شناسهٔ خبر: 64525063 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جهان نیوز | لینک خبر

گفتگو با دکتر قالیباف؛

به حاج قاسم می‌گفتند تو انقلابی نیستی، سازشکاری!/ فکر نکنید که همه قربان صدقه شهید سلیمانی می‌رفتند؛ گاهی در جلسات اشک می‌ریخت

در همان مقطع، رئیس جمهور وقت موضعی را اتخاذ کرد و شهید سلیمانی نامه‌ای به ایشان نوشتند و اگر اشتباه نکرده باشم با همین ادبیات گفتند که من حاضرم دست شما را ببوسم. برخی دوستان این طرف چه کار کردند با او؟ چه حرف‌هایی به ایشان زدند؟ تازه این در فضای عمومی بود. در جلسات خصوصی یک حرف‌های دیگری هم می‌زدند.

صاحب‌خبر - گروه سیاسی جهان نيوز: محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی و از نزدیک‌ترین دوستان و همراهان حاج قاسم در گفتگویی تفصیلی با تسنیم، به بیان برخی از این واقعیات در کنار نحوه برخورد حاج قاسم با مشکلات و تبیین ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیتی ایشان که امروز در قالب مکتب شهید سلیمانی شناخته می‌شود پرداخته است که بخش هایی از آن را در ادامه می‌خوانید:

** نیروی قدس در زمان فرماندهی شهید سلیمانی متحول شد
شهید سلیمانی بعد از دوران دفاع مقدس بلافاصله برای مقابله با برخی ناامنی‌های داخلی و مبارزه با قاچاق مواد مخدر به جنوب شرق رفت و فرمانده قرارگاه قدس شد که در واقع تحت امر نیروی زمینی بود و الآن هم هست. در آنجا بخشی از ابعاد شخصیتی ایشان در مسائل اطلاعات عملیات و حتی موضوعات اجتماعی بروز و ظهور پیدا کرد.

با همین ظرفیت، وقتی ایشان به نیروی قدس می‌آید، رویکرد، ماموریت، نوع نگاه‌ها و اقدامات این نیرو هم با گذشته‌اش متفاوت می‌شود و این تحول آنقدر است که شما در همه ابعاد تاثیراتش را می‌بینید که مثلاً‌ چطور در مقابل هژمون آمریکا می‌ایستد، چگونه مقاومت شکل می‌گیرد و مسائل دیگر. اینا حاکی از آن خلاقیت‌ها و ظرفیت‌هایی است که در وجود شهید سلیمانی بود.

بسیاری از افراد در مناصب مدیریتی، پس از سالها حضور در یک جایگاه، از پیشبرد هرگونه تحولی در ساختار تحت امر خود ناتوان می‌شوند و سیستم یکنواخت می‌شود اما ویژگی شهید سلیمانی این بود که نیروی قدس در سالهای تحت فرماندهی ایشان هیچگاه متوقف نشد و درجا نزد بلکه با سرعت، دقت و عمق بیشتری کارها را به پیش می‌برد.

** ویژگیِ «همیشه در صحنه بودن» را شهید سلیمانی با خود به نیروی قدس آورد
 در جلسات رسمی مثل شورای عالی امنیت ملی، خیلی به ندرت پیش می‌آمد که همدیگر را ملاقات کنیم اما بیشتر اوقات درباره موضوعات مختلف با یکدیگر همفکری داشتیم و اگر برای مثال ایشان از سفری برمی‌گشت، حتماً ‌همدیگر را می‌دیدیم.

این نوع الگوی مدیریتی که برایندی از تجربیات سالهای دفاع مقدس بود و ما آن را در افرادی مثل شهید سلیمانی، شهید کاظمی، شهید همت، شهید زین الدین، شهید باکری می‌دیدیم، یک الگوی منحصر به فرد است. این افراد تا وقتی کار اطلاعاتی مورد نیاز را انجام نمی‌دادند و خودشان برای شناسایی نمی‌رفتند، دست به عملیات نمی‌زدند و در عملیات هم در کنار آن رزمنده در خط مقدم حضور داشتند.

همین ویژگیِ «همیشه در صحنه بودن» را شهید سلیمانی وقتی به نیروی قدس آمد، داشت و حتی پررنگ‌تر هم شد که مصادیقش را در صحنه نبردهای مختلف از جمله جنگ با داعش به عینه شاهد بودیم که خودش در صحنه حاضر بود و حتی در خطرناک‌ترین جاها که شاید امکان تصویربرداری هم نبود، حضور داشت.

