اعتماد آنلاین: پسری که در نوجوانی در یک شوخی نابجا مردی قویهیکل و ورزشکار را به قتل رسانده است، از دادگاه درخواست کمک کرد.
این پسر جوان که در زمان قتل مدعی شده بود به عمد این کار را نکرده است از سوی دادگاه به دیه محکوم شد اما نتوانست این دیه را پرداخت کند.
10 سال قبل درگیری خونینی بین دو نفر در جنوب تهران به پلیس گزارش داده شد. مرد جوان که به قتل رسیده بود پدرام نام داشت و بدنسازی بود که در محله خودش معروف بود. پلیس با آغاز تحقیقات پسری نوجوان به نام سعید را بازداشت کرد. سعید که در زمان قتل 19ساله بود، به ماموران گفت: من قصد قتل نداشتم و همه چیز یک اتفاق بود.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 72 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی، نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. سعید 19ساله گفت: پدرام مرد مغازهداری بود که بدنسازی هم میکرد و هیکل خیلی قویای داشت. من و دوستانم همیشه با او شوخی میکردیم و با مسخرهبازی میخندیدیم. پدرام از این کار ناراحت میشد. روز حادثه هم با او شوخی کردم. پدرام بیرون مغازه بود. او به سمتم آمد و من هم او را هل دادم. قصدم اصلاً این نبود که او را بکشم. فقط میخواستم کاری کنم که من را کتک نزند.
متهم گفت: نمیدانم چه شد که سرش به گلگیر ماشینی که کنار خیابان بود، برخورد کرد و جانش را از دست داد. من قصد قتل نداشتم. سپس وکیل سعید در جایگاه قرار گرفت و گفت: موکل من قصد قتل نداشت و صرفاً برای دور کردن مقتول از خودش او را هل داد و شاهدان نیز این موضوع را تایید کردهاند.
بعد از پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را به پرداخت دیه محکوم کردند. رأی صادره مورد تایید قرار گرفت، اما سعید نتوانست دیه را پرداخت کند و در زندان ماند.
سعید حالا بعد از 10 سال حبس درخواست کمک کرده و تقاضای رسیدگی به اعسار را داده است. در جلسه رسیدگی به درخواست متهم که در شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، سعید در برابر قضات ایستاد و گفت: من در جلسه قبلی دادگاه و دیگر مراحل پرونده گفتم به عمد مرتکب قتل نشدم. گزارش پزشکی قانونی هم که ضربه از پشت به سر را تایید کرده است نشان میدهد واقعیت را گفتهام. سر پدرام به گلگیر ماشین برخورد کرد و جانش را از دست داد. من خیلی جوان بودم قصدم شوخی کردن بود. نمیخواستم او را بکشم اصلاً دشمنی با هم نداشتیم.
متهم گفت: من از اتفاقی که افتاده است به شدت پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم. ما مستاجر بودیم و هنوز هم مستاجر هستیم. مادرم کار میکند تا اجازه خانه را بدهد. درخواست دارم با قبول ناتوانی من در پرداخت دیه دادگاه آن را قسطبندی کند. اگر از زندان بیرون بیایم و کار کنم میتوانم قسط بدهم و از شرمندگی خانواده پدرام هم بیرون بیایم. با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.