارد گذشته صبر و خویشتنداری از خود نشان داد. اسرائیل با اشتباه محاسبه، این خویشتنداری را حمل بر «ضعف» ایران تلقی کرد و به حملات خود ادامه داد. اما حمله اسرائیل به مرکز دیپلماتیک ایران، شرایطی برای تهران بوجود آورد که در یک حمله، پاسخ همه حملات گذشته اسرائیل را یکجا بدهد.

 

3- بایدن رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که درصورت حمله نظامی مجدد اسرائیل به ایران، آمریکا مشارکت نخواهد کرد. این یک تصمیم درست و به موقعی است زیرا در صورتیکه اسرائیل حمله دوم به ایران را انجام دهد، ایران این بار در سطحی وسیعتر و بدون اطلاع قبلی، اسرائیل را مورد حمله قرار خواهد داد. اگر آمریکا وارد عمل شود، ایران و تمام گروههای جهادی منطقه همچون حزب الله لبنان، حوثیهای یمن، الحشد الشعبی عراق نیز وارد معرکه شده و علاوه برمشارکت در حمله به اسرائیل، پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه را مورد حمله قرار خواهند داد که بدترین سناریو ممکن یعنی «جنگ بزرگ تر» به وقوع خواهد پیوست.

 

4- من در سالهای گذشته در مقالات و مصاحبه های زیادی مکرر گفته ام که حمله نظامی به ایران، تنها عاملی که می تواند برنامه صلح آمیز فعلی ایران را به سمت بمب هسته ای سوق دهد. لذا از این جهت نیز تصمیم پرزیدنت بایدن در مورد عدم مشارکت در حمله به ایران یک تصمیم عاقلانه ای است.

 

5- جان بولتون مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا پیشنهاد کرد که اسرائیل باید به تاسیسات هسته ای ایران حمله کند و تاکید کرد که ایران تنها زبان زور می فهمد. عدم درک درست، تصورات و محاسبات غلط عامل اصلی جنگها و بحرانهای چند دهه گذشته است. تفکر جان بولتون هم یک تفکری است که برخی سیاستمداران قدرتمند آمریکایی طرفداران پروپا قرص آن بوده و طرفدار "مداخله گرایی" آمریکا هستند. حقیقت این است که استراتژی اصلی آمریکا بعد از انقلاب اسلامی 1979 در ایران هم برپایه "تحریم و فشار" و"تغییر رژیم" بوده است. نتیجه این سیاست و طرز تفکر به اینجا ختم شده که امروزه روابط ایران با آمریکا،غرب و اسرائیل در خصمانه ترین وضعیت ممکن قرار گرفته است.

 

من در سال 2007 بخاطر مخالفت با سیاست خارجی دولت محافظه کار احمدی نژاد، متهم به اقدام علیه امنیت ملی ایران و جاسوسی شده، زندانی و بعد از یکسال هم به دوسال حبس تعلیقی و محرومیت از پست دیپلماتیک محکوم و مجبور به ترک ایران شدم. اما در طول 15 سال گذشته در تالیفات و مقالاتم سعی کرده ام که به درک متقابل صحیح آمریکا و ایران کمک کنم چون معتقدم دو کشور با وجود اختلافات زیاد، دارای منافع مشترکی هم هستند و نهایتا باید از طریق دیپلماسی به صلح برسند.

 

در این راستا مکرر برای آمریکاییها توضیح داده ام که ایرانی ها با تاریخ و تمدنی چند هزار ساله، ملت مغروری هستند. آنها فارغ از اینکه شاه یا روحانیون در کشورشان حاکم باشد، زیر بار "زور و تحقیر و توهین" نمیروند.

 

اکنون واشینگتن و تل آویو به این واقعیت فکر کنند که ایران تحت شدیدترین تحریم ها و فشارها و دشوارترین شرایط اقتصادی در چهل سال گذشته، پاسخ حملات اسرائیل را بگونه ای داد که غیرقابل تصور همگان بود. در حالیکه کشورهای عربی در چند دهه گذشته جرات پرتاب یک فشنگ به اسرائیل را نداشتند، ایران با صدها موشک و پهباد پاسخ حمله نظامی اسرائیل را داد.

 

6- قابل پیش بینی است که بعد از حادثه اخیر، غرب و اسرائیل سعی خواهند کرد اهمیت نظامی اقدام ایران را کم اهمیت جلوه دهند و برخی در ایران نیز در مورد آن بزرگنمایی نمایند. اما حقیقت این است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ساعت‌ها پیش از رسیدن موشک‌ها و پهپادها به اسرائیل، جهان را از آغاز عملیات ترکیبی علیه اسرائیل مطلع ساخت. از دیدگاه من تهران از یک طرف حجم سنگینی موشک و پهباد پرتاب کرد و از طرف دیگر قبل از آن اطلاع رسانی کرد تا به آمریکا و اسرائیل فرصت بدهند در حد ممکن مانع اصابت موشکها و پهپادها شوند چون ایران نمی خواست این پاسخ، منجر به فاجعه بزرگ و یک جنگ فراگیر شود. به نظر من ایران با این عملیات خواست یک پیام به واشینگتن و تل آویو بدهد که «حمله به ایران را متوقف کنید درغیر این صورت عملیات بعدی را وسیع تر و جدی تر انجام و از قبل اطلاع هم نخواهیم داد».    

7- نکته آخر هم اینکه سیاستهای «تحریم و فشار و تخریب» غرب علیه ایران به رهبری آمریکا در چند دهه گذشته موجب ایجاد «یک جبهه مقاومت» در کشورهایی همچون یمن، عراق، سوریه، لبنان در غرب آسیا شده که جملگی مسلح به هزاران موشک و پهپاد هستند. از طرف دیگر موجب نوعی از اتحاد ایران با قدرتهای بلوک شرق بویژه چین و روسیه شده که منافع مشترک آنها از پای درآوردن آمریکا در منطقه خاورمیانه است.

آرام کردن اوضاع بحرانی غرب آسیا نیازمند روش‌های خلاقانه تر و ابتکارهای بیشتر قدرت های منطقه ای وجهانی بویژه آمریکا است‌ . اتخاذ سیاستهای غیر مسئولانه و نامتوازن آنها می تواند منطقه غرب آسیا را به مدت طولانی دچار بی ثباتی کرده و بحران‌های آن را بیش از پیش دچار بن بست کند.

صلح وثبات در غرب آسیا به پنج گام اساسی نیاز دارد:

اول: اسرائیل آتش بس باثبات در غزه را هرچه زودترپذیرفته، راه کمکهای انسانی بین المللی به غزه را باز کند و به قعطنامه های شورای امنیت سازمان ملل درمورد تشکیل دو دولت فلسطینی-اسرائیلی، احترام بگذارد.

دوم: ابتکار قدرتهای جهانی برای برقراری یک آتش بس پایدار بین اسرائیل و ایران.

سوم: گفت و گوی ایران و آمریکا برای احیاء برجام و رفع خصومتهای منطقه ای.

چهارم: تشکیل سیستم امنیت و همکاری جمعی در حوزه خلیج فارس جهت پایان دادن به تنشهای دیرینه عربی-فارسی.

پنجم: عملیاتی شدن تصمیمات سازمان ملل در مورد عاریسازی خاورمیانه از سلاحهای کشتار جمعی.

اخبار مرتبط

انتهای پیام

نظر شما