شهید سلیمانی در هر نبردی، خودش در وسط میدان جنگ حاضر بود و این خصلت، محصول انقلاب و دفاع مقدس است. ایستادن در مقابل داعش و موج عملیات‌های انتحاری آنها، جز با همین فرهنگ مقاومت و بسیجی که در همه وجود شهید سلیمانی بود، امکان نداشت. این فرهنگ بود که توام با اخلاص و تدبیر و طراحی دقیق به این نتایج می‌رسید.

**ایشان در اوج قدرت و شکوه، بسیار متواضع و افتاده حال بود. در عین حال که می‌دانستند که بسیاری از دشمنان از داعش و بسیاری از گروهک‌ها گرفته تا آمریکا و رژیم صهیونیستی در پی ترور ایشان هستند، اما رویه متعارف در قبال همراهی محافظان با خود را نمی‌پذیرفتند. برای همین هرگاه با ایشان به جایی می‌رفتیم، به محافظان خود می‌گفت که اگر من یکی از شما را در نزدیکی و اطراف خودم ببینم، همان جا اخراج هستید. اجازه نمی‌داد که بین ایشان و مردم فاصله‌ای ایجاد شود. ما با هم مسافرت‌های زیادی می‌رفتیم که برخی کاری بود و برخی هم شخصی بود. در مسافرت‌های شخصی امکان نداشت راننده باشد، خودمان که به همراه خانواده بودیم، رانندگی می‌کردیم.

**اخیراً در یک سخنرانی در مسجد ابوذر، گریزی به حوادث دهه 80 زدم. یک بار بنده با شهید سلیمانی با بچه‌هایمان رفتیم نمازجمعه. به بلوار کشاورز که رسیدیم، دیدیم که گروه‌های مختلفی که بعضاً مشخص بود سازماندهی هم شده‌اند، در خیابان، به سبک چریک فدایی‌ها در اوایل انقلاب پا می‌کوبیدند و دست می‌زدند. در پیاده روی خیابان حجاب به همراه شهید سلیمانی در حال قدم زدن بودیم که این گروه‌ اندک شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر می‌دادند. شما این را نگه دارید؛ یک دهه بعد در دهه 90، پس از شهادت شهید سلیمانی شاهد یک انسجام بالای اجتماعی در میان تمامی اقشار جامعه ایران هستیم.

** صراحتاً به سردار سلیمانی اتهام می‌زدند و می‌گفتند سازشکار
اولاَ این نکته را باید بگویم که بسیاری از مسائل در مورد ایشان را نباید امروز قضاوت کنیم. سردار سلیمانی در بسیاری از امور مظلوم واقع می‌شد اما سختی‌ها را تحمل می‌کرد. در بسیاری از موارد به ایشان اتهام می زدند و صراحتاً به او می‌گفتند انقلابی عمل نمی‌کنی و سازشکاری!

نمی‌خواهم خیلی وارد این بحث ها بشوم اما اینطور نبود که همه اینهایی که که امروز در برابر عظمت این انسان مخلص، متدین و تابع محض رهبری سر تعظیم فرود آوردند، در گذشته هم همین نگاه را داشتند. حتی در برخی از محافل، سه سال قبل از شهادت شهید سلیمانی، از ایشان به عنوان فردی که تابع ولایت نیست، یاد می‌کردند. درحالی که شما در وصیتنامه ایشان می‌توانید عمق عشق و علاقه وافرش به مقام معظم رهبری، حتی توجه و اهتمام ویژه ایشان به روحانیت و مراجع را ببینید.

این باور در نزد ایشان وجود داشت که جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی و عنصر ولایت به مثابه حرمی است که باید از آن دفاع کنیم و در راس آن اطاعت از ولایت جای دارد.

** مظلومیت شهید سلیمانی به حدی بود که گاهی در جلسات اشک می‌ریخت
شما تصور نکنید که همیشه برای ایشان فرش قرمز پهن می‌کردند.از این خبرها نبود. شما فراموش کرده‌اید که در زمان تحولات سوریه چه حرفهایی علیه ایشان می‌زدند؟ اعتراض می‌کردند که چرا جوانان و امکانات را از اینجا به سوریه برده. خیلی تمایل ندارم که وارد این بحث ها شوم ولی فکر نکنید که همه قربان صدقه شهید سلیمانی می‌رفتند. گاهی ایشان در جلسات به قدری مظلوم واقع می‌شد که اشک می‌ریخت و از جلسه بیرون می‌فت و با نزدیکان خودش درد دل می‌کرد.

این اواخر می‌گفت اگر توفیق شهادت ندارم، از خدا می‌خواهم تا یک ماشینی به من بزند یا یک قاچاقچی تیری به سمت من شلیک کند. این به خاطر فشار کاری بود که متحمل می‌شدند.

