آخر و عاقبت مزدور سیا و موساد پس از خرابکاری سایبری در نطنز
یک رسانه هلندی فاش کرد یکی از عناصر سرویس اطلاعاتی این کشور به نام اِریک وَن سابن، عامل اصلی انتقال ویروس استاکس نت به تجهیزات هستهای نطنز در سیزده سال قبل بوده است.
براساس گزارشهای متعدد این ویروس پیشرفته که از آن به عنوان اولین سلاح سایبری یاد میشود محصول مشترک آژانس امنیت ملی آمریکا و واحد ۸۲۰۰ اسرائیل هست، ولی همچنان عامل اصلی و اولیه انتقال ویروس به تجهیرات نطنز معلوم نیست و نظریههای مختلفی در این زمینه ارائه شده. در مستند زیرو دیز محصول سال ۲۰۱۶ که درباره این ویروس ساخته شده به همکاری چند کشور اروپایی در این عملیات اشاره شده ولی نامی از این کشورها عنوان نشد. گویا هلند در صدر این لیست قرار داشته.
هلند تایم گزارش داد: در سال 2008، یک مرد هلندی نقش مهمی در عملیات خرابکارانه ایالات متحده و اسرائیل در برنامه هستهای ایران ایفا کرد. «اریک وان سابن» 36 ساله در آن زمان به یک مجتمع هستهای ایران نفوذ کرده و ویروس «استاکس نت» را منتشر و برنامه هستهای ایران را فلج کرد. سازمان اطلاعات هلند (AIVD) این مرد را استخدام کرد، اما سیاستمداران وقت هلندی هیچ چیز در مورد این عملیات نمیدانستند.
روزنامه «ولکس کرانت» هلند فاش کرد دو سرویس اطلاعاتی هلند- AIVD و MIVD – این عامل نفوذی را در عملیات خرابکارانه استخدام کردهاند. اما در آن زمان گمان میرفت که یک مهندس ایرانی بوده است. در این بین، این روزنامه به بررسی این موضوع ادامه داد و با دهها نفر از افراد درگیر از جمله 19 کارمند دو سازمان اطلاعاتی هلند، مصاحبه کرد. آنها به روزنامه گفتند که
«اریک وان سابن» هلندی به مجتمع هستهای زیرزمینی شهر نطنز نفوذ کرده و تجهیزات آلوده به ویروس بسیار پیچیده استاکس نت را نصب کرده است.»
به گفته این روزنامه، توسعه این نرمافزار آمریکایی- اسرائیلی بیش از یک میلیارد دلار هزینه داشته است. بر اساس برآوردها، این امر باعث شد تعداد زیادی از سانتریفیوژهای ایران از کار بیفتند و بر اساس ادعای منابع آمریکایی و اسرائیلیِ، برنامه هستهای را چندین سال به تاخیر بیندازند.
ولکس کرانت نوشت: هیچ کس در هلند نمیدانست که این نوع جدید از سلاح سایبری در این عملیات مورد استفاده قرار گرفته است. به گفته روزنامهنگاران تحقیقی، سرویسهای اطلاعاتی میدانستند که در خرابکاری برنامه هستهای ایران مشارکت دارند، اما نه در حد اینکه عامل آنها ویروس استاکسنت را وارد چرخه برنامه هستهای ایران میکند. یکی از منابع اطلاعاتی هلند در این باره گفت: «آمریکاییها بدجور از ما استفاده کردند!»
به نوشته این روزنامه هلندی، کمیته Stiekem که به «کمیته مخفی» هلند ترجمه میشود، جایی که بزرگترین احزاب سیاسی از اقدامات سرویسهای اطلاعاتی مطلع میشوند، از شرکت هلند در این عملیات چیزی نمیدانستند.
محققان نتیجه گرفتند که وان سابن بلافاصله پس از خرابکاری در برنامه هستهای این کشور، ایران را ترک کرد. او دو هفته بعد در یک تصادف موتورسیکلت در نزدیکی خانهاش در دبی جان باخت.
روزنامه ولکس کرانت پس از مصاحبه با شاهدان در صحنه تصادف گزارش کرد که ظاهرا هیچ چیز غیرعادی در آن تصادف منجر به مرگ روی نداده بود. با این حال، یک کارمند سازمان اطلاعات MIVD هلند در این رابطه گفت که وان سابن «بهای زیادی پرداخت کرده است.»
به گفته این روزنامه، ون سابن در سال 2005 توسط سازمان اطلاعات هلند استخدام شد. سوابق فنی، تماسهای زیاد در منطقه و ارتباط با ایران- او قبلا در ایران تجارت میکرد و با یک زن ایرانی با خانواده ساکن در این کشور ازدواج کرده بود- او را برای این ماموریت ایدهآل ساخت.
