اسفند سال گذشته وقوع جنایتی هولناک در منطقه چاپشلو از توابع استان خراسان رضوی، نیروهای انتظامی را به کنکاشهای تخصصی واداشت. بررسیهای پلیس در مرکز درمانی بیانگر آن بود که جوانی به نام «ایوب» بر اثر اصابت تیغه چاقو به قفسه سینه به قتل رسیده است. طولی نکشید که «احمد-م» (متهم به قتل) در منزل یکی از نزدیکانش در شهرستان درگز دستگیر و به مراجع قضایی معرفی شد.
درپی اعتراف صریح متهم ۲۶ ساله به قتل جوانی که مدعی بود با یکدیگر دوست صمیمی بوده اند، کیفرخواست این پرونده جنایی پس از انجام تحقیقات تکمیلی صادر شد و با توجه به اهمیت این جنایت تکان دهنده، پرونده مذکور روی میز قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرارگرفت. این گونه بود که جلسات محاکمه به ریاست قاضی هادی دنیا دیده و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی در مشهد آغاز شد و متهمان درحالی پای میز محاکمه نشستند که قضات دادگاه به سطر به سطر این پرونده جنایی، اشراف قضایی داشتند.
همزمان با تقاضای صدور حکم قصاص نفس از سوی اولیای دم، متهم به قتل مقابل قضات با تجربه دادگاه ایستاد و درحالی که دیگر همه مسیرهای انکار و داستان سرایی را بسته میدید، با ابراز پشیمانی از وسوسههای شیطانی که زندگی اش را به نابودی کشانده بود، به قضات دادگاه گفت:من با «ایوب» (مقتول) دوست صمیمی بودیم.
شب قبل از حادثه، همسر او به من پیام داد که فردا نزد من میآید! آن روز من دربیابان بودم که ساعت حدود ۷ و ۳۰ دقیقه یک خودرو از فاصلهای دور عبور کرد. «س» بلافاصله روبه من کرد وگفت:راننده این خودروی عبوری الان میرود و ماجرا را برای شوهرم بازگو میکند! و سپس در حالی که اشک میریخت، ادامه داد:حالا من خودم میروم وموضوع را به شوهرم میگویم. او هم میآید و تو را میکشد! دراین شرایط به «س» گفتم پس اگر میخواهی ماجرای این ارتباط را به شوهرت بگویی لااقل حقیقت را بگو! همه چیز را بگو!
خلاصه وقتی «س» ازآن جا رفت من هم چاقویی را که همیشه همراهم بود، بیرون آوردم چرا که تصمیم گرفته بودم خودم را بکشم! درهمین افکار غوطه ور بودم که «ایوب» با من تماس گرفت و با خشم و فحاشی گفت:تو را میکشم! به او گفتم، لازم نیست مرا بکشی! من خودم، خودکشی میکنم! با این جمله، طناب را برداشتم تا به کنار روستا بروم و آن جا خودم را دار بزنم! ولی در همین زمان مادرم زنگ زد و با گریه مرا منصرف کرد. بعد از این ماجرا به خانه رفتم و دراز کشیدم. هنوز مادرم گریه میکرد که ناگهان «ایوب» با چاقویی که در دست داشت، از راه رسید. گفتم اجازه بده پیامهای همسرت را نشان بدهم، ولی او خشمگین و عصبانی بود. طولی نکشید که باهم درگیر شدیم و درمیان همین کشمکشها هردو نفر روی زمین افتادیم. چاقوی او از دستش رها شد و مادرم آن را به گوشه دیگری پرت کرد.
وقتی بلند شدیم و مقابل هم قرار گرفتیم ناگهان تیغه چاقوی من به قفسه سینه اش فرو رفت. چاقو را بیرون کشیدم و درحالی که مادرم همچنان اشک میریخت سعی کردم با قراردادن دستمال روی محل جراحت از خون ریزی جلوگیری کنم که دیگر اطرافیان هم آمدند و خودم نیز نفهمیدم که چه کار کردم!
وی درپاسخ به سوال قاضی دنیا دیده (رئیس دادگاه) که پرسید آیا زمانی که شما چاقو را به قفسه سینه «ایوب» زدید، دست او هم هنوز چاقو بود؟ پاسخ داد:آن لحظه مرحوم چاقویی نداشت، اما طوری به من چسبیدکه نمیدانم چگونه چاقو خورد!
درحالی که وکیل مدافع متهم تلاش میکرد تا اقدام وی را درقالب دفاع مشروع مطرح کند، قضات با تجربه دادگاه با استدلالهای قانونی و محکمه پسند، این دفاعیات را رد کردند چرا که قضات دادگاه معتقد بودند در لحظهای که متهم ضربه چاقو را بر پیکر «ایوب» (مقتول) وارد کرده است، او چاقویی در دست نداشت و آنها زمانی که ایستاده مقابل یکدیگر قرارگرفته اند فقط متهم چاقو را در دست میفشرد و ...
بنابراین گزارش، با پایان جلسات دادگاه، قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به شور نشستند و درنهایت با رای قاطع، حکم به قصاص نفس و تحمل ۹۹ ضربه شلاق دادند و «س» را نیز به اتهام ارتباط نامشروع به تحمل ۹۹ ضربه شلاق تعزیری محکوم کردند، اما رای مذکور با اعتراض وکلای مدافع به دیوانعالی کشور ارسال شد تا به جنجال دفاع مشروع تاکید شود، ولی قضات سپید موی شعبه ۴۹ دیوان عالی کشور قضات قاصدی (رئیس) وشهبازی (مستشار) پس از بررسی دقیق پرونده، استدلالهای قاطع شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی را پذیرفتند و حکم قصاص نفس به همراه ۹۹ ضربه شلاق تعزیری را درحالی تاییدکردند که بررسیهای روابط خارج از عرف متهمان حکایت ازآن داشت که حدود ۲۰ هزار تماس و پیامک تلفنی بین آنها رد و بدل شده است.
بدین ترتیب متهم این «جنایت سیاه» در یک قدمی چوبه دار قرارگرفت و در انتظار اجرای حکم لحظه شماری میکند.
منبع:خراسان