شناسهٔ خبر: 65291687 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

خاطرات الرجال

صاحب‌خبر -

اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهره‌ها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشت‌های علم» به چاپ رسیده‌اند و ما در این ستون به تناوب این یادداشت‌ها را مرور می‌کنیم.

اشرف و سازمان ملل
خدمت شاهنشاه عرض کردم: «والاحضرت اشرف استدعای شرفیابی دارند. عرایض زیادی دارند من‌جمله این‌که ایران این همه در دنیا به رژیم میلیتر و اتوریتر معروف شده، شاهنشاه برای بعضی امور من‌جمله کنترل جمعیت توسط ایشان 40 میلیون دلاری در اختیار سازمان ملل قرار دهند که این طور جنبه انسانی هم رعایت شده باشد.» شاهنشاه خندیدند. فرمودند: «خب دیگر چه می‌خواهند؟ ما که دو ماه قبل گفتیم دو میلیون دلار برای سال زن به ایشان بدهند.» عرض کردم: «والاحضرت می‌خواهند کم کم ان‌شاء‌الله دبیرکل سازمان ملل بشوند و دارند زمینه فراهم می‌کنند.» شاهنشاه خیلی خیلی خندیدند. ماشاء‌الله به این روشن‌بینی. باز عرض کردم: «در کنفرانس حقوق زن که شاهنشاه روز ۱۴ دی ماه افتتاح می‌فرمایید گویا می‌خواهند بگویند حق زن و مرد در ارث مساوی است. این دیگر برخلاف نص صریح قرآن است. گو این که ممکن است از لحاظ جنبه انسانی در این زمان درست باشد، ولی در ایران عمل ضد نص صریح قرآن نمی‌شود کرد. در اصلاحات ارضی هم که با قدرت شاهنشاه پیش رفت عمل ما برخلاف قرآن نبود برخلاف میل آخوندها بود. حتی وقتی آخوندها می‌گفتند: الناس مسلطون على اموالهم وانفسهم، ما می‌گفتیم: الزرع للزارع ولوكان غاصباً.» باری شاهنشاه خیلی تأمل فرمودند. بعد به من فرمودند: «ابلاغ کن هر کس چنین عنوانی بکند ولو خواهرم باشد او را حبس و تنبیه خواهم کرد.» من نفس راحتی کشیدم.53.10.8

حاتم‌بخشی مشروط استالین
تنها صحبت جدی سر ناهار تعریفی بود که شاهنشاه از من و دوران نخست‌وزیری من فرمودند. حکایتی هم از هنگام کنفرانس تهران در جنگ بین‌الملل دوم تعریف کردند. فرمودند: «چرچیل و روزولت به دیدن من نیامدند ولی استالین آمد. موقع ملاقات هم که من چون خیلی جوان بودم با حرارت از نداشتن تانک و هواپیما صحبت و شکایت کردم. قول داد یک رژیمان تانک و یک اسکادران هواپیما، اولی در قزوین و دیگری را در مشهد در اختیارم بگذارد. بعد از رفتن او من از بس خوشحال بودم سر از پا نمی‌شناختم ولی بعد از یک ماه سفیر شوروی آمد با من ملاقات کرد و گفت ما با کمال میل این‌ها را در اختیار شما می‌گذاریم مشروط به این که تا خاتمه جنگ در اختیار افسران و سربازان شوروی بماند.» بعد هم وقایع اشغال آذربایجان و حکومت پوشالی پیشه‌وری را که دست نشانده شوروی‌ها بود و دستور حمله به آذربایجان و فتح آن را تعریف کردند. خیلی خیلی خوب بود باعث افتخار می‌شد. بعد از ظهر سفیر انگلیس به دیدنم آمد تقاضا داشت نامه‌ای به او بنویسیم و تعهد کنیم که تانک‌های چیفتن را به کشور ثالثی نخواهیم فروخت. می‌گفت یک فرمول اداری و عادی است. درست هم می‌گفت.49.10.9

 

نظر شما