پس از مرگ او، مقالهای در روزنامه «نشنال» امارات متحده عربی، وان سابن را به عنوان مهندس که کمک مهمی به این کشور خلیجفارس کرد، تحسین کرد..
وان سابن در یکی از آن سفرها به ایران، استاکس نت را در مجتمع هستهای نطنز نفوذ داد. این ویروس احتمالا از طریق پمپ آبی بود که وان سابن در آنجا نصب کرده بود.
ولکس کرانت نوشت: مشخص نیست که دولت هلند از نقش خود در عملیات خرابکارانه اطلاع داشت یا خیر.
چند تن از نمایندگان پارلمان خواستار توضیح درباره این عملیات شدند. یکی از مدیران ناشناس در AIVD گفت که دولت ممکن است عمدا از این عملیات به دلیل پیامدهای سیاسی احتمالی مطلع نشده باشد.
بر اساس این گزارش، تبعه هلندی در ایران ازدواج کرده و در سال ۲۰۰۵ توسط سازمان اطلاعاتی خارجی هلند (AIVD) استخدام شده بود.
یادآور میشود یاهو نیوز شهریور 98 درباره حمله سایبری سیا و موساد به تاسیسات نطنز در سال 89 نوشته بود: «ویروس استاکس نت، به منظور خرابکاری در برنامه هستهای ایران راهاندازی شد و به طور مؤثر آغازگر جنگ سایبری و دیجیتالی در قرن ۲۱ بود. شخصی که این بدافزار را به تاسیسات نطنز انتقال داد، از سوی سازمان سیا و موساد اجیر شده بود. یک مهندس استخدام شده از سوی سرویس جاسوسی هلند به آمریکاییها گفت که کدهای هدف مورد نظر را به سیستمهای سایت نطنز از طریق یک فلش USB منتقل کنند. سیا و موساد از طریق این مهندس مکانیک شاغل در نطنز، سلاح دیجیتالی را به داخل منتقل کردند. کار او به عنوان مهندس مکانیک، شامل نصب سانتریفوژ نمیشد، اما در موقعیتی مناسب برای جمعآوری اطلاعات تنظیم سیستمهای آنجا قرار داشت و چند ماه، چند بار به نطنز بازگشت. اطلاعاتی که او فراهم کرد، به مهاجمان کمک کرد بدافزار خود را روزآمد کنند و دقت لازم برای انجام حمله را بالا ببرند. به گزارش شرکت امنیت سایبری سیمانتک، ویروس استاکس نت یک بار در مه ۲۰۰۶ و بعد در فوریه ۲۰۰۷ روزآمد شده بود. آمریکا و اسرائیل در این عملیات از هلند و آلمان و فرانسه و انگلیس برخوردار بودند».
حق دارید تودهنی چندده میلیونی ملت ایران را سانسور کنید!
روزنامه زنجیرهای هممیهن بدون اشاره به نقش دولت متبوعش در وند تحولات منفی نوشت: سال 1398 بدترین سال در 45سال اخیر بوده است.
روزنامه تحت مدیریت غلامحسین کرباسچی در سرمقاله خود نوشت: «در سال1360 که ترورها آغاز شد و شدت یافت، صدها ترور انجام شد و بخش مهمی از کابینه، مجلس و دستگاه قضائی، هدف این ترورها قرار گرفتند و نیروهای نظامی و انتظامی نیز در جنگی تمامعیار در جنوب و غرب کشور درگیر بودند، ولی با اطمینان میتوان گفت که آرامش خاطرِ اغلب مردم نسبت به آینده کشور منفی و نگرانکننده نبود. ولی در سال 1398 که ابعاد خسارت کمتر بود، ماجرا اینچنین به نظر نمیرسید. در واقع، شاید بتوان گفت که بدترین سال در 45سال اخیر، سال 1398 است.
