به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ آیتالله موسوی خوئینی، دادستان کل کشور، گفت: پس از انتخابات، عدهای با ابراز خوشحالی از همین میزان مشارکت، آن را نشانه شکست دشمن و مشتی محکم بر دهان بدخواهانی دانستند که مشارکتی کمتر از این را پیشبینی میکردند.
متن کامل گفتههای وی به شرح زیر است:
«انتخابات یازدهم اسفند برگزار شد و آمارها و تحلیلها میزان مشارکت را ۳۰ تا ۴۱ درصد واجدین شرایط رأی تخمین زدند. این میزان مشارکت بسیار کمتر از حدی است که برگزارکنندگان انتخابات انتظار داشتند؛ آنان به مشارکتی ۶۰ درصدی و چهبسا بیشتر فکر میکردند.
پس از انتخابات، عدهای با ابراز خوشحالی از همین میزان مشارکت، آن را نشانه شکست دشمن و مشتی محکم بر دهان بدخواهانی دانستند که مشارکتی کمتر از این را پیشبینی میکردند.
بسیاری هم پیش از انتخابات برای مشارکت حداکثری تلاش کردند و تمام امکانات و ابزار تبلیغاتی را برای رسیدن به این آرزو به کار بستند و البته خیلی زود متوجه ناکامی خود در این کارزار شدند. این عده که طرفداران شیوه حکمرانی کنونیاند، در ادامۀ آنچه جهاد میپندارند، به جستوجوی علل این ناکامی پرداختهاند، اما متاسفانه به راهی میروند که آنان را به کشف و درک علل واقعی نمیرساند، بلکه مشکلاتِ این شیوۀ حکمرانی ناکارآمد را دوچندان میسازد.
این گروه تبلیغات دشمنان خارجی را یکی از علل عدم مشارکتِ حداکثری معرفی میکنند و به اکثریت مردم این سرزمین که در انتخابات شرکت نکردند، تهمت همراهی با بدخواهانِ مُلک و ملّت و دین میزنند، و گویی توجه ندارند که با این کار به دهها میلیون شهروندی توهین میکنند که در میانشان دانشمندان، فرهیختگان، اساتید و دانشجویان حوزه و دانشگاه، متخصّصان دانش و فنّ، پزشکان، مهندسان، صاحبان حرفهها و مَشاغل، تجار و تولیدکنندگان و . . . نیز حضور دارند و همین علتیابیهای دستوری و اهانتآمیز است که سبب فاصلۀ بیش از پیشِ مردم با این شیوۀ حکمرانی میشود.
با اینگونه تحلیلها و این قبیل تبیین موضوعات و مسائل کشور و از آن جمله انتخابات، آیا اکثریت مردم حق ندارند بگویند کسانی که بر سرنوشت ما و کشور ما و هویّت ملّی و دینیِ ما حکم میرانند، بهجای قبول ناکارآمدیِ خود در حکمرانی، ما را فریبخورده میخوانند و پروای اهانت هم ندارند؟!
عدهای از شدت و گستردگی تبلیغات دشمنان علیه انتخابات سخن میگویند ولی با توجه به انبوه تبلیغاتی که برگزارکنندگان انتخابات و طرفدارانشان، بهویژه از طریق صداوسیما، برای توجیه و اقناع مردم به کار بستند -آنقدر زیاد که شاید گوی سبقت را از تمام انتخاباتهای پس از انقلاب اسلامی ربوده باشد- شایسته است که عدم مشارکت را به حساب هوشمندیِ مردم ایران بگذارند، نه به حساب تبلیغات دشمنان. یادآوری این نکته شاید مقبول افتد که تأمّل برای فهم درست امور، بهتر از توهین به دیگران است.
آیا میشود از مشارکت ادعایی ۴۰ درصدی (با احتساب آرای باطله) ابراز خشنودی کرد و همین میزان مشارکت را برای همان دشمنان خارجی مایۀ شرمساری شمرد؟ بسیاری از منتقدان معتقدند که گردانندگان امور به این نتیجه رسیدهاند که مشارکت هرچه کمتر باشد، مطلوبتر است؛ آیا رضایت از نتایج انتخابات اخیر به معنای تقویت و تأیید همین برداشت نیست؟ البته تصور اینکه، در دنیای هوش مصنوعی، ادارهکنندگان کشور چنین رویکردی داشته باشند سخت و تلخ است و بر نگرانیها نسبت به آینده میافزاید!
برگزارکنندگان این انتخابات و انتخابات قبل و آنها که در این دو دوره سربرآوردند گویا برای خودشان سهمی در پیدایش وضع اسفناک کنونی قائل نیستند؛ شاید هم این وضع را آنچنان اسفناک نمیدانند. احتمال دارد عامل تنگناهای طاقتفرسای کنونی را خیل عظیم مردمی بدانند که در انتخابات شرکت نکردند. از نظر کسانیکه همواره سخن از انقلاب و ضدّانقلاب میگویند، گویا مردمی که پای صندوق آمدند و رأی دادند (ولو رأی باطله)، طرفدار انقلاب و بلکه انقلابیاند و از این منظر لابد آن ۶۰ درصد که پای صندوق نیامدند، ضدانقلاباند. صاحبان این نگاه فراموش کردهاند که انقلاب، با حضور اکثریت قاطع مردم ایران به پیروزی رسید و اقلیتی که همراه نشدند، راه افول و زوال پیمودند.»