شناسهٔ خبر: 65112988 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

اتّفاقاً ناامید منم | سیاوش خوشدل

صاحب‌خبر -

سیاوش خوشدل، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:

وقتی من و امثال من از لزوم مشارکت سیاسی و انتخاباتی حرف می­‌زنیم، برخی ما را متّهم می­‌کنند به خوش­‌خیالی و امیدواری حادّ و مزمن.

آنها گمان می­‌کنند که ما در این توهّم هستیم که با مشارکت در انتخابات می‌توانیم تغییر و تحوّل بزرگی ایجاد کنیم و از طریق صندوق رأی خواست­‌ها و نیازهای خود را حاکم کنیم.

دست­‌کم بنا به تجربۀ دو دورۀ چهارساله­‌ای که موج مشارکت انتخاباتی راه افتاد و دولت­‌ها و مجلس­‌هایی از دل آن تشکیل شد، همۀ ما باید دانسته­‌باشیم که زور و توان مشارکت انتخاباتی برای اثرگذاری بر سیاست­­‌گذاری­‌ها و تصمیمات مهمّ کشور، آن مقدار نیست که تمام مقدّرات کشور را رقم بزند و در بعضی حوزه‌ها هیچ اثر و تأثیری ندارد.

مینا اکبری، از روزنامه­‌نگاران موفّق دوران اصلاحات در فیلم مستند «میدان جوانان سابق» که ساختۀ خود اوست، رسیدن به این درک در دوران اصلاحات را این گونه توصیف می­‌کند:
«سرخوش از موفّقیت و شروع فصل تازه بودیم که با استیضاح وزیر کشور، وزیر فرهنگ، بازداشت شهردار تهران و توقیف روزنامه‌[ها]، ناگهان روی زمین سفت واقعیت افتادیم. یادمان نبود تو زمین، فقط تیم ما نیست که توپ می­‌زند، تیم­‌های دیگر هم سخت به دنبال نتیجه‌‌اند.»
 
این تصوّر و امیدواری که با رأی دادن قرار است سررشتۀ امور کشور را به دست بگیریم و مطابق اصل ۵۶ قانون اساسی بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم شویم، شاید در آغاز امر طبیعی بود. چون پیش از این دوران، نتیجۀ مشارکت در انتخابات همین بود. چون تا اوایل دههٔ هفتاد صندوق رأی اصلاً ابزاری برای اعلام اختلاف نظر و بیان خواسته‌های متفاوت با تصمیمات حکومت نبود.

تعارض و تقابل میان منتخبان مردم و نهادهای انتصابی، نشان داد که کار به آن آسانی و شتابی که تصوّر می­‌شد نیست.

جامعه­‌ای که با امید و شوق بسیار به اصلاح­‌طلبان روی خوش نشان داد و در چهار انتخابات متوالی سال­های ۷۶ تا ۸۰، دولت و مجلس و شورای شهر را دربست به آنان سپرد، کم­‌کم به همان درکی رسید که اکبری در مستندش بیان کرده.

رأی­‌دهندگان به خاتمی و مجلس و شورای شهر اصلاح­‌طلب، در نهایت به این نتیجه رسیدند که این اصلاح­‌طلبان یا بی­‌عرضه و ترسو هستند یا بدتر از آن، دستشان با جناح اقتدارگرا در یک کاسه است و مهر خیانت و تزویر بر پیشانی آنها زدند و عطای مهر انتخابات در شناسنامه را به لقایش بخشیدند از سال ۸۱ تا سال ۸۸.
 
امّا موج شور و شوق و امید بار دیگر در سال ۸۸ به راه افتاد چنان که افتاد و دانید.
این امیدواری تازه این بار با نمود خیابانی هم همراه بود، چه قبل از انتخابات و چه بعد از انتخابات. قبل از انتخابات با امید کنار زدن رئیس جمهوری وقت و بعد از آن به امید به ثمر نشستن اعتراضات.

محسن امیریوسفی، در اثر ارزشمند خود، «آشغال­‌های دوست­‌داشتنی» این امیدهای به باد فنا رفته را به تصویر کشیده. آنجا که «رامین» در گفت­‌وگو با مادرش می­‌گوید:

«+هاه! حیف این همه وقت که ما حروم کردیم تو سفارت برای رأی دادن. این امید لعنتی اگه دست از سر ما برمی­‌داشت، اقلاً  می­‌تونستیم تو روزگار خودمون حال دنیا رو ببریم. می­‌دونی مامان، من … یعنی و من و همۀ هم­‌نسل­‌هام امیدوارترین افسردگان تاریخیم.

-چی می­خواستی به من بگی؟

+من و بچّه­‌ها فردا شب داریم می­‌آیم تهران. سورپرایز!

-تو غلط می­‌کنی!»

رامین امید داشته که با چند ساعت صرف وقت برای رأی دادن کاری کند کارستان. حالا این امید از دست رفته و او افسرده است؟ شاید! ولی امید تازه­‌ای دارد. او می­‌خواهد برای مشارکت در اعتراضات به تهران بیاید.

اینجا نکتۀ ظریفی هست؛ رامین ناامید نمی­‌شود، بلکه امیدواریش شکل عوض می­‌کند.
 
من این امیدواری منجر به افسردگی را در سال­‌های اخیر به شکل حادتری در جامعه می­‌بینم. اگر روزی برخی خیال می­‌کردند با یک جنبش اعتراضی می­‌توانند دولت را عقب برانند، حالا برخی خیال می­‌کنند که با جنبش­‌های اعتراضی می­‌توانند حکومت را وادار به عقب­‌نشینی کنند و یا حتّی ضرب­‌الاجل­‌های چندروزه و چندهفته­‌ای و چندماهه هم برای سقوط آن تنظیم می­‌کنند.
 
حالا برگردم به عنوان یادداشتم. اتّفاقاً ناامید ما هستیم که این امیدها و آرزوهای بزرگ را نشدنی و دست­‌نیافتنی می‌دانیم. رأی دادن ما با این توهّم همراه نیست که تغییرات بزرگی را رقم می­‌زنیم. که اگر چنین بود ما هم باید الان به جمع آن امیدواران افسردۀ تاریخ می­‌پیوستیم.

ما ناامیدیم، به مقدار لازم. به قول ابوالفتح صحّاف در «هزاردستان» جاودانۀ علی حاتمی «دل‌نگرانی ما از خودخواهی آدمی است که می­‌خواهد به چشم خود شاهد پیروزی باشد.»

این نیاز و باور شدید به دیدن پیروزی­‌های بزرگ و سریع را ما نداریم.

آنها که دارند خیلی امیدوارند. امیدوار به چند روز تبلیغات انتخاباتی و چند ساعت ایستادن در صف، یا امیدوار به چند سال رأی ندادن و چند روز حضور در اعتراضات خیابانی.

انتهای پیام

نظر شما