وضعیت تحریمهای ویرانگر، رشد شدید قیمتها و کاهش ارز پول ملی کشور، شکاف عمیق سیاست داخلی در ساختار قدرت و حملات گسترده اصولگرایان علیه دولت روحانی، اعتراضات آبانماه که خسارات انسانی و سیاسی باورنکردنیای برجای گذاشت، تنشها در روابط با ایالات متحده و زدن پهپاد آمریکا، ترور سردار سلیمانی و سپس حمله موشکی به پایگاههای آمریکایی در عراق، اصابت موشک به هواپیمای اوکراینی و کشته شدن 176 نفر که اکثریت قاطع آنان نیز از هموطنان ایرانی و جوان و نخبه بودند، اعتراضات پس از آن، ردصلاحیتهای گسترده و برداشتن یک گام بزرگ به سوی یکدستسازی حکومت که از انتخابات مجلس آغاز و سپس در انتخابات1400 تکمیل شد. در کنار همه اینها، شیوع ویروس کرونا نیز بود که مجموعه مصائب را تکمیل کرد. از این منظر میتوان گفت سال ۱۳۹۸ نقطه عطفی در رویکرد جامعه به مسائل نیز محسوب میشد؛ جامعهای که دو سال پیش از آن با شرکت مثالزدنی در انتخابات ۱۳۹۶ امید به آینده را زنده کرده بود، به یکباره در ورطه ناامیدی و تنش گرفتار شد. در میان این اتفاقات تأثرآور، سقوط هواپیمای اوکراینی از نوع دیگری بود؛ پروندهای که باز شد و هنوز بسته نشده است و بعید است به این سادگی نیز بسته شود».
درباره این تحلیل یادآوری چند نکته ضروری است. اولاً؛ بازگشت دو برابری تحریمها با وجود واگذاری امتیازات هنگفت از سوی دولت روحانی، نشانهای از سوءمحاسبه و فقدان قدرت پیشبینی در آن دولت بود و این البته خوشبینانهترین احتمال، بدون در نظر گرفتن نقش نفوذ در تدوین توافقی نامتوازن از هر جهت است. شرطی کردن اقتصاد کشور و افکار عمومی به توافق با آمریکا هم خیانت دیگری بود که موجب شکنندگی وضعیت اقتصادی و تلاطمات بعدی شد.
ثانیاً؛ دولت روحانی به جای انجام اصلاحات واقعی اقتصادی و تقویت درونزای اقتصاد، دنبال صحنهآرایی غیرواقعی برای شیرینسازی برجام بود و به همین دلیل قیمت بنزین را که تدریجاً سالانه چندده درصد افزایش مییافت، به مدت چهار سال ثابت نگه داشت و پس از آشکار شدن کسرس بودجه و ناترازی تولید/ مصرف بنزین، ناگهان قیمت را سه برابر کرد که موجب موجسواری گروهکها و سرویسهای جاسوسی بیگانه برای آشوبافکنی شد. روزنامه هممیهن در اینجا هم حاضر نیست به نقش مخرب مدیریت اشرافی غربگرا بپردازد، مدیریتی که وزیرش ژنرال کاربلد معرفی میشد اما مدعی بود پالایشگاهسازی کثافتکاری است!
ثالثاً؛ به اذعان بسیاری از حامیان آقای روحانی، سوءمدیریت وی و دامن زدن به اغتشاشات کذایی، مقدمهای برای سوءمحاسبه خطرناک ترامپ شد تا همانگونه که با خواندن دست روحانی (و گرفتن تضمین پیشاپیش برای ماندن در برجام/ تصریح فدریکا موگرینی) تعهدات برجامی را زیر پا گذاشت، جرأت صدور دستور ترور شهید سلیمانی را هم پیدا کند. به تعبیر آقای علی مطهری: «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بیتدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکایی پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، به خود جرأت این کار را نمیدادند. البته با تشییع پرشکوه آن عزیز، واقعیت را دریافتند.».
رابعاً؛ نکته مهم اما عمداً مغفول در سرمقاله روزنامه هممیهن، تشییع چندده میلیونی پیکر سردار سلیمانی در تهران و چند شهر بزرگ دیگر بود که دشمنان را انگشت به دهان کرد. روزنامه زنجیرهای ناچار است آن اتفاق بزرگ را سانسور کند و حال آن که گزارش رسانههای غربی پس از تشییع باشکوه سردار سلیمانی به خودی خود گویای واقعیت میدان افکار عمومی است:
رویترز؛ حجم جمعیت حاضران در تشییع قاسم سلیمانی، شبیه جمعیتی بود که برای تشییع آیتالله خمینی به خیابانها آمدند.
خبرنگار نیویورکتایمز: دریایی بیکران از مردم در مراسم حضور یافتهاند. سیل بیپایان و چند میلیونی مردم از ساعت ۶ صبح در خیابان هستند. در ٢۵ سالی که ایران را پوشش میدهم، هرگز چیزی شبیه به این ندیدم.
خبرگزاری فرانسه: دریای سوگواران با ادای احترام به ژنرال سلیمانی، خواستار انتقام سخت شدند.
خبرنگار لوفیگارو: این تشییع، گستردهترین تجمع بعد از رحلت آیتالله خمینی در سال ۱۹۸۸ میلادی است.