** پرهیز از دوقطبی‌سازی در داخل خط قرمز شهید سلیمانی بود
قصد ندارم بحث‌ها را سیاسی کنم اما حتماً بخشی از دولت در آن مقطع(دهه 90)، کارهای ایشان را قبول نداشت و کمک هم نمی‌کردند، اما ایشان مصرانه ایستاد و ماموریت محول شده را به انجام رساند. به سمت دوقطبی سازی حرکت نکرد.

در همان مقطع، رئیس جمهور وقت موضعی را اتخاذ کرد و شهید سلیمانی نامه‌ای به ایشان نوشتند و اگر اشتباه نکرده باشم با همین ادبیات گفتند که من حاضرم دست شما را ببوسم. برخی دوستان این طرف چه کار کردند با او؟ چه حرف‌هایی به ایشان زدند؟ تازه این در فضای عمومی بود. در جلسات خصوصی یک حرف‌های دیگری هم می‌زدند.

با این حال شهید سلیمانی همه اینها را جمع می‌کرد و درحالیکه در میدان مقاومت و مبارزه بود، اجازه نمی‌داد موضوعات سیاسی، زمینه‌ دوقطبی‌سازی در داخل کشور شود. حالا برخی از دوستان را هم داریم که احساس می‌کنند که اگر دست به دوقطبی‌سازی نزنند، انگار به مسئولیت خودشان عمل نکرده‌اند.
 
**شما دیدگاه‌های شهید سلیمانی را در مورد مسئله حجاب و تحولات سیاسی کشور ببینید. ایشان با همه صحبت می‌کرد. زمانی که سوار هواپیما می‌شدیم، ترجیح می‌داد تا در صندلی کناری‌اش شهروندان عادی باشند تا بتواند با آنها هم‌کلام شود. اگر می‌دیدید که همه یک جور هستیم می‌گفت نه دیگر این نشد. همیشه به دنبال فرصتی بود تا بتواند همه جامعه را درک کند. این مسئله تا حد زیادی متاثر از روحیات برآمده از دوران دفاع مقدس بود.
 
در همان سال‌های جنگ هم مفهوم چپ و راست وجود داشت ولی هیچ وقت در خط مقدم جبهه این خطوط و خط کشی‌ها در عمل فرصتی برای ظهور و بروز پیدا نمی‌کرد. شهید سلیمانی در همین فرهنگ بزرگ شد و در همین مسیر نیز به حیات خود ادامه داد و هرگز تسلیم نشد.

بسیاری از دوستان در دولت که حتی از دوستان نزدیک ایشان هم بودند در بسیاری از اوقات حمایتی که باید از ایشان نشان می‌دادند را دریغ می‌کردند. حالا یا امکانش را نداشتند یا دوست نداشتند. من کاری ندارم. ولی شهید سلیمانی از این مسئله شاید ناراحت می‌شد ولی در درون خود با این مسئله مبارزه می‌کرد و امور را پیگیری می‌کرد و حتی برای تحقق آرمان‌ها و رسالت انقلاب و امنیت ملی دست به خواهش و تمنا می‌زد.

البته روشن است که در مواردی هم از موضع محکم و از جایگاه یک مطالبه‌گر وارد صحنه می‌شد. یعنی در عین حال که فرد بسیار رئوفی بود اما در مواردی هم بسیار انسان سختی بود. گاهی برخی از دوستان تاب شنیدن صحبت‌های شهید سلیمانی را نداشتند، چون ایشان با صلابت و سختی پای مواضع خویش می‌ایستاد و البته در برخی موارد نیز بعد از جلسه اشک می‌ریخت و خون دل می‌خورد.
 
**شما باید می‌بودید و زمانی که ما شهید کاظمی را همراه با سردار سلیمانی برای تدفین به تخت فولاد بردیم، می‌دیدید شهید سلیمانی چه حالی داشت. ما شهید کاظمی را با ماشین از تهران به اصفهان بردیم و سه نفری با هم بودیم. نمی‌دانید ایشان چه حالی داشت.
 
من در یکی از مجالس روضه بودم که مداح عزیز در توصیف شهید سلیمانی گفتند که ایشان مثل حضرت قاسم و حضرت علی اکبر و سیدالشهدا (ع) در این مسیر سر و دست دادند. من می‌خواهم بگویم که آن ذاکر عزیز به قسمتی از ماجرا اشاره نکردند که شهید سلیمانی این توفیق را نیز پیدا کردند که مثل مادرشان حضرت زهرا(س) شبانه و قبل از اذان صبح دفن شوند.

فیلم

نظر شما