بنابراین اگرچه ملت ایران تلخیهای بسیاری را در اثر بیکفایتی مدیریت غربگرا تحمل کرد اما در دیماه همان سال، یکی از باشکوهترین قدرتنماییهای خود، آمیخته به ایمان و امید و روحیه سلحشوری و قدرشناسی را به نمایش گذاشت. این دردناکترین سیلیای بود که آمریکا و غربگرایان ظرف چند دهه اخیر میخوردند؛ به ویژه این که غربگرایان به مدت یک دهه ادعا کرده بودند، مردم ایران مخالف منطق مقاومت پیشدستانه در عراق و سوریه و فلسطین و لبنان هستند.
خامساً؛ عملکرد دولت روحانی در دوران اوجگیری کرونا و گروکشی بر سر واردات واکسن (مشروط کردن آن به تسلیم دوباره بر سر برجام و FATF) یکی از تلخترین خاطرات روزگار ماست که نهایتاً به 709 قربانی در شهریور 1400 رسید اما به همت دولت نوپای رئیسی و به واسطه تامین واکسن، مهار شد.
سادساً؛ متحدان روحانی در انتخابات مجلس به جای یک فهرست، سه فهرست ارائه کرده بودند و اگر با ناکامی مطلق در جلب اعتماد مردم مواجه شدند به اعتبار فریبکاریها و سوءمدیریتهایی بود که در شش سال قبل از آن مرتکب شده بودند.
چرا غربگرایان میخواهند اسرائیل را از جنایت تبرئه کنند؟
«چرا برخی اصلاحطلبان دوست دارند عامل جنایت کرمان «داعش» باشد نه «اسرائیل»؟»
روزنامه جوان با اشاره به مواضع برخی افراطیون نوشت: آقای عباس عبدی تحلیلگر روزنامههای اصلاحطلب نوشته: «چرا تندروها عامل جنایت را اسرائیل میدانند، نه داعش؟ چون داعش را حریف کوچکی برای خود میدانند و نفی ادعاهای قبلی نابودی داعش است، ولی متهمکردن اسرائیل تبعات بیشتری دارد، چون هم قابل اثبات نیست و هم ناقض «حریفتمنم» خواهد بود.»
میتوان متقابلاً پرسید چرا آقای عبدی (و برخی اصلاحطلبان) دوست دارند عامل جنایت داعش باشد نه اسرائیل؟ به همان سبک خود آقای عبدی باید جواب این باشد که، چون میدانند داعش نابود شده است، بنابراین مسئله انتقام از اسرائیل منتفی میشود و انتقام از داعشی که نابود شده نیز مقدور نیست، پس همهچیز مطابق میل اصلاحطلبان میشود که مایل به انتقام از اسرائیل یا آمریکا نیستند! همانطور که در شهادت حاجقاسم، یکسره ایران را از انتقام سخت پرهیز میدادند.
آقای عبدی اصولاً مثل یک تافته جدابافته از مردم و انقلاب و مثل یک تحلیلگر خارجی درباره وقایع داخلی حرف میزند. وقتی از انتقام یا عامل جنایت کرمان میگوید گویی خودش بهکناری ایستاده و فقط وظیفه تمسخر کسانی را دارد که داعش را مطابق تصریح کلینتون و ترامپ، مولود آمریکا و اسرائیل میدانند و بنابراین در تحلیلهایشان انگشت اشاره را مستقیماً بهسوی عامل اصلی نشانه میروند.
داعشی که نابود شد، همانی بود که سوریه و عراق را گرفته بود و به سمت ایران میآمد. بله. آن داعش نابود شد و این داعشی که هنوز توان انتحاری دارد، همانی است که با کمک آمریکا و اسرائیل عملیات میکند. آن اسرائیلی که جوانان مقاومت به او میگویند «حریفتمنم»، همان اسرائیلی است که الان بعد از
سه ماه حتی یک جنازه از رهبران حماس در غزه به دوربینها نشان نداده و گاهی در یک روز ۱۵ افسر و سرباز خود را در نبرد از دست میدهد؛ و در یک روز مرکز راهبردیاش را با ۶۲ موشک حزبالله نابود شده میبیند؛ خبر مهمی که هیچیک از روزنامههایی که آقای عبدی در آن مینویسد، حتی یک تیتر کوچک برایش نزدند! آیا همین گواهی بر ناراحتی برخی اصلاحطلبان از انتقام مقاومت علیه اسرائیل نیست؟!
اصولاً چرا کسی مثل عبدی و برخی اصلاحطلبان دیگر اینقدر برایشان مهم است که بگویند نباید ترور را گردن اسرائیل انداخت و گفت همان داعش همیشگی؟!
غیر از آن مسئله همدلی با غرب که مانع از هر موضعگیری ضدغربی میشود، بخشی از علت این رویکرد هم به وجدان خفته بازمیگردد. بصیرت، کمی هم وجدان بیدار میخواهد.
نظر شما